اردوان روزبه / رادیو کوچه
ardavan@koochehmail.com
این روزها بسیاری از نگاههای جامعه جهانی به سوی پناهجویان ایرانی افتاده است و فعالان مدنی و طرفداران حقوق بشر سعی در نشان دادن ابعاد مشکلات و علتهای منتهی به پناه گرفتن در کشوری دیگر توسط ایرانیانی هستند که بیشتر اقلیتهای مذهبی و قومی، فعالان مدنی و روزنامهنگار را در بر میگیرد.
اما این نگاهها بیشتر معطوف به برخی مناطق نظیر ترکیه بوده است و برخی کشورهای اروپایی، شاید مهم باشد که بدانیم تعداد زیادی از ایرانیان در حال حاضر در اقلیم خودمختار کردستان عراق منتظر رقم خوردن سرنوشتشان هستند.
فایل صوتی را از اینجا بشنوید
به دلیل تجربه کم این اقلیم در وضعیت پناهندگی، نوع ارتباط با ایران و عدم جدیت دفتر سازمان ملل در بررسی پروندهای این پناهجویان اینک در شرایط سختی به سر میبرند، به نحوی که نقل میشود برخی پناهجویان برای گذران زندگیشان دست به تکدیگری میزنند.
مرتضا یعقوبی یک کشیش است که از ایران پس از تبعید به یکی از مناطق دور گریخته است. آقای یعقوبی از شرایط پناهجویان ایرانی و به خصوص از اقوام فارس را در این اقلیم بسیار سخت توصیف میکند و اشاره دارد که: « فعالان مدنی و حقوق بشر باید سری به این اقلیم بزنند و از نزدیک شرایط اسف بار پناهجویان را ببینند». این پناهجوی ایرانی در اقلیم کردستان به سختی زندگی پناهجویان به خصوص فارس زبانها اشاره میکند که به دلیل تفاوتهای فرهنگی از فشار بیشتری رنج میبرند.
تنها محبتی که حکومت اقلیم کردستان به ما کردند این است که دفترچهای به ما دادند که هر سه ماه یکبار خودمان را معرفی میکنیم و اجازه دادند که به عنوان یک مهمان بمانیم
آنچه در پی خواهید داشت گفتوگوی اردوان روزبه با مرتضا یعقوبی کشیش ایرانی پناهجو در کردستان عراق پیرامون شرایط زندگی این افراد در کردستان عراق است:
آقای یعقوبی شما یک پناهجوی ایرانی در کردستان عراق هستید. علت اینکه ایران را ترک کردید چه بود؟
هنگامی که من ایران را ترک کردم مشکلات عدیدهای با رژیم جمهوری اسلامی داشتم. سالیان سال در زندان بودم. به اروپا سفر کردم و هنگام برگشت در فرودگاه مهرآباد به من دستبند زدند و تا سه سال بدون دادگاه و وکیل در هیچکجا نتوانستم چیزی را ثابت کنم و در زندان بودم. بعد از آزادی از زندان من را به مدت ده سال به روستاهای کاشان تبعید کردند. سه ماه تبعیدم را تحمل کردم اما پس از آن نتوانستم و فرار کردم.
دلیل مشکلات شما با دولت جمهوری اسلامی چه بوده است و حاکمیت ایران در چه محورهایی با شما مشکل داشت که چنین حکمی را برای شما صادر کرده است؟
به جمهوری اسلامی در مورد فعالیتهای من در خارج از کشور و در آلمان و هلند گزارشهایی داده بودند و آنها میگفتند با جماعتی که نمیتوانم نام آن را بیاورم رابطه داشتید که نباید این همکاری را میداشتید. در صورتی که من سلطنتطلب هستم و با اشخاصی که جمهوری اسلامی نام میبرد رابطهای نداشتم و تهمتی بود که نتوانستند آن را ثابت کنند. میدانستم اگر ده سال تبعید را تمام کنم باز هم آنها دست از سر من بر نمیدارند. آنها نتوانستند ثابت کنند وگرنه یا اعدام شده بودم یا تا ابد در زندان بودم.
بعد از اینکه از ایران خارج شدید و تاکنون که در کردستان عراق هستید، وضعیت پناهجویان ایرانی در کردستان عراق را توضیح دهید. چه تعداد پناهجوی ایرانی در آنجا است و روند پناهندگی ایرانیها در کردستان عراق به چه نحوی است؟
پناهجویان ایرانی در کردستان عراق را میتوان به دو دسته تقسیم کرد. یک دسته آنهایی هستند که فارس هستند و از شهرهایی مانند قم، تهران و مشهد هستند که کردی هم نمیدانند. اینها در اقلیت و در مضیقه هستند. اما اکثر پناهجویان در اینجا کردهای ایرانی هستند که احزاب گوناگون دارند. مانند حزب دموکراتیک کردستان، حزب کوموله، خبات و احزاب دیگر.
فارسهایی که در اینجا بهسر میبرند دارای عقیدههای ضدجمهوری اسلامی بودند. ما حتا در اینجا آخوند هم داریم که به قول خودشان از دادگاه ویژهی روحانیت فرار کردند و مسیحی شدهاند.
من و خانوادهام از شهر تهران و فارس هستیم. مشکلات بر سر فارسها است چرا که کاری به ما نمیدهند و زبان هم نمیدانیم. از خدمات اجتماعی هم محرومیم. یوان (UN) هم در اینجا ما را به عنوان یک پناهخواه و پناهجو تحویل گرفته است نه به عنوان پناهنده. یوان اینجا مانند دکور است و تنها اسم مینویسد و آنطور که اطلاع دارم از سال 98 تاکنون هیچ پناهندهای از اینجا خارج نشده است.
کردهایی که وابسته به احزاب هستند به ایران رفتوآمد میکنند چرا که کردستان ایران با اینجا هممرز است. و حتا قاچاقی میروند، با خانوادههای خود ملاقات میکنند اما ما نمیتوانیم.
سرنوشت شما چه خواهد شد؟ در حال حاضر روند پناهندگی شما در کشور عراق و منطقهی اقلیم خود مختار کردستان به چه ترتیب ادامه پیدا خواهد کرد؟
تنها محبتی که حکومت اقلیم کردستان به ما کردند این است که دفترچهای به ما دادند که هر سه ماه یکبار خودمان را معرفی میکنیم و اجازه دادند که به عنوان یک مهمان بمانیم. اقامت دایم به ما ندادند بلکه اقامتی است که هر سه ماه تمدید میشود. آنهایی که کرد هستند و از ایران میآیند درخواست فدرالی از حکومت اقلیمی اینجا داشتند و بهخاطر اینکه جمعیت در اینجا بالا برود و یک کردستان واحد در چهار کشور ترکیه، ایران، سوریه و عراق داشته باشند، همه امکاناتی در اختیارشان قرار دادند.
در حال حاضر چه تعداد پناهجوی ایرانی در کردستان عراق بهسر میبرند؟
من رهبر کلیسای راه زندگی و بنیانگذار اولین کلیسای ایرانیان در کل عراق هستم. چون به این پناهجویان کمک مادی میکنیم، آماری را در دست دارم. حدود سه هزار خانوادهی ایرانی در اینجا وجود دارد. اما حدود پانزده یا شانزده خانواده فقط فارس هستند.
شما اشاره کردید این خانوادهها مورد تبعیض قرار میگیرند. درست است؟
بله. چون زبان نمیدانند.
فارسهایی که در اینجا بهسر میبرند دارای عقیدههای ضدجمهوری اسلامی بودند ما حتا در اینجا آخوند هم داریم که به قول خودشان از دادگاه ویژهی روحانیت فرار کردند و مسیحی شدهاند
آیا تاکنون مرجعی در این مورد اقدام کرده است و یا شما در اقلیم خودمختار کردستان در رابطه با رفع این تبعیضها با مرجعی تماس گرفتید؟
ما با حقوقبشر و حکومت اقلیم در تماس هستیم. حکومت اقلیم میگوید شما وابسته به یوان هستید و یوان هم میگوید تا زمانی که مصاحبه نشوید به ما وابسته نیستید و پناهخواه هستید نه پناهنده. ما را در یک حالت دوگانهگی نگه داشتهاند.
آنهایی که دارای احزاب هستند، مشخص است. مکان، حقوق ماهانه و خوراک دارند و حمایت میشوند. ما دست نیاز خود را نه از نظر مادی بلکه از نظر معنوی بهسوی شما دراز کردیم.
روز عید نوروز فقیری به در خانهی ما آمد. آنها صدای من و دخترم را شنیده بودند. من میخواستم پولی به آنها بدهم که متوجه شدم فارس بودند و برای گدایی آمده بودند. برای ما مرگ راحتتر است تا اینکه یک فارس به در خانهها برود و با زبان بیزبانی گدایی کند. بگذارید چیزی نگویم.
با تمام احترام میگویم که عدهای مانند خانم «مینا احدی» و «شیرین عبادی» در آن طرف دنیا مینشینند و میگویند لنگش کن. بیایید وضعیت ما را از نزدیک ببینید. فارس به در خانهی کردها میرود و گدایی میکند تا در عید نوروز برای بچهاش لباس تهیه کند. آیا خانم عبادی این است عدالتاجتماعی و حقوقبشر شما؟ اینها دردی است که من از نزدیک میبینم اما کاری از دستم بر نمیآید و زجر میکشم.
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»
behzad
ﺑﺎ ﺩﺭﻭﺩ ﺑﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﻋﺰﻳﺰاﻥ ﺩﺭﺭاﺩﻳﻮ ﻛﻮﭼﻪ.اﻳﺸﺎﻥ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﺮاﻱ ﻛﺎ ﮔﺐ ﺭﻭﺳﻴﻪ ﺟﺎﺳﻮﺳﻲ ﻧﻤﻲ ﻛﻨﻨﺪ.اﻳﻦ ﻣﺮﺩ ﻳﻚ ﺩﺭﻭﻍ ﮔﻮ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﻧﻤﻲ ﺑﺎﺷﺪ و اﮔﺮ ﻣﺎﻳﻞ ﺑﻮﺩﻳﺪ اﺩﺭﺱ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﺭا ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﺧﻮاﻫﻢ ﺩاﺩ ﺗﺎ ﺩﻳﮕﺮ اﻗﺎﻱ ﻣﺮﺗﻀﻲ ﺭا ﺑﺎ ﻋﻨﻮاﻥ ﻛﺸﻴﺶ ﺻﺪا ﻧﻜﻨﻴﺪ.ﻣﻦ ﺩر اﻣﺮﻳﻜﺎ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﻣﻲ ﻛﻨﻢ و ﻣﺴﻴﺤﻲ ﻫﺴﺘﻢ,ﺑﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺒﻜﻪ ﻫﺎﻱ ﺧﺒﺮﻱ ﻣﺴﻴﺤﻲ ﻫﻢ اﺭﺗﺒﺎﻁ ﺩاﺭﻡ.ﭘﻴﺮﻭﺯ ﺑﺎﺷﻴﺪ.