سعیدالله بداشتی
30 شهریور 1377، مجمع عمومى سازمانمللمتحد شاهد سخنرانى ریاست محترم جمهورى اسلامى ایران بود.
سیدمحمد خاتمى فرزند متدین، فاضل،با تقوا و متعهد امام امت (ره) پشت تریبون قرار گرفت و سخن خویش را چنین آغازنمود: «آقاى رئیس و حضار محترم؛ اجازه مىخواهم به عنوان انسانى سخن بگویم که از شرق، از خاستگاه تمدنهاى درخشان و از مهد پرورش پیامبران والا مقام الهى ابراهیم، موسی، عیسى و محمد آمدهاست. من از ایران سرافراز آمدهام به نمایندگى از ملتى بزرگ و پرآوازه که دهها قرن پیش صاحب تمدن بوده و پس از پذیرش اسلام، در تاسیس و بسط تمدن اسلامى نقش ممتاز داشته است….
هماکنون این ملت بزرگ با تکیه برگذشته خود بى آنکه دچار ارتجاع شود، به فرداى بهتر مىاندیشد و راه خود را با پشتگرمى به اصول و موازینى که ریشه در هویت دینی، ملی، تاریخى و انقلابى او دارد وبا بهرهگیرى از دستاوردهاى مثبت تمدن روزگار، با آزمایش و خطا به سوى آینده برتر مىپیماید. انقلاب اسلامى ایران، به رهبرى حضرت امام خمینی، انقلاب کلام در برابر زور و سرکوب بود و مطمئنن انقلابى که براندازىاش با کلام بودهاست، در دوران ساختن و آبادکردن، بیشتر و بهتر مىتواند متکى بر کلام و منطق باشد و به همین جهت نیز بهجاى جنگ تمدنها منادى گفتو گوى میان تمدنها و فرهنگهاست.»
این راهکار در زمانى طرح شد که اذهان عمومى جهان به شدت بر علیه ایران گشته و لحظه به لحظه فضا باتوجه به شرایط بسیج جهانى علیه تروریسم بغرنجتر مىشد. درچنین اوضاع و احوالى سید خوشبیان و خوشسیماى ایران که با راى قاطع و بىسابقه ملت ایران بر مسند قوه مجریه نشسته بود طرحى نو درانداخت و گفتوگو را جانشین تنش زایى کرد.
خاتمى از مفاهیم پیچیده جوامع بشرى چون: عدالت، آزادى و ایمان سخن مىگوید و بیش از آن که نقش یک رئیسجمهور را ایفاکند در رداى یک فیلسوف ظاهرمىشود. او پایان تاریخ را نه سوسیالیسم مىداند و نه لیبرالیسم. او معتقد است اگرچه روند تاریخى نوع بشر به سوى آزادى در حرکت است، اما این آزادى باید با ایمان و معنویت دینى تنیده شود تا آدمى را به سر منزل مقصود، یعنى آزادى معنوى و معنویت آزاد، برساند. او جهان را علیه تجاوز، جنگ، خشونت و ظلم مىشوراند ولیکن ارتباطى عقلانى _ دینى میان منافع ملت ایران و سایر مستضعفین جهان برقرار مىسازد.
«نکته مسلم آنکه فقط با اکسیر ایمان که عبارت است از برداشتهشدن قیدهاى جدید و قدیمى از دست و پاى آدمی، مىتوان از دایره تکرار ازلى یا از سلطه ضرورت تاریخى به فراخناى آزادى و رهایى فراز آمد. هم چنان که با نفس حیات بخش آزادى است که امکان انتخاب معنویت و ایمان فراهم مىشود… با چنین فهم و تفسیر از آزادى است که مىتوان از کرامت و فضیلت انسان،هم در برابر استیلاى سیاسى دولتها و هم در برابر هجوم بادهاى مسموم نومیدى و سرگشتگى دفاعکرد و سیر تاریخ را بهسوى آزادى دانست….. چون تاریخ بشر تاریخ آزادى است،آزادى از قیدهاى تحمیلى و استثمار و استبداد اجتماعى و نیز آزاد از زنجیره غرایز تلطیف نشده حیوانی، هم چون خشونت و درنده خویی، طبق سرشت انسانى خود جانب حق و عدالت را خواهد گرفت… و این سخن را مىتوان بیان دیگرى از نظریه دینى معروف مهدویت دانست…
آقاى رئیس؛ حاضران محترم؛ بیاییم همگى علیه نسلکشی، تجاوز و تحقیر انسان در گوشهگوشه جهان، دست اتحاد به هم دهیم و جلوى فاجعههاى ننگینى را بگیریم که از جمله در فلسطین و افغانستان و کوزوو و در بسیارى از نقاط آفریقا و آسیا و آمریکاى لاتین،چهره انسانى این قرن را سیاه کردهاست.»
فرزندمعنوى امام امت (ره) پرده ابهام را از پیش شرطهاى گفتو گوى تمدنها و فرهنگها در سخنرانىاش در یونسکو برکشید و جامعه جهانى متوجه شد گفتوگوى تمدنها 1) بدنبال تاثیر و تاثر و سیطره فرهنگى که از طریق جنگ افروزى و تکنولوژى اعمال مىشود، نیست 2) با هر نوع جهان بینى نمىتوان از گفتو گوى تمدنها دم زد. نه جزمیتاندیشى پوزیتیویستها و ورطه شکاکیت پست مدرنها نمىتواند زمینه را براى گفتوگوى تمدن و فرهنگها مهیا سازد. چرا که ما بدنبال کشف حقیقت و هم زیستى مسالمتآمیز در راستاى فهم صحیح از طرف مقابل هستیم. 3) گفتوگو و صلح در اینجا نباید تابع قدرت و منفعت باشد بلکه باید بر اثر رشد عقلى و عاطفى انسان به دست آید.
4) گفتوگوى تمدنها همچون برخورد تمدنها یک واقعیت اخبارى و عینى نیست بلکه یک راهکار تجویزى براى برون رفت از این وضعیت اسفبار معاصر به شمار مىرود. 5) معناى گفتو گو در این مقام هرگز به معناى استخدام زبان دیپلماتیک براى جلب منافع سیاسى نیست بلکه به معناى فهم صادقانه و همدلانه و کوشش براى فهم متقابل است. 6) گفتوگوى تمدنها در خلاف جهت سلطهگران، همگى کشورها را شریک در امر اداره جهان مىداند نه موضوع گفتو گو . 7) گفتو گو باید از سر همدلى و همزبانی، صادقانه و خیرخواهانه باشد و گرنه به استعمار و رفتارهاى سلطهجویانه ختم خواهدشد.
پذیرش این نکته که تمامى تمدنها و ملتها در هرسطحى از پیشرفت و امکانات مادى به لحاظ معنوى و انسانى برابرند، از اجزاى غیرقابل انفکاک این ایده به شمار مىرود. 9) براى گفتوگوی تمدنها لازم است هر دو طرف گفتوگو، ماهیت خود را به نحو شایسته و بایستهاى مورد کنکاش قراردهند، واین از استهلاک فرهنگى و از بین رفتن تنوعها که به هیچ وجه گفتوگوى تمدنها به دنبال آن نیست ممانعت به عمل مىآورد و…
(ما) همواره بر عزت خود که انقلاب به ما ارزانى داشته تاکید مىورزیم. اگر کسانى رابطه با ما را به قیمت تسلیمشدن در برابر مطامع نا مشروع خود مىخواهند، تن به چنین رابطهاى نخواهیمداد. ما با هیچ کس و هیچجا سر جنگ نداریم ولى سخت به منافع و مصالح ملىمان پایبند هستیم و به هر قیمتى از آن دفاع مىکنیم
بعد از طرح این نظریه و اقبال بىنظیر جهان نسبت به آن، با توجه به برکات زیادى که از این نظریه عاید جامعه ما شد، عدهاى دست از عتاب برنداشتند و این نظریه را تعظیم دربرابر نظام سلطه خواندند و این درحالى است که هر کس که از موهبت سلامت نفس بهرهمند باشد با فهم دقیق این نظریه در مىیابد تا چه اندازه این نگاه از واقعیت فاصله دارد. خاتمى خود در یک سخنرانى در سال 78 جواب این قبیل سخنها را مىدهد و چنین مىگوید : « (ما) همواره بر عزت خود که انقلاب به ما ارزانى داشته تاکید مىورزیم. اگر کسانى رابطه با ما را به قیمت تسلیمشدن در برابر مطامع نا مشروع خود مىخواهند، تن به چنین رابطهاى نخواهیمداد. ما با هیچ کس و هیچجا سر جنگ نداریم ولى سخت به منافع و مصالح ملىمان پایبند هستیم و به هر قیمتى از آن دفاع مىکنیم.»
منبع: روزنامه حیات نو
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»