رضا افتخاری / رادیو کوچه
در برنامهی این هفته به کتاب «سیاحتنامهی ابراهیمبیک»، نوشتهی «زینالعابدین مراغهای» خواهیم پرداخت و رجوع خواهیم کرد به کتاب «روشنگران ایرانی و نقد ادبی» نوشتهی دکتر «پارسینژاد».
سیاحتنامهی ابراهیم بیک را میتوان رمان اتوبیوگرافیک خواند که قهرمان و و ماجراهای آن البته ساختگی است، اما از آنجا که در پرداخت آن کمتر اغراق شده احتمال واقعیت آن نیز میرود. سیاحتنامه در سه جلد نوشته شده است. تاریخ چاپ جلد اول ذکر نشده اما به قراین تاریخی باید در سال 1314 هجری منتشر شده باشد. جلد دوم در 1323 در کلکته و جلد سوم در 1327 در قسطنطنیه انتشار یافت.
فایل صوتی را از اینجا بشنوید
صراحت و شدت لحن انتقادی کتاب در حدی است که در آن دوران استبداد و اختناق نویسنده، با آنکه در خارج از کشور میزیسته، صلاح ندانسته نام خود را فاش کند از این رو، بسیاری را نویسندهی آن دانستند تا سرانجام دوازده سال پس از برقراری مشروطه در مقدمهی جلد سوم نام زینالعابدین مراغهای به عنوان نویسندهی آن فاش شد .
با این همه واقعیت این است که نثر جلد اول سیاحتنامه به فارسی شیواتر و روانتری نوشته شده و دور نیست که آنرا نویسندهی دیگری ویراسته باشد. اما به هر حالت اصالت افکار و نظریات انتقادی زینالعابدین مراغهای در هر سه جلد یکسان است .
موضوع سیاحتنامه داستان «ابراهیم» پسر بازرگان ایرانی است که از کار تجارت در مصر ثروتی اندوخته است و هر چند دختری به نام «محبوبه» را دوست دارد، اما عشق واقعی او به ایران است که سرزمین مادری اوست و آرزوی دیدارش را دارد. از این رو همراه «یوسف» – عمو، معلم و لل هی خود راهی ایران میشود و از اسکندریا به استانبول میرسد. در آنجا کتاب «احمد» اثر «عبدالرحیم طالبوف» را مییابد و میخواند و انتقادهای او را از اوضاع سیاسی و اجتماعی ایران، به طعنه، حمل بر بیخبری نویسنده میکند. اما چون در مسیر سفر خود در قفقاز حال و روزگار ایرانیان مهاجر را میبیند بیدار و غمزده میشود، تا سرانجام به ایران میرسد و در سفر به شهرها، وطن خود را غرق فقر و نادانی و ستم میبیند .
در اینجا به حقیقت گفتار نویسندهی کتاب احمد پی میبرد و سخت متاثر و خشمگین میشود و از عوامل پدید آورندهی این اوضاع سخت انتقاد میکند و خسته و شکسته دل به مصر باز میگردد .
دنبالهی ماجرا را یوسف عمو روایت میکند که چگونه ابراهیم بیک در بگومگوهای تعصبآمیز خود دربارهی حال زار وطن آتشی بر میافروزد که خود از آن آسیب میبیند .
در اینجا جلد اول سیاحتنامه به پایان میرسد .
جلد دوم به روایت یوسف – عمو همنان ادامه مییابد. هر چند که ابراهیمبیک به علت سوختگی و آسیب دیدگی هنوز بیهوش و بیمار است، اما مژدهی پادشاهی «مظفرالدین شاه» و زمامداری «صدراعظم امینالدوله» در ایران موجب بهبود حالش میشود و به اصرار اطرافیانش محبوبه را به زنی میگیرد .اما عمر این دورهی خوشی نیز کوتاه است .
شاه در نتیجهی نفوذ و وسوسهی عوامل فساد دربار صدراعظم ِ مصلح ِ خدمتگزار را از کار برکنار میکند و برنامهی اصلاحات اجتماعی ایران ناکام میماند. رسیدن این خبرهای بد به ابراهیمبیک او را از پای میاندازد و سرانجام از غصه میمیرد و محبوبه، همسرش، نیز همراه او جان میسپارد و جلد دوم سیاحتنامه نیز در اینجا تمام میشود .
در جلد سوم سیاحتنامه یوسف – عمو، معلم و لل هی ابراهیم بیک، در رویا سفری به مصر میکند و به راهنمایی پیری روشن ضمیر در سفری روحانی به جهان دیگر میرود و ابراهیم بیک را در بهشت مییابد که همچنان در آن جهان هم با دیگران دربارهی مسایل جامعهی ایرا ن سرگرم بحث و گفتوگو است.
یوسف عمو پس از بیداری، دیدار ابراهیم بیک را در رویا به فال نیک میگیرد و آنرا به بهبود اوضاع وطن تعبیر میکند.
در اینجا داستان سیاحتنامهی ابراهیم بیک تمام میشود، اما زینالعابدین مراغهای همراه با این فصل پایانی داستان مجموعهای از شعرها و نوشتههای کوتاه و پراکندهی دیگر را هم برای عبرت خوانندگان آورده است .
این آثار البته ربطی به موضوع کتاب ندارد و، به قول خودش، میخواسته علاقهاش را به شعر و سخن بنماید و از شاعران و نویسندگانی که در جلدهای پیشین کتاب بر آنها تاخته است پوزش بخواهد.
از سوی دیگر شاید که پس از شهرت و موفقیت سیاحتنامه و مساعد دیدن نسبی اوضاع سیاسی ایران و بازگشتن به تابعیت ایرانی خود، خواسته است هویتش را به عنوان نویسندهی آن اثر در جلدی دیگر فاش کند، از این رو مطالبی را سر هم کرده و جلد سومی بر کتاب خود افزوده است.
در سنجش کلی مایه و مضمون سیاحتنامه ابراهیمبیک البته باید به اوضاع و احوال تاریخی زمان انتشار آن توجه داشت و به یاد داشت که اندیشهی آزادی و مشروطهخواهی در ایران از دههی آخر سلطنت ناصرالدین شاه به بعد اوج و گسترش یافت .
متفکران روشن اندیشی چون «میرزا ملکمخان»، «میرزا آقاخان کرمانی»، «سید جماالدین اسعدآبادی»، «میرزا یوسف خان مستشارالدوله» و همچنین نویسندگان مطبوعات خارج از ایران با نشر و و تبلیغ آثار و افکار روشنگرانهی خود در نقد اوضاع سیاسی و اجتماعی کشور اثر کردند و فضای سیاسی اجتماعی ایرانی نیز برای اعتراض به اصول سلطنت مطلقه و دفاع از برقراری حکومت قانون آماده بود.
در چنین زمینه و زمانی است که سیاحتنامهی ابراهیمبیک منتشر میشود و با نقد بیپروا و ستیزندهای که جوهر آن نواندیشی و ترقیخواهی است، در ذهن خوانندگان خود اثری عمیق بهجا میگذارد، اثری که بیشتر مورخان عصر مشروطیت ایران، از «ناظمالاسلام کرمانی» گرفته تا «سیداحمد کسروی»، آنرا تایید کردهاند.
مضمون اصلی سیاحتنامهی ابراهیمبیک متوجه نظام سیاسی و مستبد و فاسد، اقتصاد پریشان، بیسوادی و معتقدات خرافی مردم، روحانیت ریاکار و ادبیات سرشار از تکلف و تملق است.
توضیح نگارنده :
از آنجا که مرجع ما در این برنامه کتاب «روشنگران ایرانی و نقد ادبی» بوده و در آن «ابراهیم بیک» با حرف «ک» نوشته شده است، ما نیز به همین صورت آنرا میآوریم، ولیکن در بعضی از نسخ و از آن جمله، نسخهی تصحیح «سپانلو» با حرف «گ» نوشته و بهصورت «ابراهیم بیگ» آمده است.
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»