اردوان طاهری/ رادیو کوچه
فایل صوتی را از اینجا بشنوید
از شبی که در میان بهت و حیرت بسیاری از صاحبنظران سیاسی و اجتماعی و ملت ایران، «محمود احمدینژاد» با 24 میلیون رای به عنوان رییس جمهوری اسلامی ایران معرفی شد، تا به امروز که سو مدیریت رییس دولت دهم، کشور را در بحرانهای پیاپی داخلی و بینالمللی غرق کرده است، همواره سیاست کلی نیروهای امنیتی وابسته به دولت دهم ثابت بوده است. دولت «احمدینژاد» در عرصهی بینالمللی، همواره در ایجاد تشنج و حتا وقوع یک جنگ خانمانسوز هزینه کرده است تا شاید – به نظر برخی کارشناسان – بقای حاکمیت را تضمین کند. در عرصهی داخلی نیز، تخریب چهرههای اصلاحطلب درون حاکمیت – به عنوان مطرحترین آلترناتیوهای ادارهی کشور – یکی از جدیترین برنامههای سیستم امنیتی دولت دهم برای تضعیف و از بین بردن اعتراضات یکپارچهی پس از انتخابات دهمین دورهی ریاست جمهوری بود که در دستور کار نهادها و نیروهای متحد دولت دهم قرار گرفت.
باید پذیرفت که برای یک مبارزهی بدون خشونت – که لازمهی تحصیل مردمسالاری است – باید خواستهای حداکثری را کنار گذاشت
اشاره به سوابق اجرایی «میرحسین موسوی»، نخستوزیر دوران جنگ و به قول معروف، رییس هیت وزیران اعدامهای دههی 60 و یا طرح دوبارهی نظریات «سید محمد خاتمی»، رییس جمهوری دوران اصلاحات در مقولاتی همچون «مردمسالاری دینی»، روشهایی هستند برای ایجاد حس ناامیدی در مردم نسبت به امکان بهبود شرایط موجود توسط نیروهای داخل نظام. و عجب است که تا چند سال پیش، از نظر نهادهای امنیتی نظام جمهوری اسلامی ایران، این روش، روش ضدانقلابها بوده است که – به زعم آنها – هدفشان ایجاد حس سرخوردگی و ناامیدی در مردم نسبت به اصلاحات در ایران بوده است.
از طرفی دیگر، مانور امنیتی نظام برای طرح و پخش نظریات اصلاحطلبان مبنی بر مردمسالاری و آزادی در چهارچوب موازین اسلامی که با هدف مخدوش کردن چهرهی مردمی اصلاحطلبان صورت میگیرد، خود گواه روشنی است از این که نیروهای امنیتی به سرخوردگی مردم از حکومت دینی یا دین حکومتی واقف هستند، تا جایی که از این حربه برای تخریب رقیب سیاسی استفاده میکنند.
اما آنچه لازم است در نظر گرفته شود، این است که جامعهی ایران – بر خلاف دیدگاه بعضی از نظریهپردازان – هنوز بافت سنتی و مذهبی خود را حفظ کرده است و مخالفت مردم با حکومت دینی و دین حکومتی، به معنای مخالفت با دین یا دینداری نیست، بنابراین آنها که آرزوی مردمسالاری و رسیدن به آزادی را در سر دارند، نمیتوانند بدون در نظر داشتن بافت مذهبی اکثریت جامعهی ایران، به این مهم دست یابند. در حقیقت، در جامعهی ایران، با شرایط فرهنگی موجود، امکان برقراری لیبرالیسم و دمکراسی به معنای غربی آن دور از ذهن مینماید، اما این که چرا نهادهای امنیتی جمهوری اسلامی ایران، دیگر خود به این فرهنگ دینی عجین شده با بافت اجتماعی ایران باور ندارند، نشانهی تزلزل ناشی از ترس این نهادها از عدم مقبولیت مردمی است که روز به روز بیش از پیش شاهد آن هستیم.
از طرفی دیگر، مانور امنیتی نظام برای طرح و پخش نظریات اصلاحطلبان مبنی بر مردمسالاری و آزادی در چهارچوب موازین اسلامی که با هدف مخدوش کردن چهرهی مردمی اصلاحطلبان صورت میگیرد، خود گواه روشنی است از این که نیروهای امنیتی به سرخوردگی مردم از حکومت دینی یا دین حکومتی واقف هستند
ممکن است کسانی باشند که این نظریه را که – در ایران باید خصلت مذهبی جامعه را برای هر گونه تغییر در نظر داشت – برنامهی دیگری از نظام جمهوری اسلامی برای منحرف کردن مبارزات مخالفان بدانند، اما باید چشمها را گشود و درون جامعهی ایران را آن گونه که هست دید، در غیر این صورت، خطاهای گذشته همچنان ادامهدار خواهد بود و غیر از گسستگی شالودهی ملی و حتا تجزیهی ایران، نتیجهی دیگری به بار نخواهد آورد.
باید پذیرفت که برای یک مبارزهی بدون خشونت – که لازمهی تحصیل مردمسالاری است – باید خواستهای حداکثری را کنار گذاشت و با درنظر گرفتن و تقویت نقاط مشترک فکری و اجرایی همهی گروههای فکری ملتزم به مبارزهی مدنی، راهی را در پیش گرفت که بدون نیاز به حذف اندیشههای مخالف، ما را از این دریای متلاطم کنونی به ساحل مردمسالاری و آزادی رساند.
به هر صورت، با هوشیاری و آگاهی از ترفندهای دولت دهم، باید امکان تفرقهافکنی در میان صفوف مردم را از بین برد و با ایجاد همگرایی، از گسستگی عزم ملی برای مبارزه با تمامیتخواهی جلوگیری کرد. تنها در پرتو همبستگی ملی، افقهای دوردست مردمسالاری و آزادی را میتوان فتح کرد.
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»