آنچه در این بخش میآید انتخابی از رادیو کوچه در بین رسانهها است.
بعد از پوشش خبری مناسب مسایل مربوط به پرونده ربوده شدن امام موسا صدر در نهم شهریور امسال که شمار گستردهای از رسانههای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی را دربرگرفت سفارت لیبی که تنها متهم این پرونده است و سالهاست که از زیر بار مسوولیت شانه خالی میکند تحرک خود را افزایش داد. در اولین اقدام وزارت امور خارجه از خبرگزاریها و رسانهها خواست درج هر مطلبی علیه لیبی و در رابطه با امام موسا صدر با هماهنگی صورت دهند و بعد هم روزنامه شرق در اقدامی جوابیه سفارت لیبی به مطالب پرونده روزنامه شرق را منتشر کرد. انتشار این پاسخ برای اولینبار صورت میگیرد و بههمین دلیل میتواند راه را برای لیبی بگشاید که با پشتوانه وزارت خارجه جوابیههایی مشابه را برای رسانهها ارسال کند.
در ادامه متن نامه جمعی از فعالان فرهنگی و اجتماعی به مدیرمسوول روزنامه شرق و جوابیه این روزنامه در خصوص مسایل مربوط به پرونده ربوده شدن امام موسا صدر آمده است:
نامه جمعی از فعالان فرهنگی و اجتماعی به مدیرمسوول روزنامه شرق
عنصر مطبوعاتى مىتواند جامعهاى صالح بیافریند. چون آنگاه که مقالهاى نشر مىدهد یا تحلیلى مىنویسد یا تصویرى را به چاپ مىسپارد یا عنوانى را برجسته مىکند یا به تفسیر رویدادى مىپردازد، در حقیقت، در پى جهت دادن به فرد و جامعه است، و مىتواند پدرى راهنما و دلسوز و هدایتگرى فرزانه باشد، همچنان که مىتواند خیانتکار یا گمراهکننده یا تحریفگر حقایق و اندیشهها باشد.
امام موسا صدر 10 خرداد 1345
جناب آقای مهدی رحمانیان
مدیر مسوول محترم روزنامه شرق
با سلام
همانگونه که مستحضرید هر سال با نزدیک شدن به سالروز ربودن امام موسا صدر (نهم شهریورماه) رسانههای مختلف ایران و لبنان و بسیاری از آزادیخواهان در سایر نقاط دنیا درباره پرونده ربودن و همچنین سلوک رفتاری و سیره امام موسا صدر (حفظهاله) مینویسند. روزنامه شرق نیز امسال توجهی ویژه را به پروندهربودن و اندیشه امام اختصاص داد که از این جهت اقدام این رسانه قابل تقدیر است. اما متاسفانه و برخلاف همه رویههای استاندارد روزنامهنگاری و در نهایت تعجب مشاهده کردیم که پاسخ سراسر آمیخته به نیرنگ سفارت لیبی در تهران بهعنوان جوابیهای به آن همه گفتار درباره امام موسا صدر در روزنامه شرق منتشر شده است. دروغهایی تکراری که سی و دو سال قذافی میگوید و تاکنون هیچ رسانهای در ایران و لبنان اینچنین گشادهدستانه یک صفحه کامل را به آن اختصاص نداده بود. تکتک ادعاهای سعد مجبر در این نامه در محاکم قضایی لبنان و ایتالیا رد شدهاند و سخنان متناقض شخص قذافی که به حمداله هر سال دروغهای سال قبل یادش میرود و گاف جدیدی میدهد، خود ناقض ادعاهای مجبر است. سفیر لیبی در تهران دوست صمیمی قذافی و لاجرم شریک او در ربودن امام موسا صدر است و چاپ سخاوتمندانه ادعاهای او علیه علاقهمندان به امام و افراد پیگیر پرونده ایشان در شان و اندازه روزنامهای «حرفهای» نیست.
جناب آقای رحمانیان
چاپ پاسخهای یک مجرم بینالمللی که همدستانه با اسراییل و بدخواهان شیعیان ایران و لبنان، شخصیت فرهیخته و مشهور به صلح و مدارایی چون امام موسا صدر را ربوده و بارها پنهانی و علنی گفته است که خانواده امام موسا صدر غرامتی بگیرند و پرونده را پی نگیرند…. او بارها در سی سال گذشته حرفهای خود را عوض کرده است و بارها داستانهای مختلفی را درباره امام موسا صدر تعریف کرده است و حالا پس از سی سال یک روزنامه ایرانی بابی را گشوده است که تنها به جریتر شدن این دزد بینالمللی کمک میکند. کاری که روزنامه شرق کرد مانند این است که پاسخهای یک جنایتکار متهمشده در دادگاه را درباره گزارشی که از دادگاه نوشته شده است منتشر کند. جرم قذافی به لحاظ قضایی و سیاسی محرز است و چاپ پاسخ او چیزی جز شراکت در جرمش نیست.
مطابق عرف دیپلماتیک سفارت لیبی میتواند اعتراض خود را به وزارت امور خارجه بدهد و این وزارتخانه هم مانند سنوات گذشته یا از سعد مجبر دلجویی کند و یا از رسانهها بخواهد هوای لیبی را داشته باشند. اما اینکه سفارتخانهای خارجی به خود اجازه دهد مستقیم رسانهای را خطاب قرار دهد و رسانه هم به بهانه قانون مطبوعات به این تن دهد که تریبون دولت لیبی شود، اقدامی غیر حرفهای و دون شان رسانهای چون شرق است.
القصه، آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت… حالا دیگر سفارت لیبی با افتخار به قذافی گزارش داده است که مهمترین روزنامه ایران دروغهای دیکتاتور دیوانه را منتشر کرده است با عزت و احترام.
و همه تلاشهای شما و همکارانتان تا پیش از این، تحتالشعاع این اقدام قرارگرفته است. این نامه و این درددل مصداق
اگر با من نبودش هیچ میلی/چرا ظرف مرا بشکست لیلی
است. ما به روزنامه شرق بهعنوان رسانهای که همواره دوست امام موسا صدر بوده است علاقهمند هستیم، ولی فکر میکنیم برای انتشار چنین متنی باید سنجیدهتر و با طمانینه بیشتری عمل میشد.
با احترام
………………………………………………………………………………………………………………………
عنصر مطبوعاتى مىتواند جامعهاى صالح بیافریند. چون آنگاه که مقالهاى نشر مىدهد یا تحلیلى مىنویسد یا تصویرى را به چاپ مىسپارد یا عنوانى را برجسته مىکند یا به تفسیر رویدادى مىپردازد، در حقیقت، در پى جهت دادن به فرد و جامعه است، و مىتواند پدرى راهنما و دلسوز و هدایتگرى فرزانه باشد، همچنان که مىتواند خیانتکار یا گمراهکننده یا تحریفگر حقایق و اندیشهها باشد
جوابیه
شاید اسراییل دزدیده باشد
همزمان با 9 شهریور سالگرد ربوده شدن امام موسا صدر روزنامه شرق بنا به وظیفه اطلاعرسانی خود مطالبی را پیرامون شخصیت، افکار و اندیشهها و نیز چگونگی ربوده شدن امام موسا صدر و آنچه درباره نقش لیبی در اینباره است چاپ و منتشر کرد. دفتر سفارت لیبی در تهران بدون اشاره به مطلب مشخصی جوابیهای را برای روزنامه ارسال کرده است که در پی میآید. لازم به توضیح است روزنامه آماده چاپ پاسخ خانواده امام موساصدر است.
برادر مدیرمسوول محترم روزنامه «شرق»
السلام علیکم و بعد، در آغاز به مناسبت فرا رسیدن ماه مبارک رمضان و نزدیک شدن عید سعید فطر، تبریک و تهنیت خود را تقدیم نموده و از خداوند متعال مسالت مینمایم این عید سعید را بر جنابعالی و خانواده محترم و روزنامه موقرتان همراه با موفقیت، میمنت و سعادت بازگرداند.
اینجانب بهعنوان یک برادر مسلمان شما را مخاطب قرار میدهم و بر اساس حق پاسخگویی خواستار چاپ جوابیه مقالهای میباشم که در روزنامهتان به شماره 1048 مورخ 29/8/2010 میلادی مطابق 7/6/1389 هـ.ش منتشر نمودهاید پیرامون ناپدید شدن حضرت امام موسا صدر که متاسفانه عدهای برای وارد کردن اتهامات باطل به کشور و رهبر مسلمانم تبلیغ میکنند، کشوری که همانطور که به خوبی استحضار دارید همه مبارزان در راه آزادی، کرامت و استقلال از کمکهای مالی و تسلیحاتی و حمایتهای سیاسی و رسانهای لیبی بیبهره نبودهاند، از جمله در طی جنگ تحمیلی بر کشور برادر ایران.
امید است فرصتی فراهم آید تا جنابعالی و خوانندگان گرامی از دیدگاههای طرفین و نه فقط از دیدگاه یکطرف، مطلع شوند.
شک و تردید ندارم، بر اساس حق پاسخگویی همانطوری که به تعبیر روزنامه موقرالوفاق به زبان عربی هنگام چاپ مقاله جوابیه ما در این ارتباط نوشت: «در این حق بحث و جدلی نیست»، شما نیز مقاله پیوست را منتشر خواهید نمود.
پیشاپیش از درستکاری حرفهایتان و پذیرفتن حق ما در پاسخگویی تشکر مینمایم و قضاوت در این امر به عهده خوانندگان گرامیتان خواهد بود.
والسلام علیکم و رحمهاله و برکاته
برادرتان
سعد مصطفا مجبر
……………………………………………………………………………………………………………
دبیر کمیته مردمی دفتر مردمی (سفیر)
بسماله الرحمن الرحیم
ناپدید شدن حضرت امام موسا صدر خسارتی است برای کشور لیبی بیش از سایر کشورها.
1- اساسن توجه و اهتمام حضرت امام موسا صدر به جماهیری عربی لیبی از آنجا ناشی میشود که لیبی آشکارا و با سخاوتمندی کامل از تمامی مبارزان، در سراسر جهان جهت آزادسازی سرزمینهای خود دفاع میکرده، و همین مسئله عملن مشکلات فراوانی را برای لیبی به وجود آورد، از آنجمله میتوان به دشمنی مستقیم ایالات متحده امریکا و پیمان آتلانتیک شمالی و کشورهای امپریالیستی، در طول چند دهه اشاره کرد.
2- از این گذشته رهبر لیبی نسبت به حضرت امام موسا صدر همواره اهتمام و احترام خاص قایل بودند، چراکه:
الف- عملکرد حضرت امام صدر، در جهت احقاق حق شیعیان لبنان و برای احیای موجودیت آنان که سالها پیش از آمدن ایشان به لبنان و به دست گرفتن رهبری آنان، از دست رفته بود، محق و در کار خود موفق بود.
ب- حضرت امام موسا صدر پایهگذار مقاومت شجاعانه اسلامی علیه دشمن صهیونیستی بود.
ج- اصولن ایشان اهدافی را بر عهده گرفته که تمامن با سیاست اصولی جماهیری عربی لیبی در زمینه رویارویی با دشمن صهیونیستی و دفاع از دو ملت برادر: فلسطینی و لبنانی منطبق بود.
3- نظر به اینکه زمان دیدار ایشان از لیبی که به دعوت شخص رهبر لیبی انجام گرفته، اندک بود، لذا فرصت کافی برای طرح جزییات و نحوه حمایتهای راهبردی لیبی از تلاشهای حضرت امام موسا صدر پیش نیامد، از این رو قرار بر این شد که گفتوگوها به صورت دقیقتر و عمیقتر به دیدار بعد موکول شود تا در مورد اقدامات مشخص و معینی جهت کمک به نیروهای مقاومت و برادران جنوب لبنان، توافق به عمل آید.
به مجرد ناپدید شدن حضرت امام موسا صدر هیچکس انگشت اتهام را متوجه دشمن صهیونیستی و سازمان ساواک و CIA آمریکا، و دشمنان شناخته شده حضرت امام موسا صدر و راه و اهداف ایشان نکرد، بلکه همگان در آن واحد لیبی را متهم کردند که میهمان عزیز و گرامی خود را ناپدید کرده است
4- مسئله ناپدید شدن حضرت امام موسا صدر و دو همراه ایشان، پس از ترک لیبی رخ داد که این موضوع مشخصن صدمه شدیدی را برای رهبر لیبی به وجود آورد که عملن کمتر از صدمه وارد شدن به خانواده و دوستانش در همه جا نبود، چراکه ناپدید شدن ایشان خود خسارتی است برای ما و برای آنان، و لذا این مسئله باعث شد برنامه فشرده نحوه اجرای اهداف مورد اشاره که قبلن به آن اشاره شده بود، به کلی متوقف شود، یعنی باید به همان اهدافی که به وظایف شرعی پیرامون مشارکت در روند مسوولیتهای مبارزات حضرت امام صدر بر علیه دشمن صهیونیستی و تلاشهای وقفهناپذیر و شایسته ایشان جهت احقاق حق مردم جنوب لبنان، اشاره داشت.
5- با این همه، هیچ یک از کسانی که این گناه و ادعاهای باطل را- در برابر خداوند متعال- ساختند و پرداختند، جرات پیدا نکردند که حتا یک دلیل، برای افکار عمومی جهان و حتا برای خودشان بیاورند تا این ادعاها و اتهامات و انتساب مسوولیت این جنایت را به لیبی القا کنند.
6- عدهای گفته بودند که حضرت امام موسا صدر به دلیل اینکه در برابر توطئه ایجاد فتنه در لبنان و تجزیه آن مقاومت میکرد و برای یاری رساندن به کشور لبنان و حفظ وحدت آن با مردود شمردن فرقهگرایی و تجزیه خاک آن تلاش میکرد، او را ناپدید کردند. ما با این تشخیص کاملن موافق هستیم و از همه میپرسیم که این مسئله بر چه کسی انطباق دارد؟ آیا به کشوری که مدعی برادری با کشور لبنان مانند جماهیری عظمی انطباق دارد یا به دشمنی صهیونیستی که سرزمیناش را اشغال کرده و پیوسته به آن تجاوز میکند و تهاجم سال 2006 نیز آخرین تهاجمات مجرمانه او نخواهد بود و آیا کشور لیبی از تجزیه و فروپاشی لبنان و تثبیت فرقهگرایی در آن چه سود و منفعت میبرد؟
7- در همین رابطه به موارد زیر نیز اشاره مینماییم:
الف- گرچه ما و همه منصفان جهان تاکید مینماییم که موضوع ناپدید شدن حضرت امام موسا صدر، هیچ توجیهی ندارد که از طرف لیبی صورت گرفته باشد، آیا این نشانه کوتهبینی و سادهلوحی نیست که کشور لیبی، خود فردی را دعوت کند، سپس چنین جنایت نابخردانه را در حق او مرتکب شود، در حالیکه ایشان میهمان بوده و در خاک لیبی به سر میبرده است.
ب- آیا هیچ انسان عاقلی چنین کاری می کند که «دشمن» خود را به خانه خویش دعوت کند، آنگاه به او خیانت کرده و ناجوانمردانه و برخلاف دستورات الهی و تمامی ارزشها، اعراف و اخلاق، به او ضربه بزند. و حتا باید این هشدار و احتیاط از طرف لیبی معمول میگشت تا هر گونه شبهه و اشتباه را از خود دور نماید.
ج- از این گذشته، برخی جاهلان و غرضورزان گفتهاند که حضرت امام موسا صدر شیعی بود، و لیبی به هر حال مذهب سنی مالکی را قبول کرده است، در حالیکه موضع واضح و آشکار لیبی این است که اسلام دین واحدی است، بدون مذاهب مختلف که امت واحد را به تفرقه و تشتت بکشاند، ضمن اینکه لیبی سالها قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، تلاشهای فراوانی در جهت کمک به برادران جنوب لبنان داشته. (از طریق خرید توتون، حفر چاه، ساخت مدارس و درمانگاهها و…) و این موضوع برای هیچ کس قابل انکار نیست مگر از جانب افراد نادان و ناسپاس به خاطر اینکه جزییات آن کاملن مستند و قابل اعتماد است.
د- بر کسی پوشیده نیست که لیبی با همه توان و فداکاری و با تحمل و پذیرش تمامی پیامدهای آن، به خاطر تبعیت و اطاعت از اوامر قاطع و نیرومند الهی در قرآن کریم و در راستای خدمت کردن به اصل برادری اسلامی، اخوت عربی – ایرانی، از انقلاب اسلامی ایران دفاع کرده، و همین امر باعث شد که انقلاب پیروز شود، ضمن اینکه کشور برادر، سوریه نیز مساعی فراوان مبذول داشته تا جنگ بین ایران و عراق به جنگ بین سنی – شیعی و یا جنگ بین عرب و عجم مبدل نشود، لذا رهبران و مسوولان ایرانی، همواره و پیدرپی نسبت به روابط برادرانه با لیبی و سوریه، اظهار محبت و وفاداری میکردند.
هـ – اما از همه شگفتانگیزتر، این ادعاست که موجبات تمسخر و ترحم را فراهم میآورد و آن اینکه حضرت امام موسا صدر در یکی از زندانهای لیبی محبوس است.
و- یک بار دیگر به این فرضیه اشاره مینماییم که دولت لیبی باید خیلی عقبافتاده ذهنی و کوتهفکر باشد که فردی را در حد و اندازه جایگاه پراهمیت شخصی همچون حضرت امام موسا صدر،چه از جهات مادی و یا معنوی برباید، و خود را این گونه رسوا کند، سپس او را با دیگر زندانیانی که به هر حال پس از انقضای دوره محکومیتشان از زندان، دیر یا زود، آزاد خواهند شد، بازداشت کند تا آنان راز این مسئله را برملا سازند، یعنی همان رازی که ربایندگان فرضی سعی در مخفی نگه داشتن آن دارند. آیا واقعن انسان عاقل و خردمند میتواند صحبتهای پوچ و بیارزش را بپذیرد.؟
8- یقینن هر گونه تعرض نسبت به یک رهبر دینی، سیاسی و مبارز همچون حضرت امام موسا صدر، اساسن با موضع ثابت لیبی منافات دارد و اصولن اشغال فلسطین و لبنان از طرف صهیونیستها مردود است، تا آنجا که لیبی کلیه جنایتهای صهیونیستها را بر ضد برادران فلسطینی و لبنانی، به طور مطلق محکوم میکند و به ارتش لبنان پیشنهاد ارسال سیستم موشکهای ضدهوایی داد، لکن فرمانده «آنوقت» ارتش لبنان آن پیشنهاد را با ارایه دلایل قانعکننده نپذیرفت. کشور لیبی کمکهای مادی و نظامی نامحدودی را به همه گروههای مقاومت فلسطینی تقدیم کرده و به مسئله آزادسازی کامل فلسطین (از دریای مدیترانه تا رود اردن) اهتمام کامل داشته، تا آن زمان که فلسطینیها خود طرح «اسلو» و نتایج آن را پذیرفتند، در چنین شرایطی، موضع لیبی، از آن پس تمامن منطبق با موضع ایران شد که خواستار به وجود آمدن یک دولت دموکراتیک در فلسطین بود به گونهای که میباید کلیه طیفهای مختلف دینی فلسطینی در آن حضور داشته مشروط بر اینکه پناهندگان فلسطینی نیز حق بازگشت به موطن خود را داشته باشند، آنگاه انتخابات سالم، زیر نظر سازمان ملل متحد انجام گیرد که در نهایت همه اطراف باید به آن پایبند باشند یعنی به همان سبک و سیاقی که در جنوب آفریقا صورت گرفت.
9- موضع لیبی بر این اساس بوده است که حضرت امام موسا صدر، یک رهبر مبارز و همپیمان طبیعی لیبی به شمار میآید و لذا شایسته برخورداری از کمکها و حمایتهایی میشود که کمتر از حمایتهای لیبی نسبت به دیگر گروههای سازمان آزادیبخش فلسطین نبود، بلکه لیبی ایشان را شریکی میداند در جهت جذب نهضتهای اسلامی و بسیج کردن تمامی امت اسلام، در راستای حمایت از برادرانمان در فلسطین، لبنان و دیگر جاها و یاری رساندن به مسیحیان، مسلمانان چه سنی و چه شیعی، بدون هیچگونه فرق یا تفاوت قائل شدن میان آنان.
اما جای بسی تاسف است که ما (دولت لیبی) باید پیشنهاد تشکیل چنین کمیتهای را مطرح کنیم و نه دیگران، اما یکی از مدیران آن زمان وزارت امور خارجه ایران، به صورت تلفنی به سفیر سابق ما در تهران اطلاع دادند که پیشنهاد مطرحشده از جانب نماینده سرهنگ قذافی (که خود بنده بودم)، مورد پذیرش واقع نشد
10- ضمنن خوب است افراد منصف و عادل به نکات زیر نیز توجه کنند:
الف- به مجرد ناپدید شدن حضرت امام موسا صدر هیچکس انگشت اتهام را متوجه دشمن صهیونیستی و سازمان «ساواک» و «CIA» امریکا، و دشمنان شناخته شده حضرت امام موسا صدر و راه و اهداف ایشان نکرد، بلکه همگان در آن واحد لیبی را متهم کردند که میهمان عزیز و گرامی خود را ناپدید کرده است.
ب- وقتی شهید رفیق حریری کشته شد، هیچکس از دشمن صهیونیستی (بهخصوص اینکه او بزرگترین سود را از این جنایت برده بود) و یا سازمان جاسوسی امریکا (CIA) و یا دشمنان شخصی ایشان که همواره به او دشمنی میورزیدند، نامی به میان نیاوردند، بلکه مستقیمن همه اتهامات متوجه سوریه شد، تا آنجا که هیچکس صهیونیستها را جهت پوشش دادن به موضوع، متهم نکرد. شاید به جهت اینکه برخی از آنان در مورد لیبی و سوریه چه بسا خود جنایت را مرتکب شده و یا اینکه تحریک و ترغیب به آن کرده و یا اینکه این امر (دخالت ندادن صهیونیستها در این جنایت) را از روی بیفکری و بدون توجه به داوری شرع الهی و یا قانون، باور کرده بودند.
ج- انتساب جنایت ناپدید شدن دو شخصیت برجسته به لیبی و سوریه در چارچوب تلاش برای منزوی کردن انقلاب اسلامی ایران در آخرین روزهای پیش از پیروزی انقلاب قرار دارد و این موضوع برای افرادی مطلع و آشنا به قضایا، جای هیچگونه شک و تردید ندارد، و هدف از آن این بود که انقلاب به نتیجه نرسد و محکم و استوار نگردد و در نتیجه با هیچیک از کشورهای همسایه و یا در محیطهای بزرگتر اسلامی رابطه برقرار نکند. البته این مسئله به مجرد پیروزی انقلاب اسلامی ایران آنچنان روشن و آشکار شد که نیاز به هیچگونه توضیح و تفسیری نداشت، و در همین راستا بود که در آغاز انقلاب، و قبل از استقرار آن، جنگی را بر علیه ایران به راه انداختند تا هرچه زودتر و پیشاپیش به انقلاب اسلامی یورش برده و آن را ریشهکن کنند، و بهترین دلیل آن، بسیج و اتحاد شرق و غرب علیه آن بود.
11- البته ما پرونده کاملی را (در ارتباط با ناپدید شدن حضرت امام موسا صدر) به همه رهبران ایران، از همان ابتدای برپایی جمهوری اسلامی ایران، و در راس آنها حضرت امام خمینی(ره) تحویل دادهایم که حضرت امام(ره) خود شخصن به من سپس به هیتهای لیبی که برای عرض تبریک پیروزی انقلاب، آمده بودند، آنگاه که در مورد حضرت امام موسا صدر سخنی به میان آمد، فرمودند: حاشااله (ما هرگز لیبی را متهم نمیکنیم، بلکه از لیبی میخواهیم برای روشن شدن سرنوشت ایشان مساعدت نماید.) به خصوص اینکه این پرونده اخیرن مصداقیت کامل خود را از طرف دستگاه قضایی ایتالیا، در ارتباط با صدور حکم نهایی غیرقابل استیناف به دست آورده، خاصه پس از اینکه مطلب بهطور وسیع و گسترده مورد بحث و بررسی و تحقیق و پیگیریهای قضایی قرار گرفت که بدان اشاره خواهد شد.
12- بدون شک موضع منصفانه و مبتنی بر شرع حضرت امام خمینی(ره) باعث شد هیچگونه حملات مطبوعاتی، سیاسی و حزبی علیه لیبی، در طول حیات معظمله صورت نگیرد (خداوند او را مشمول رحمت خود قرار داده و خشنودش فرماید.) ضمنن وضعیت فوق در دوران ریاستجمهوری حضرت آیتالهالعظمی سیدعلی خامنهای و همینطور پس از آن در دوره ریاستجمهوری جناب آقای شیخ هاشمیرفسنجانی نیز ادامه پیدا کرد.
13- و همین که حکم مقامات قضایی ایتالیا، در مورد ورود حضرت امام موسا صدر و دو همراهش به خاک ایتالیا، آن هم با گذرنامههای اصلی و رسمی و روادیدهای مهر و امضاشده که دال بر صحت و درستی ورود کامل ایشان بود، عنوان شد، عدهای این موضوع را مطرح کردند که لیبی پول پرداخته و این حکم را خریده است. متاسفانه این مطلب از طرف یک شخصیت ممتاز لبنانی صادر شد و ما، البته انتظار چنین سخنی را از ایشان نداشتیم که ظن و گمانی را مطرح کند که مخالف شریعت الهی باشد، و به هیچ دلیل و منطقی هم مستند نباشد و هیچ انسان عاقلی نیز آن را قبول نکند، تا آنجا که به دستگاه قضایی ایتالیا که معروف به قاطعیت است هم شک و تردید نشان دهد.
14- با این همه سوال میکنیم که چگونه میتوان این دروغپردازیهای مجرمانه را با موارد مشروحه زیر تطبیق داد.
الف- قدرت، استقلال و فعال بودن دستگاه قضایی ایتالیا که توانست با پیگیریهای خود پروندههای فساد و مفسدان حزب دموکراتمسیحی را در ایتالیا نابود کند و در صحنه سیاسی ایتالیا، تغییرات عمیق ایجاد نماید.
ب- همین دستگاه قضایی ایتالیا، احکام قضایی منجر به زندان را در حق بسیاری از وزرای ایتالیا صادر کرده است.
ج- نخستوزیر سابق ایتالیا (بتینو کراکسی) از دست دستگاه قضایی ایتالیا متواری شد تا بعدها بهعنوان پناهنده در تونس بدرود حیات گوید.
د- آمریکا ثروتمندترین و پرنفوذترین کشور در ایتالیاست، اما همین موضوع مانع از آن نشد که دستگاه قضایی ایتالیا، افراد زیادی از سازمان اطلاعاتی آمریکا (CIA) را- به جرم ربودن امام جماعت مصری و تحویل او به امریکا- غیابن محاکمه نکنند.
هـ- اگر دستگاه قضایی ایتالیا قابل «خریدن» بود، یقینن «برلوسکونی» توانایی بیشتری داشت تا بهعنوان یک میلیاردر و نخستوزیر طی دو دوره حکومت به چنین کاری مبادرت ورزد، و هیچ لزومی نداشت بتینو کراکسی از دستگاه قضایی ایتالیا فرار کند و به تونس پناه آورد و در همانجا بمیرد.
و- چرا باید ناپدید شدن یک فرد که وارد ایتالیا شده، هرچند شخصیت مهمی باشد، عجیب و غیرقابل باور تلقی گردد، در حالیکه نخستوزیر اسبق ایتالیا (الدومورو) برای سالیان متمادی ناپدید و بعدن معلوم شد که ایشان توسط ربایندگانش که همان سازمان پرچمهای سرخ میباشند، کشته شده است. در حالی که دولت ایتالیا در آن زمان همه امکانات امنیتی و قضایی خود را برای یافتن مهمترین شخصیت ایتالیا بسیج کرده و به کار بسته بود، چراکه او (الدومورو) رییس حکومت و رییس حزب دموکراتمسیحی ایتالیاست که سرنوشت سیاسی ایتالیا را در طول چند دهه در دست داشت.
آنچه درون آدمی را میآزارد و موجب شگفتی فراوان میشود و پرسشهای دردناکی را میآفریند، این است که موضع دولت ایران در زمان ریاستجمهوری جناب آقای سیدمحمد خاتمی این بود که از دیدار با اینجانب- جهت انتقال پیام شفاهی برادر سرهنگ قذافی به ایشان- امتناع ورزیدند، پیامی که پیرامون تشکیل کمیتهای بود از زبدهترین حقوقدانان و وکلای دادستانی در لیبی، ایران و حتا لبنان (در صورت ابراز تمایل) جهت بررسی مسئله ناپدید شدن حضرت امام موسا صدر، از لحظه ورود ایشان به لیبی، آن هم صرفاً برای مطمئن شدن از صحت و سقم موضوع یادشده (ناپدید شدن حضرت امام موسا صدر)، البته به دو شرط زیر:
1- توقف حملات رسانهای علیه لیبی، به خصوص در طول کار این کمیته.
2- ملتزم شدن طرفین به نتایج بررسیهای کمیته یادشده.
اما جای بسی تاسف است که ما (دولت لیبی) باید پیشنهاد تشکیل چنین کمیتهای را مطرح کنیم و نه دیگران، اما یکی از مدیران آن زمان وزارت امور خارجه ایران، به صورت تلفنی به سفیر سابق ما در تهران اطلاع دادند که پیشنهاد مطرحشده از جانب نماینده سرهنگ قذافی (که خود بنده بودم)، مورد پذیرش واقع نشد. در حالی که فرض بر این بود که شککنندگان و تهمتزنندگان، خود باید در راه تشکیل چنین کمیتهای به منظور رسیدن به حقیقت تلاش میکردند، و آنرا پیگیری مینمودند، اما این رهبری لیبی است که خود داوطلب آن شده در حالی که دولت جناب آقای خاتمی و کسانی که در پس حمله ظالمانه علیه لیبی بودند آن را نپذیرفتند و این بدان معنی است که هدف اصلی محکوم کردن کشور لیبی به هر وسیله ممکن میباشد و نه تحقق حق و عدالت؛ امری که راهی جز تشکیل کمیتهای مشترک برای بررسی و احقاق حق و بیاعتبار کردن باطل ندارد.
البته حکم قطعی دستگاه قضایی ایتالیا بالاخره صادر شد و عملن این پرونده را که بیش از یک ربع قرن از آن میگذشت، از نظر ما به کلی بست، چراکه نتایج آن کاملن با تمامی مندرجات پروندهای که از طرف ما نیز مطرح شده بود انطباق کامل داشت.
در آخر همه کارها را به خداوند بزرگ و بندگان صالح، مومن و منصف او واگذار میکنیم.
و در پایان نصیحت ما به کسانیکه با این موضوع مرتبط میباشند، این است که تقوای خداوند را در درون خود و در ارتباط با منافع عالیه امت اسلام عمومن و ملتهای برادر لیبی، ایران و لبنان خصوصن در نظر گیرند، چراکه خداوند متعال، مومنان را از ارتکاب ظن گناهکارانه و اتهامات به گمان بد در کتاب شریف خود برحذر داشته است، آنجا که میفرماید: «یا ایها الذین آمنوا ان جاءکم فاسق بنبأ فتبینوا ان تصببوا قومن بجهاله فتصبحوا علی ما فعلتم نادمین» (سوره حجرات، آیه 6)
همچنین خداوند میفرماید: «یا ایها الذین آمنوا اجتنبوا کثیراً من الظن ان بعض الظن اثم» (سوره حجرات، آیه 12)
سعد مصطفا مجبر
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»