اکبر ترشیزاد / رادیو کوچه
آیا تاکنون از خود پرسیدهاید از میان این همه سرگرمی، بازی و رشتهی ورزشی که بشر در طول هزاران سال برای خود ساخته است، چرا ورزش فوتبال به این میزان از محبوبیت دست یافته است؟ پاسخ در شباهت بیاندازهی فوتبال و زندگی است. زندگی مانند فوتبال به معنای واقعی خود یک بازی است با قواعدی تقریبن مشخص، که در عین حال، رعایت آنها نمیتواند تضمینی صددرصد برای موفقیت باشد و چهبسا آنها که قواعد و ساختارهای موجود را شکستهاند به نتایج بهتری رسیدهاند.
فایل صوتی را از اینجا بشنوید
از بزرگترین لذات این دو بازی آن است که نتیجهاش بر ما مشخص نیست وگرنه جذابیتش را برای ما از دست میدهد، به همین سبب است که دیدن مسابقهای که نتیجهاش را از پیش میدانیم، برایمان لطفی ندارد. اگر فرض کنیم که در زندگی نیز انسانها زمان مرگشان را میدانستند، زندگی چیزی نمیبود به جز رنجی دایمی. زمان در فوتبال از مهمترین عناصر است درست مانند زندگی. در هر دو آنها اگر از زمان به درستی بهره گرفته نشود، شاید دیگر فرصتی برای جبران خطاها باقی نماند، در سوی دیگر همیشه میتوان به آینده امیدوار بود و شاید بتوان در دقیقهی نود کاری کرد که در تمام زندگی در حسرت آن ماندهبودیم. عنصر اتفاق در فوتبال بسیار تاثیرگذار است و متاسفانه قاعدهی ثابتی در این مورد وجود ندارد. یک ضربه ممکن است بر خلاف جهت کلی بازی به گل شدن توپی بیانجامد که اگر هزار بار دیگر تکرار شود، آن نتیجه را حاصل ننماید. این روح حاکم بر بازی فوتبال و زندگی، از سویی آنها را به شدت بیرحم مینمایاند و از سوی دیگر این غیرقابل پیشبینی بودن بر شیرینی و جذابیت هر دوی آنها میافزاید.
خطاکردن و جریمهشدن دو موضوعیاند که از شباهتهای دیگر آنهاست. در فوتبال میتوان خطا کرد اما باید تاوان آنرا هم پس داد. جریمهها بعضی از مواقع آنقدر سختند که منجر به اخراج شما از بازی میشوند. در زندگی مانند فوتبال متاسفانه بعضیها بدون آنکه در گناه و اشتباه شما سهیم باشند، باید در پیامدهایش شریک شوند و این زندگی را دردناک میکند. سرنشینان یک اتومبیل گاهی در اثر خطای راننده به کام مرگ میروند و هیچگاه بر کسی روشن نخواهد شد که چرا تاوان اشتباه یکی را جمعی دیگر باید بپردازند؟ همین دردناکی است که بارها سبب شده بر سرنوشت زندگی و یک بازی فوتبال براحتی اشک بریزیم و دل بسوزانیم. فوتبال بازی جمعی است و فرد هر چقدر هم که تواناییهایش بالا باشد، بدون کمک دیگران نمیتواند به نتایج خوبی برسد، نمونهاش هم تیمهایی در تاریخ فوتبال بودهاند که با وجود دارا بودن بازیکنان بزرگ و ستارههای نام آشنا، نتوانستهاند به نتایج چشمگیری دست پیدا کنند. در زندگی هم بهطور معمول انسانهای خودرای که به نظر جمعی و تجربیات دیگران در تصمیماتشان بیتوجه بودهاند، به موفقیتهای کمتری دست مییابند.
پاکی و ناپاکی و یا استفاده از روشهای اخلاقی یا غیراخلاقی برای رسیدن به پیروزی وجه مشترک این دو است. کم نبودهاند آنهایی که در زندگی همانند یک بازی فوتبال دست به اعمال ناپسندی زدهاند که از چشم داور بازی نیز دور مانده است و بهوسیلهی آن نیز به موفقیتهایی دست پیدا کردهاند، ولی بالاخره روزی پرده از این کارشان برداشته شده است و آنها را رسوا کرده. حتا اگر چنین اتفاقی هم روی ندهد روزی فرا خواهد رسید، که فرد نمیتواند با وجدانش کنار بیاید و لب به اعتراف گشوده و همه چیز را افشا میکند.
چیز دیگری که در فوتبال دایم در بین آن دو حالت در رفت و آمدیم، حمله و دفاع است. ثابت ماندن در هر کدام از این دو وضعیت سودمند نیست، برخی اوقات باید عقب بنشینیم و با تحلیل حریف دوباره به سمت او هجوم آوریم. در زندگی نیز زمانهایی پیش میآید که باید بایستیم و دست از حرکت بر داریم و با تجدید قوا و بازنگری در رشوهایمان، بار دیگر بازی را از سر بگیریم. در زندگی نیز همچون فوتبال در برابر پیشرفتمان مدافعان سرسختی ایستادهاند، که بدون گذر از آنها دستیابی به هدف غیرممکن است.
شاید یکی از مشهورترین جملات که دربارهی فوتبال بیان میشود، همان است که میگوید: « بیرحمانهترین بازی دنیا فوتبال است». این جمله را زمانی بهکار میبریم که در پایان یک مسابقه حق به حقدار نمیرسد و به نوعی عدالت دربارهی تیمی که برتر بوده و خیلی تلاش کرده است، برقرار نمیشود. خیلی وقتها در زندگی نیز چنین است و برخی با وجود تلاش فراوان و پشتکار باز هم به چیزی که لیاقتشان بوده است دست نمییابند و ناکام از دنیا میروند.
فوتبال زندگی است و زندگی بازی است همچون فوتبال به شیرینی و دردناکی یکدیگر.
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»