مطلبهایی که در این بخش تارنمای رادیو کوچه منتشر میشود یا انتخاب دبیر روز سایت و یا پیشنهاد دوستان رادیو است که میتواند از هر گروه یا دسته و یا مرامی باشد. نظر های مطرح شده در این بخش الزامن نظر رادیو کوچه نیست. اگر نقد و نظری بر نوشته های این بخش دارید می توانید برای ما ارسال کنید.
منبع: افکار فردا
مهری دیگر از راه رسید و خبری از مهربانی نیست. بهار دانشگاه در خزان طبیعت رسید و همچنان به امید شکوفایی و به بار نشستن آرمانها و خواستههایمان در این ایام زمستانی و در اوج داستان های تلخ و روزهای سخت به انتظار نشستهایم. اگر آغاز سال تحصیلی نبود و تکرار هر سالهی آن، عید و تحویل و تغییر نبود، شاید تکراری بودن مانع بود تا از ایام تلخ سرزمینمان و قصهی مصیبتبار و سراسر خیانت و جنایت و رذالت قوم استبداد- به ویژه در دو سال گذشته- و ایستادگی و متانت و بزرگی مردم نوشت. اما در گریز از سخنان تکراری و ضرورت بیان برخی از آنها و اینبار برای دوستان دانشجویم و ورودیهای جدید دانشگاه میتوان نوشت. سالها پیش بارها و بارها برای مهر و شروعی جدید و عید و تحویل سال جنبش دانشجویی نوشتهام و سلامی و خوش آمدی از حضور در میانهی آشوب و تقابل استبداد و آزادی گفته ام. دانشگاه موتور محرکهی حرکتهای مردم و همیشه پویا و زنده بوده است. اهمیت دانشگاه به دانشجویان و جنبش همیشه پرسشگر و روشنگر دانشجویی بوده است. جنبش دانشجویی زنده و زاینده است. زنده مانده است تا زاینده باشد و زاینده بودن آن ضامن زندگی و پویایی آن بوده است. خوشبختی است که در زمانهای و در میان نسلی ممتاز قرار گرفتهایم. امروز نسلی جدید آمده است و اندوختهای فراوان از تجربیات گذشتهگان را پیشرو دارد. امروز میبینیم که نهال ارزشهای جنبش دانشجویی درختی تناور شده است و میوه و ثمر داده است. میبینیم که پیران و بزرگان مان در سایه ی این- پروردهی به خون جگر- آرام و قرار گرفتهاند. میبینیم که مردممان از حاصل آن بهره میبرند و استفاده میکنند و حیاتشان را در گروی آن یافتهاند. امروز نشاندهی جنبش دانشجویی شانهی راه مردم است و شاخههای آن شاخصهای بیان و اعتقاد آنهاست.
بیش از صدسال مبارزهی مردم علیه حکومتهای خودکامه و حاکمان اقتدارگرا و انحصارطلب، سرانجام در خشکسالی معرفت و انسانیت جمهوری اسلامی نشان داد که باید به کمترینها بسنده کرد و بیشترین زخم ها را خورد و در گذر زمان مقاومت و ایستادگی را آموخت و از این رهگذر یاد گرفت که هم زنده ماند و هم زاینده شد و قصهی استبداد و بیحاصلی را به پایان برد. قصهی بیش از صد ساله به ما آموخت که باید برای آزادی خطرها کرد. خوشحالیم که دانشگاه و دانشجویان را داریم و میدانیم جوانان دانشگاه اهل خطر کردن هستند. راستش دانشگاه خانهی روشنیسازی و روشنگری است. بیپروایی و شجاعت را در کنار صداقت و صراحت میآموزد تا «باید برای آزادی خطرها کرد» پایان نباشد. دموکراسی و حقوق بشر این روزها چراغ راهمان شده است تا در تشنگی و نیاز جهان به صلح و امنیت، شتابمان را برای تحقق آرمانهای دیرینه آزادی، دموکراسی و حقوق بشر و تحقق صلح و امنیت افزون نماییم. همهی امیدمان به نسل جدید است که از دیروز اثر بخش بودهاند و امروز در بیشماریشان مژده پیروزی میدهند.
چنین است که امید مردم به دانشگاه است و گویا مردم از دانشجویان پیمانی گرفتهاند. آنها پیمان گرفتهاند که آزادی باید زنده بماند، شادی میهمان هر خانه شود، خشونت چنان رسوا شود که اجازهی حضور و بروز نیابد، زنجیرهای عقاید و بیان و اندیشهها پاره شود، دوستی و همدلی افزون گردد، به جای برتریجوییها، رواداری و احترام به همدیگر نشانده شود و آزادی و عدالت، دموکراسی و رفاه و حقوق بشر و زیست اخلاقی و انسانی و همه با هم محقق گردد. مردم پیمانی سخت گرفته اند و کاری سخت پیشرو دارید. اما میدانم که با همتتان پیروز می شوید و احترام مردم را بر میانگیزید. آنگاه اگر استبداد همهی توان اش را به خشونت و سرکوب تبدیل کند، باز شکست خواهد خورد.
۸۹ ایها هم آمدند و سال تحصیلی جدید فرا رسید و نسل جدید وعدهی دیدار و میدان حضوراش دانشگاه خواهد بود؛ شما به دانشگاه آمدهاید. روزگاری ما نیز دانشجوی این دانشگاه بودهایم. البته سختگیریهای آموزشی چنین نبود. بهما میآموختند که بزرگ باشیم و سپس در پی دانش برویم. از شما میخواهند، کوچک و سرسپرده و مطیع باشید. دانشگاه خودی میخواهند و چنین است که نظام آموزشی سختگیرانه و کودکانهای را بر شما حاکم کردهاند و بهنام اسلامی کردن، علم و تخصص را حقیر کردهاند و سرسپردگی و خودی بودن را بر جای آن نشاندهاند. ولی میدانم که باز هم بزرگ خواهید ماند. باید هوشیار باشید. امروز نام دانشجو را پذیرفتهاید تا در سختترین شرایط مدافع نام و اعتبار دانشجویان باشید. وارث ارزشها و داشتههای فراوانی شدهاید که سالهاست زیر هجوم اقتدارگرایان و انحصارطلبان توانسته است خود را حفظ کند. خطاست که شما را توصیهپذیر نمیدانند. شما الگوی تغییرید و این نشان آن دارد که نقد پذیرید و شجاعت تغییر دارید و بر سنت پرسشگری و روشنگریتان خواهید ماند.
در پی آگاهی و دانش بودن و آگاهی بخشی پیشهکردن ممتازتان کرده است تا مردم به گرد شما جمع شوند. حال با هم بودنتان امتیازی است که از آن باید بهره ببرید. در این سالها خشونت آفرینی و سرکوب تهدید ها، قدرت گام برداشتن را از ما سلب میکرد ولی ایمان به با هم بودنمان در جنبش دانشجویی کارهای بزرگی را رقم میزد و ترس را از جنبش دانشجویی گریزان میکرد. نقش ما انجام کارها به بهترین شکل ممکن بود. بزرگی ما آن بود که با کوچکترین کار هایی که از دستمان بر میآمد به پیش میرفتیم- آنچه مهم است، مردم و خواستههای آنهاست- بزرگی به نقشهای بزرگ نبود. بزرگی آن بود که در نقشی که برگزیده بودیم کارهای بزرگی انجام دهیم. شاید سادهترین کار که فرصتش فراهم میشد، بهترین گام و پیشرفت بود. شتابی برای تغییر نقشتان نداشته باشید و با آرامش تجربیات لازم را بیاندوزید و به تجربیات گذشتهگان احترام بگذارید و به پیش بروید. جنبش در نزد ما هیچگاه نمرد که زندهباد مجددش را فریاد کنیم. ما از نقطهی پایان گذشتگانمان و از بلندای تجربیات آنها آغاز میکردیم. ما راه را درست آمده بودیم و درست عمل کرده بودیم. اگر انتظارات، کاستیهایی داشت و دشواری شرایط مانع بود، موجب نمیشد که از ابتدا اغاز کنیم. ما ادامه را پیشتر میبردیم ولی گذشته را پاک نمیکردیم. گذشته برای ما پشتوانهای بود که داشتهها و حقیقتمان را فربه میکرد و هویت مان را جلا میداد.
میدانید که در این روزها بایدها و نبایدهایی دارید. نظام ارزشی و مرام خاص خود را دارید که میپذیرید و رفتار میکنید. باید دانست که خود تعیین کنندهاید و این به آن معناست که مرام شما رفتار شماست و ارزشهای شما اصول آینده و مبنای اخلاق و عمل جامعه خواهد بود. در دل حادثهاید و با آشوبها رو به رویید که اگر نترسید پیروز خواهید شد. ایستادگی شما استبداد را فرسوده خواهد کرد. با آرامش و آگاهانه گامهای استوارتان را بردارید و روند فرسایش و زوال آنها را دوام بخشید. میدانم سرانجام از دل آشوب قرار و آرامش را به ارمغان میآورید تا با امیدآفرینی و روحیهسازی، استبداد و بیداد را از پای در آورید. رهبران سبزتان را تنها نگذارید. زندانیان و خانوادههایشان را فراموش نکنید. بزرگانتان را بزرگ بدارید و همراهشان باشید. رهبران سبز نیک ایستادهاند و نشان دادهاند که شایستهی آنند که شما در کنارشان باشید. اگر همه با هم باشید پیروز خواهید شد.
مراقب باشید که همچنان منصف باشید. مبادا پلیدی و استبداد و ظلمها و ستمها و تلخیها و سختیها شما را در دست بگیرند. نباید در شتابمان در رسیدن به آزادی راه خطا برویم. باید اجازه دهیم ارزشها تثبیت شوند. اگر در دام دروغگوییها بیفتیم، اگر به هتک حرمتها و بیاحترامیها بیتوجه باشیم، اگر بر اندک خوبیهای این کل ناهنجار چشم ببندیم؛ فردا دچار مشکل خواهیم شد. اگر از اشتباهات و برخی ناصوابیهای دوستان و همراهان امروز غفلت کنیم، اگر در قهرمانسازیها افراط و بیتوجهی کنیم؛ فردا دچار مشکل خواهیم شد. برای رسوایی خشونت بر آن نیفزایید. بدیها و پلیدیهای استبداد چنان است که نیازی به افزودن نبودهها نیست. اگر با بیانی صحیح، جنایتها و رذالتها گفته شود، مردم نیز به درستی خواهند فهمید. اشتباه است که فکر کنید؛ دیگر فرصتی ندارید. شما چون پیروز خواهید شد فرصت کافی را دارید و تنها کافی است که فرصتها را غنیمت بدانید و راهبردهای درست را بیابید. فکر نکنید صرف طرح مطالبات جدید شما را به پیش میبرد. با تثبیت همان پذیرفته شدههای دیروز و همراهی با مردم و تلاش برای کسب خواستههای مطلوب امروز هم میتوانید پیروزی را بهدست آورید. لزومی به طرح هرروزهی مطالبات جدید نیست. ابتدا به خواستههای دیروز در حد توان و با توجه به شرایط دست یابید و سپس با درنگ و دقت به مطالبات جدید بپردازید.
بزرگی و پیروزی از آن مردم است. شما بر سنت پرسشگری و روشنگریتان بمانید. شما آگاهی بخشی را فراموش نکنید. در کنار مردم باشید و بدانید هر کسی با مردم باشد پیروز است. مردم را ناآگاه نباید تلقی کرد. آنها وابسته و سرسپرده نیستند. مردم آزاد و مستقلاند. حضورهای نمایشی به زودی به پایان خواهد رسید و آنگاه آنان که با مردم بودهاند پیروز خواهند شد و آنان که با هزار ترفند مردم را به دنبال خود شتابان راهی کردهاند یا هر روز به بهانهای جمعی را برای اعلام صمیمیت و همراهی برپا کرده اند، خواهند دید چگونه بساط رسوایی گستردهاند و با چه شرمساری نامشان نیز باید برود.
پس از آن همه دروغ و تقلب و خیانت، پس از آن همه بازداشت و سلول انفرادی و شکنجه و تجاوز و جنایت، پس از آن همه سرکوب و لشگرکشی و حکومت پلیسی و قتل و رذالت و پس از آن همه دادگاههای نمایشی و خطبههای ننگین و مصاحبههای دروغین و اعترافات ساختگی و پروندهسازی و تهمت پراکنی و وقاحت؛ امید همچنان زنده مانده است و مردم آینده را متعلق به خودشان میدانند و برای رسوایی دشمنانشان که دشمنان آزادی و دمکراسی و حقوق انسانهایند لحظه شماری میکنند. دشمنان مردم عصبانی هستند که سیاست سرکوب و ارعاب به شکست رسیده است. شاید بخواهند حکومت ترور راه بیاندازند. مردم باید با وحشت واقعی روبهرو شوند. حکومت ترور هر روز باید به گوشهای لشکرکشی کند. باید سلاح و تواناش را به رخ مخالفان بکشد. باید هر کسی را که میخواهد بازداشت کند. از شکنجه و جنایت و کشتار علیه آنها ابا نداشته باشد. با نمایش سلاح و توان اش ترسآفرینی کند. در برابر جهانیان نیز باید عرض اندام کند. باید موشک و بمب و شتاباش را به جهانیان بنماید. باید عزم آدمکشی را به گذشتهی آدمکشیاش بیفزاید.
ضربات سرکوب و تهدیداتِ ارعاب اگر به نتیجه نرسید، وحشت و خشونت ترور به نتیجه خواهد رسید؟ ترور می خواهد با جنگ افروزی در کنار نهایت خشونت علیه مردم سرزمین اش اتمام حجتی برای جهانیان کند. زهی خیال باطل که خشونت رسواتر از آن است که در عزم ما خللی وارد کند و مردم را در دام خشونت و ترس درافکند. یادمان از ۱۶ آذرها و ۱۸ تیرهاست که با دستانی خونین از نفی خشونت می گفتیم. از دوستان از بام پرت شده، از در و پنجرههای شکسته، از اتاقهای سوخته، از گلولههای قاتل دوستانمان، از باتوم و گاز و آتش و دود، از یاران به خون افتاده و مجروح شده، از دوستان دربند و شکنجه شده؛ خاطرهی روزهای دانشگاه ما چنین است. ۱۸ تیر و ۲۵ خرداد و ۱۶ آذرها. با این همه تلخی از نفی خشونت میگفتیم. دوستان مجروحمان در آغوش مان بودند. اگر خون بر دستانمان خشکیده بود ولی جوشش و خروش اش در سخنانمان دیده میشد. هنوز ۱۶ آذر ۸۷ را به یاد دارم. کوفتگیها و شکستگیها و زخمهای پس از روزهای بزرگ دانشگاه را به یاد دارم؛ شکنجههای اتاقهای بازجویی را به یاد دارم و هنوز ۱۶ آذر ۸۸ را به یاد دارم.
دوستانام عید دانشگاه است ولی یاران دبستانیتان را فراموش نکنید. بسیاری امروز در زندانند و جای بسیاری دیگر نیز خالی است. قصهی تعلیق و تبعید و توبیخ را شنیدهاید. جای ستارهدارها و محرومها را خالی کنید. یاد اخراجیها هم باشید. اساتید به زور بازنشسته و اخراجی را به خاطر آورید.
میگفتند دانشگاه کابوس حاکمان خیره سر است و انبار باروتی است که با جرقهی ظلم و ستمی، همهی هست بیدادگران و مستبدان را نیست خواهد کرد. می گفتند که جنبش دانشجویی نمایندهی خواستههای مردم است. قومیتهای محروم، اقلیتهای مظلوم، روزنامهنگاران دربند، روشنفکران سرکوب شده، اندیشههای تحریف شده، حقایق و اخبار سانسور شده، اندیشمندان در تبعید، آزادی خواهان زندانی، زنان و دختران مورد جفا، کارگران به ستم کشیده شده و معلمان و اصناف به ضعف کشانده شده را فراموش نکنید. چند سالی است عزمی در پی تعطیلی دانشگاههاست. تمام تلاشش را برای خودی کردن آن صورت داده است و ناکام از همه نیرنگها و توطئههایش، امروز در پی تعطیلی دانشگاهها نیز حرکت میکند. این عدهی اندک خردگریز و آزادی ستیز هر روز فتنهای به پا میکنند، شاید که بتوانند در آشوب آتشی که افروختهاند دانشگاهها را به تعطیلی بکشانند که هوشیاری شما بی تردید مانع تکرار انقلاب فرهنگی جنایتآمیز و خیانتبار آنهاست. در این سالها که موفق نشدهاند تمام تلاش شان را کردهاند که دانشگاههایی فقیر و بیاثر بسازند و با انواع محدودیتها و محرومیتها و محکومیتها دانشگاه را ضعیف کنند و جنبش دانشجویی را خاموش سازند. تشکلهای آزاد و نشریات مستقل را سرکوب و توقیف کردهاند و جریانهای وابسته و موازی ساختهاند و با صرف هزینههای فراوان و اردوها و دورهها و طرحها در پی تحقق خیال خامشان بودهاند که با هوشیاری دانشجویان باز شکست خواهند خورد.
کاخ استبداد دیر زمانی است به لرزه درآمده است. زوال قرائت فاشیستی و نابودی استبداد دینی فرا رسیده است. آغاز این هزاره پایان دیکتاتوریهاست. دیکتاتوریهای بزرگ با سر افکندگی در خاک افتاده اند. روند فرسایشیِ سرکوب آغاز شده است. سنگینی سلاحها خستهشان کرده، بیآبرویی دروغها از پا در آوردهشان، رسوایی خشونت توانشان را گرفته، نگاههای سنگین انسانهای آزادهی جهان و گام های استوار و پا بر جای آزادیخواهان کمرشان را شکسته است. امروز دیکتاتورها باید اعتراف کنند که تنهایند و باید بدانند که باید بروند.
دوستانام روزهای آخر را با گامهای استوارتری بپیمایید. صدایتان از ورای دیوارهای زندان نیز به گوش میرسد. استواری گامهاتان تاریخ را معنا خواهد بخشید. با اراده و عزمتان سرنوشتتان را تعیین خواهید کرد و تاریخ را خواهید نوشت و آینده را خواهید ساخت و جاودانه خواهید شد. برای جاودانگیتان هشیار باشید. اگر با مردم نباشید روزگاری به سان همهی مستبدین تنها خواهید ماند و مجبور میشوید عده ای را اجیر کنید تا جمعهای دروغین به پا کنند و قدرتتان را از نظامیان و موشکها و سلاحهای کشتار جمعی به دست آورید. اگر صداقت نداشته باشید، اگر دروغگویی پیشه کنید و داشتههایتان را با دروغ به دست آورید جز اندوختهای دروغین، چیزی برای شما نمیماند که دروغ، گمراهی و دور افتادگی و درماندگی میآورد. اگر شجاعت نداشته باشید، سر سپرده خواهید ماند. اما بدانید که شجاعت در بیان باید از دیگر شجاعتها پیشی بگیرد. اگر شجاعت در بیان نداشته باشید، دیگران در پی شما نمیآیند و همراهی تان نمیکنند و تنها خواهید ماند. جامعهای که در آن صراحت و شجاعت در بیان نباشد، فقیر و ناآگاه است و جامعهای نا آگاه، منحط و رو به زوال است. شما برای پیروزی نیاز به آگاهی و حکمت دارید. شا باید بدانید و به دیگران بگویید که سرانجام برای رهایی از تکرار قصهی تلخ گذشته، نفی خشونت را چون صداقت و شجاعت و حکمت دوست دارید و از آن فاصله نخواهید گرفت.
مهرماه فرا رسید و سالی سخت پیشرو است. اگر با در کنار هم بودن و اتحاد بر محور مردم و با تکیه به داشته ها و توسل به تجربیات گذشته پیمانی بسته شود که همبستگی را معنا بخشید، ایستادگی را معنا بخشید و برای آزادی و علیه استبداد ایستاد؛ فردایی روشن خواهیم داشت. میدانم باز حماسهای در راه است. میدانم که امید مردم به سرانجام خواهد رسید. میدانم در جشن آزادی و سرور پیروزی در کنار هم خواهیم بود و مهر را با مهربانی شروع خواهیم کرد.
زندان رجایی شهر- اندرزگاه شماره ۳
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»