مطلبهایی که در این بخش تارنمای رادیو کوچه منتشر میشود یا انتخاب دبیر روز سایت و یا پیشنهاد دوستان رادیو است که میتواند از هر گروه یا دسته و یا مرامی باشد. نظر های مطرح شده در این بخش الزامن نظر رادیو کوچه نیست. اگر نقد و نظری بر نوشته های این بخش دارید می توانید برای ما ارسال کنید.
منبع : معمای مردان رقصان
سه سال پیش تو یک کارگاه ساختمانی کار میکردم، یک دوست کرد داشتم بهنام آکو، اهل کامیاران. آکو که کارگر ساده آنجا بود میگفت: «فلانی وقتی من میتونم با یک شناسنامه ایرانی برم بندر، کرمان، خوزستان، اصفهان یا هر جا که بخواهم کار کنم، چرا باید از ایران جدا بشم؟» هیچگاه از آکو نپرسیدم مذهبش چیست؟ در کنار هم کار میکردیم و با هم هیچ مشکلی نداشتیم، بعدازظهرها که کار تمام میشد و میرفتم خونه، توی راه با خودم فکر میکردم چرا این آدم نازنین و با شعور باید آواره تهران بشود و شبها تو بیغولههای کارگری بخوابد؟
چرا نباید در شهر و دیار خویش مشغول به کاری شرافتمندانه و آیندهدار باشد و یا اصلان چرا نتواند درس بخواند؟ حقیقتش من همیشه توی خوابگاه دانشگاه سعی میکردم با بچههای که فارس زبان نبودند رفاقت کنم، اکثرشون دوستای خوبی بودند و هستند، خیلیهاشون هم از تبعیض و محرومیتی که گریبانگیر شهرستانهای مرزی بود دلخور بودند، از این میان تعدادی هم بهدنبال جداییطلبی بودند. شبهای زیادی میشد که بر سر این مسئله باهم بحث میکردیم و به جایی نمیرسیدیم. نمیدونم شاید چون اونها تغییری در روزگارشان نمیدیدند و گوششان از این حرفها پر بود، بحثمان به جایی نمیرسید یا اینکه من اون روزها زیادی از زاویه تنگ ناسیونالیسزم به قضیه نگاه میکردم. افسوس که اون روزها هیچ وقت به ذهنم نرسید که جمله طلایی آکو را برایشان بگویم.
دومین حادثه تروریستی درکردستان در کمتر از بیست روز
همون روزها یک دوست مشترک مهمان خوابگاهمان بود که ترک بود و جامعهشناسی میخواند، تو جریان یکی از همان بحثهای همیشگی، برگشت گفت: روزی خواهد رسید که ما در میدان جنگ رو بهروی هم خواهیم ایستاد. بهش گفتم من یک طرفام ترک است اما امیدوارم هیچگاه چنین جنگی در نگیرد، چون واقعن نمیدانم باید کدام سو بایستم.
امروز هم نمیدانم باید کدام سوی چنین معرکه هولناکی ایستاد؟ نمی دانم عکسهای رضا دقتی از جنگ ناگورنو-قرهباغ یا بالکان را دیدهاید یا نه؟
کسانی که به بالکان سفر کردهاند میگویند: هنوز هم بعد از گذشت بیش از پانزده سال از پایان جنگ داخلی، انگار خاک مرگ بر این دیار پاشیدهاند و ذهنیت مردمان منطقه زخمی تاریخی برداشته است. زخمی که با هیچ مرزبندی و معاهده صلحی التیام نیافته است. شاید نیروهای امنیتی عاملان فاجعهای که امروز رخداد را دستگیر کنند و به چوبه دار بسپارند اما به گمان من این تنها پاک کردن کف رو آب خواهد بود. اساس درگیری داخلی این است که طرف پیروزی ندارد.
و بعد از هر غائلهای باز هم دختران و پسران کم سن و سال و درماندهای خواهند بود که جذب تبلیغات سطحی و شعارهای و استدالهای خشونتآمیز و غیر انسانی گروههای چون پژاک و غیره خواهند شد. به جای چنین روش بی اثری باید با منطق سست سران این گروهها مقابله کرد، به گمانم خیلیها شطحیات عبدالرحمان حاجیاحمدی رییس پژاک را در مصاحبه چند ماه پیش اش با بیبیسی را به خاطر داشته باشند.
و اینکه او چگونه از اعدام چند نفر از اعضای گروهاش در پی بهرهبرداری سیاسی بود اما کم مایگی فکریاش مانع از چنین بهرهبرداری شد.
اگر کردستان با این ظرفیتهای کمنظیر طبیعی به کمک خط قطار و راههای مواصلاتی دیگر از محاصره جغرافیاییاش خارج گردد و رونق اقتصادی و فرهنگی بیابد آنگاه است که توریست جایش را به تروریست میدهد و مردم کردستان و دیگر نقاط ایران اشتراکات منحصر به فردشان را به خاطر خواهند آورد
اگر این گروههای تروریستی، داعیهدار جنگ چریکی هستند (که هستند) باید دانست که رگ حیات هر گروه چریکی در همکاری و همیاری مردمان محلی است عاملی که بزرگترین ارتشهای کلاسیک جهان را در نقاط مختلف بارها و بارها زمینگیر کرده است.
اگر این رگ حیات قطع شود، آنگاه هر چه هم اجانب پول و امکانات به سران این گروهها تزریق کنند باز این توده هوشیار مردم خواهند بود که مانع بر هم خوردن امنیت کردستان میشوند. اگر فرصت پیشرفت برابر و آیندهای روشن در پیش روی مردم منطقه باشد و مدیران دولتی از افراد تحصیل کرده و سلیمالنفس محلی انتخاب شوند و به ویژگیهای فرهنگی مردم کردستان به دید فرصت نگاه شود نه تهدید، آنگاه دیگر بهانهای برای انتحار و کشتار باقی نخواهد ماند.
اگر کردستان با این ظرفیتهای کمنظیر طبیعی به کمک خط قطار و راههای مواصلاتی دیگر از محاصره جغرافیاییاش خارج گردد و رونق اقتصادی و فرهنگی بیابد آنگاه است که توریست جایش را به تروریست میدهد و مردم کردستان و دیگر نقاط ایران اشتراکات منحصر به فردشان را به خاطر خواهند آورد.
حقیقتن از میان کشورهای همسایه که جمعیت کرد در آنها ساکناند، کدامشان ظرفیت بینظیر ایران فرهنگی را برای اتصال این جمعیت به بدنه ملت خویش را دارا میباشند؟
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»