Saturday, 18 July 2015
29 September 2023
اوراق زرین

«سرگذشت حاجی‌بابای اصفهانی»

2010 September 19

رضا افتخاری/ رادیو کوچه

«اوراق زرین» برنامه‌ای از رادیو کوچه‌، در مورد زبان پارسی‌، تاریخ و آثار کلاسیک  این زبان است. اوراق زرین می‌کوشد تا در حد توان به معرفی  میراث ادب و فرهنگ ایران بپردازد. پارسی همه چیز ایرانیان است‌. قرن‌ها است که هر آن‌چه از هنر و اندیشه در بین ایرانیان بوده در زبانشان ظهور کرده  و بیان شده و بسیار صفحات هست که این توشه‌ی گران‌بها را امروز به ما رسانده‌ است. در این برنامه ما به معرفی آثار زبان پارسی خواهیم پرداخت و نگاهی بر احوال نویسندگان و مولفان این آثار می‌اندازیم.

کتاب «حاجی‌بابای اصفهانی»، اثری گران‌بها و کم‌نظیر از ادبیات اواخر دوره‌ی قاجار است که حوادث بسیاری را پشت سر گذاشته است‌، بار‌ها گم شده و باز پیدا شده است. این کتاب نوشته‌ی «جیمز موریه»‌، نویسنده‌ی انگلیسی است و با قلم توانا و بی‌نظیر «میرزا حبیب اصفهانی» در استانبول به فارسی ترجمه شده است.

فایل صوتی را از اینجا بشنوید

 

فایل را از این جا دانلود کنید

درکرمان در آن زمان شایع شده بود که «شیخ احمد روحی» آن را نوشته و در انگلستان این شبهه پیش آمد که امکان دارد این کتاب نوشته «تاماس هوپ» باشد. با این وجود متن فارسی کتاب بارها در هندوستان، لاهور پاکستان و شهرهای مختلف ایران چاپ و یا رونویسی شده و هربار با آسیب تازه‌ای موجه شده است. درنهایت،  اولین ویرایش از روی دست‌نویس «میرزا حبیب اصفهانی»، این اثر  کم‌نظیر  را در اختیار ما گذاشت و به این صورت حاجی‌باباهای جعلی‌، مخدوش و بدلی برای همیشه  از دور خارج شدند.

از سوی دیگر هنوز هم مشخص نیست که آیا حقیقتن جیمز موریه‌ی انگلیسی «حاجی‌بابا» را نوشته است یا فقط آن را تدوین و ویراستاری کرده است. هم‌چنین این رمان به شدت از رمان مشهور «ژیل بلاس» اثر «رنه لوساژ» فرانسوی تاثیرگرفته است تا جایی که «موریه» در آن زمان متهم به رونویسی از روی این اثر شده بود. پژوهش‌ها تا امروز نشان می‌دهد که ترجمه حاجی‌بابا توسط میرزا حبیب اصفهانی از روی نسخه فرانسوی این کتاب انجام شده است. نسخه‌ای که دست‌نویس شیخ احمد روحی از این ترجمه است و نسخه‌ای است که مبنای چاپ1905 «کلنل فیلات» در کلکته به شمار می‌رود و در سال 1924 نیز مجدد تجدید چاپ شد.

تمام چاپ‌های بعدی کتاب «حاجی بابای اصفهانی» از این تاریخ به بعد بر اساس کتاب کلنل فیلات بوده است. هرچند که شیخ احمد روحی که سال‌ها در منزل میرزا حبیب زندگی می‌کرده‌،  در نامه‌ای که به محقق معروف انگلیسی «ادوارد براون» در تاریخ جولای 1892 نوشته است،  صریحن «میرزا حبیب اصفهانی» را مترجم اثر معرفی می‌کند و از او می‌خواهد تا مقدمات چاپ این کتاب را مهیا کند‌؛  اما ابهامات درمورد مترجم حقیقی اثر تا سال ١٩۶١ ادامه دارد و در این سال است که «مجتبا مینوی» ادیب و محقق توانای ایرانی در کتاب‌خانه دانش‌گاه استانبول دست‌نویس اصلی میرزا‌حبیب اصفهانی را می‌یابد و آن ترجمه نبوغ‌آمیز را روی میکروفیلم ثبت می‌کند و به ایران می‌آورد.

«سرگذشت حاجی‌بابای اصفهانی» تصویر جامعه‌ای است که به ظاهر هرکس در آن به کاری مشغول است. از ملک‌الشعرایی تا نسقچی‌باشی معتمدالدوله، زنبورکچی و شیه‌کچی‌، گریه‌کن، حمال، مین‌باشی و یوزباشی، میرآخور، مرده شور، جامه‌دار، قلیان‌دار، دفتردار‌، متعه‌خانه، افیون‌دار، فراش، قاطرچی و بسیاری دیگر و نکته جالب در این است که صاحبان تمامی این مشاغل در تمام فصول کتاب‌، هم با تولید و هم با صنعت بیگانه‌اند.

در هیچ یک از این مشاغل ثباتی وجود ندارد و حاجی‌بابا نیز  قلیان‌داری و سقایی و طبابت و نیابت نسقچی‌باشی و در قامت دروایش ظاهرشدن و به هیت یک دیپلمات درآمدن، همگی  را می‌آزماید. شخصیت‌ها هم عنوان‌ها و اسم‌های جالبی دارند: نامردخان، خراب قلی، میرزا احمق و بسیاری دیگر و همین مجموعه شخصیت‌ها وقتی در مرز ایران با دو سرباز روسی رویارو می‌شوند از جبهه گریخته و پا به فرار می‌گذارند اما تا خبر به پایتخت برسد، چنان حماسه‌ای کوک می‌کنند که به فرمان صدراعظم، فتح‌نامه می‌نویسند و اعلان ده‌ها هزار کشته‌ی  خیالی روس را در سراسر مملکت تکثیر می‌کنند.

هرچند امروز ٢٠٠ سال از چاپ «سرگذشت حاجی‌بابای اصفهانی» می‌گذرد اما رخدادهای رمان کهنه نشده است و بسیاری از صفحات رمان حاجی‌بابا از تازگی عجیبی برخوردار است و درقیاس با جامعه امروزی ایران هنوز اثرات تملق‌گویی‌ها،  عرض ارادت‌های چاپلوسانه و بسیاری مسایل دیگری که درکتاب به آن‌ها از دیدگاهی انتقادی نگاه شده، محسوس و آشکار است.

صحنه خرید و فروش اسب دست‌به‌دست شده در کتاب داد و ستدی بسیار آشنا است، اسبی که   به روایت دلال: «این قدر عیب داشت که اگر به مفت می‌دادم، باز خیلی اندوخته بودم، اسبی تاپوغ‌زن و سکندری‌خور که ابلق هم دارد و دندان‌هایش را هم داغ کرده‌اند. به زعم دلال هر صفتی که باید اسب نداشته باشد، داشت. اما چون با این صفات او را با زین و یراق پنج تومان بها سنجید، من متحیر شدم. چون من بی‌درنگ قبول کردم، او متحیر شد.»

این کتاب وضعیت اجتماعی ایران را  در حدود دویست سال پیش  توصیف می‌کند‌. بعد از ترجمه رباعیات خیام هیچ کتاب انگلیسی  به اندازه  سرگذشت حاجی‌بابای اصفهانی  توجه اروپاییان را به سوی ایران و ایرانیان نکشانده است‌. جیمز موریه به مدت ٧ سال در ایران زندگی کرده و دو سفرنامه از سال‌های ١٨٠٨ تا ١٨١۶ دارد .

جیمز موریه در مقدمه کتاب نوشته‌، «یک ایرانی را به‌نام حاجی‌بابا در ترکیه ملاقات کردم و همین‌که نام او را شنیدم شناختم . می‌دانستم با اولین سفیری که از ایران به لندن فرستادند حاج‌بابا به سمت منشی‌گری به هم‌راهش آمده بود و بعد از آن در مقامی عالی یا عادی بوده و سرد و گرم روزگار را چشیده و عاقبت به نام  کارپرداز از جانب شاه به دربار عثمانی فرستاده شد.»

گویا شخصی‌،  حاجی‌بابا نام‌، بیمار بوده و جیمز موریه او را معالجه می‌کند و حاجی برای قدر‌شناسی هدیه‌ای به موریه می‌دهد  و می‌گوید: «مدتی است که مواجب دولت ایران به  من  نرسیده و می‌دانم  شما انگلیسی‌ها چشمتان به پول نیست چیزی دارم که شاید برایتان جالب باشد‌. می‌دانم که شما از حالات و کیفیات ممالک و اقوام یادداشت برمی‌دارید و در وطن خود آن را منتشر می‌کنید  و من  از  شما  تقلید  کردم  و در مدتی  که  در استانبول بودم سرگذشت خودم را نوشتم، هرچند مردی گم‌نام هستم  ولی چون شامل وقایعی است که اگر در فرنگستان منتشر شود تاثیری بزرگ می‌بخشد، آن را به شما می‌دهم.»

و البته این سخن چه از حاجی‌بابای حقیقی باشد و یا موریه‌، سخنی بود کاملن درست و تاثیرات نشر این کتاب بسیار بود . چه در بین اروپاییان و چه در میان ایرانیان.  این کتاب که در قرن ١٣ هجری نوشته شد ابتدا در مقیاسی محدود و بدون نام نویسنده انتشار پیدا کرد. و از آن‌جایی که چنین نمونه‌ای برای نخستین‌بار در ایران پدید آمده بود‌، برای ایرانیان بسیار جالب بود که یک نفر هم‌وطن این چنین به زیر و رو کردن خلقیات هم‌میهنان خویش پرداخته و هیچ نکته‌ای را از قلم نکته سنج خود نیانداخته است.

اما هنگامی  که نسخه اصلی بانام نویسنده آن که یک مستشار انگلیسی بود منتشر شد‌،  مردم از این که  یک «اجنبی ِ فرنگی» این چنین به تفحص خصوصیاتشان پرداخته است،  به مذاقشان خوش نیامد و به تکفیر آن پرداختند. کما این‌که امروز در کتاب‌های درسی داخل ایران از این کتاب به عنوان توطئه‌ای در جهت تخریب ایرانیان یاد می‌شود.

تسلط خیره‌کننده‌ی نویسنده‌ی  متن فارسی  بر زبان و اعتماد به نفسی که در روایت متن فارسی وجود دارد‌، نه تنها هیچ اثری از رنگ و بوی ترجمه باقی نمی‌گذارد‌، بلکه بر عکس اصل انگلیسی آن‌را در سایه‌ی خود قرار می‌دهد و در سراسر متن‌، رد‌پای میرزا حبیب را می‌بینیم که با انبوهی از لغات و اصطلاحات به غنای فارسی متن می‌افزاید‌، ولیکن در مقدمه‌ی متن انگلیسی آن موریه تاکید می‌کند که کتاب عینن ترجمه‌ی همان متنی هست که «حاجی‌بابا» به او داده است.

میرزا حبیب اصفهانی

وی از دگر‌اندیشان و پیش‌گامان تحول در نثر و ترجمه‌ی فارسی‌، ادیب و شاعر تبعیدی عصر قاجار بود.

میرزاحبیب اصفهانى در خانواده‌اى روستایى به دنیا آمد. تحصیلات مقدماتى را در زادگاهش، بن، به پایان برد و ظاهرن به قصد ادامه تحصیل به تهران و بغداد سفر کرد و در این دو شهر چند سالى به تحصیل مشغول بود.

در بغداد ادبیات، فقه و اصول و چند زبان آموخته و می‌گویند به محافل بابیان فرارى و تبعیدى و ناراضیان سیاسى آمد‌و‌رفت داشته است. احتمال دارد که آشنایى او با بابیان در نگرش سیاسى وى تاثیر گذاشته باشد، هرچند در آثارش هیچ نشانه‌اى از این‌گونه تاثیرها دیده نمی‌شود.

میرزاحبیب اصفهانى پس از بازگشتن به تهران، با روشن‌فکران و به‌ویژه با «میرزا ملکم‌خان»، «ناظم‌الدوله»، «حشر و نشر» داشته و پس از مدتی در تهران به لامذهبى، دهری‌گرى و بی‌دینى متهم شد. البته این اتهام‌ها را به همه فراماسون‌ها، و به‌ویژه به میرزاملکم‌خان، نیز زده‌اند‌. این نکته آشکار است که میرزا حبیب در سلک دگراندیشان زمان خود بود و حکومت وقت دیدگاه‌هاى انتقادى آن‌ها را می‌شناخت و فعالیت‌هایشان را زیرنظر داشت.

در همان دوران بود که کتاب‌چه‌اى در مذمت محمدخان سپهسالار‌، صدراعظم، که مردى جاهل و عامى بود، مخفیانه منتشرشد و  وى را در آن سخت هجو کرده بودند. میرزاحبیب به اتهام نوشتن این کتاب‌چه تحت تعقیب قرار گرفت و در 1283 از ایران گریخت.

میرزاحبیب در حالى وارد خاک عثمانى شد که زخمى بود و او را دنبال می‌کردند. میرزاحبیب حدود سى سال بازمانده عمر خود را در استانبول و در وزارت معارف عثمانى، تدریس در معلم‌خانه ایرانیان و مراکز دیگر گذراند.

میرزاحبیب  هم‌دوره‌ی  «طالبوف» و «حاج زین‌العابدین مراغه‌اى» و دوست و هم‌کار «شیخ‌احمد روحى» و «میرزاآقاخان کرمانى» بود، که همگى از پیش‌روان تجددخواهى بودند. ظاهرن میرزاآقاخان کرمانى دو سال در منزل میرزاحبیب ساکن بوده و نوشته‌هاى او را به اصطلاح امروزى ویرایش می‌کرده است.

زندگى میرزاحبیب در استانبول با فراز و فرود هم‌راه بود و حتا یک‌بار مغضوب مقامات عثمانى گشت و مدتى کار خود را از دست داد. میرزاحبیب در آستانه شصت سالگى به بیمارى سختى دچار شد و براى معالجه با آب‌هاى معدنى به «بورسه» رفت. اما مداوا نشد و همان‌جا درگذشت و به خاک سپرده شد. تاریخ مرگ وى را 1311خورشیدی(1893) و 1312خورشیدی(1894) ذکر کرده‌اند.

تاثیر چشم‌گیر میرزاحبیب در تحول نثر جدید فارسى، به ویژه با ترجمه این سه اثر نمایان است: حاجی‌باباى اصفهانى، سرگذشت ژیل بلاس و مردم‌گریز.

«محمد تقی بهار» در مورد نثر میرزا حبیب می‌نویسد: «گاهی در سلاست و انسجام و لطافت و پختگی مثل گلستان سعدی و گاه در مجسم ساختن داستان‌ها و تحریک نفوس و ایجاد هیجان در خواننده نظیر نثرهای فرنگستان است. هم با اصول کهنه‌کاری استادان نثر موافق و هم با اسلوب تازه و طرز نو هم داستان. در جمله‌ از شاه‌کارهای قرن سیزدهم هجری است.»

ترجمه هر سه اثر به گونه‌هاى مختلف دیدگاه انتقادى از وضع اجتماعى ـ سیاسى موجود را در میان خوانندگان ایجاد می‌کرد و به طبع حکومت قاجار و نیز حکومت عثمانى، که در آن زمان تحرکات اجتماعى تازه را زیر فشار حکومتى قرار داده بود‌، با ترویج این نوع ادبیات حاوى دیدگاه‌هاى انتقادى موافق نبودند.

میرزاحبیب در حالى وارد خاک عثمانى شد که زخمى بود و او را دنبال می‌کردند میرزاحبیب حدود سى سال بازمانده عمر خود را در استانبول و در وزارت معارف عثمانى، تدریس در معلم‌خانه ایرانیان و مراکز دیگر گذراند

انتساب میرزا حبیب به جنبش‌هاى دگراندیشانه درون جامعه عثمانى می‌توانست پیامدهاى پیش‌بینى نشده‌اى براى وى داشته باشد،  شاید به همین علت باشد که نامش روی‌ شمارى از آثارش ذکر نشده است. و یا به دلایل دیگرى که نمی‌توان در باب آن‌ها با قطعیت داورى کرد.  میرزاحبیب از پیش‌گامان کاربرد شیوه‌هاى نوین پژوهش در قلمرو ادبیات فارسى است. گذشته از تسلط بی‌مانند در نگارش نثر فارسى‌، در  سرودن شعر‌، ساختن نظم و کاربرد فنون و صنایع و ظرایف ادبى چیره‌دست بوده است.

«دستور سخن» به سال 1289 اولین کتابی است که به منظور تدوین قواعد و اصول زبان فارسی به شیوه‌ی اروپاییان  توسط میرزا حبیب نوشته شده است. خود او در مقدمه‌ی کتاب می‌گوید‌: «در اوقاتی که به اقتضای گردش آسمانی‌، من بنده‌ی مستنمد‌، حبیب اصفهانی‌، از جا و مقام خویش دور افتاده‌ام و رخت اقامت به آستانه‌ی علیه‌ی استانبول نهادم‌، چندی به معلمی زبان فارسی و عربی مشغول بودم‌. در اثنای تعلیم و تدریس‌، دیدم که زبان فارسی را از عرفا و ادبای آن دیار طالب و راغب بسیار است، اما قواعد و دستوری درست در آموختن آن نیست‌. برای آن‌که پارسی‌دانان به ملاحظه‌ی زبان مادری خود بودن‌، به ترتیب اصولش نپرداختند و فارسی‌آموزان نیز آن‌چه در باب اصول و قواعد آن گفته نداسته و نشناختند‌، دریغ آمدم که زبانی به این قدیمی و شیرینی‌، چنان‌چه می بینی‌، بی‌ترتیب و تهذیب ماند.»

و این را در دو بخش اصلی قواعد و فهرست‌ها تدوین کرد. هرچند وی  در مرتبه شاعران درجه یک قرار نمی‌گیرد ولیکن به شاعری شهرت داشت و نسخه‌ی اصل دیوان اشعار او در کتاب‌خانه‌ی سلطان بایزید استانبول موجود است.  نزدیک به پنجاه غزل حافظ را به شیوه «عبید‌ زاکانى» تضمین کرده و  چکامه‌هاى نوروزى بسیارى سروده که در شماره‌هاى مختلف روزنامه اختر چاپ شده است. در شعر‌هایی که می‌نوشت «دستان» تخلص می‌کرد و نیز  در اواخر عمر، در مدح «ناصرالدین‌شاه» و «معین‌الملک»‌، سفیر ایران در باب عالى‌، شعرهایى سروده است.  در طنزپردازى شیوه عبید زاکانى را با لحن روایى داستان بلند و روال گزارش اجتماعى و انتقادى درآمیخته و با انبوهى از اصطلاح‌ها و تعبیرهاى عامیانه، که گواه تسلط کم‌مانند وى به گنجینه فرهنگ عامه است‌، ترکیب کرده است.

«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»

|

TAGS: , , , , , ,