اکبرترشیزاد / رادیو کوچه
در این دنیا هر انسانی راه خودش را برای زندگی برمیگزیند، ولی چه اندکاند آنان که راه را به عنوان راهشان برمیگزینند. آنانی که سفر میکنند چون ماندن بیتابشان میکند. اگر گذارتان به مجموعه تاریخی کاخ سعدآباد تهران افتاده باشد، در کنار تمام آن ساختمانهای زیبا، نام یک موزهی متفاوت به چشمتان خورده است، موزهی «برادران امیدوار». اما این برادران هیچ نسبتی با خانواده پهلوی ندارند. از ایل و تبار قاجار هم نیستند.
فایل صوتی را از اینجا بشنوید
شمال شهری هم نبودند، بلکه متولد خیابان ری و به قول معروف بچههای زیر بازارچه سیدابراهیم هستند. «عبداله امیدوار» از نخستین انگیزههای خود برای سفری به دور دنیا میگوید: «یادمه وقتی هشت ساله بودم، یه روز پدرم داشت روزنامه کیهان میخوند و توی صفحهی اول نوشته شده بود «در تبت دنبال یک خدا میگردند» من از پدرم پرسیدم ما از موقعی که بهدنیا اومدیم، فقط یه خدا داشتیم. پس چطور اینا دارن دنبال خدا میگردن؟ پدرم گفت: «پسر، در تمام دنیا یه مذهب نیست و هر کشوری غذا، لباس و فرهنگ مختلفی داره. با شنیدن این جمله از پدرم توی من هیجان عجیبی بهوجود آمد و گفتم اگر دنیا اینقدر دیدنیه، من باید حتمن از تمام تاریکیهای جنگلای مخوف و تمام پنج قاره دیدن کنم.»
زمانی که تحصیلات این دو برادر در مقطع دیپلم به پایان میرسد، تمایلی به ادامه تحصیل در آنها دیده نمیشود. چون آنها رشته تحصیلی دانشگاهی مورد علاقهشان را در دانشگاههای آن زمان ایران یعنی اواخر دهه 20 و اوایل دهه 30 نمییابند. آنها در فکر سفر بودند. سفر به سرزمینهای دور، از کودکی به سرزمینهای دور میاندیشیدند و برای رسیدن به سفرهای دور خود را آماده کردند. در سال 1330 آنان برنامههایشان را برای سفر به دور دنیا آغاز کردند. سه سال برنامهریزی آنها به این صورت بود که برادران امیدوار زبان انگلیسی را به خوبی یاد گرفتند و آنقدر مسلط شده بودند که خودشان هم باورشان نمیشد. «عیسا امیدوار» با یک دوچرخه از ایران به ترکیه میرود و از ترکیه به سوریه و پس از سفر آزمایشیاش از عراق و مرز خسروی دوباره وارد ایران میشود.
همزمان با او «عبداله»، برادر دیگر با یک دوچرخه سفر به دور ایران را آغاز میکند و همزمان با «عیسی» وارد تهران میشود. سال 1332 آنها مطالعات خود را شروع میکنند. همه چیز آماده است به جز وسیله نقلیهی قابل اطمینان. برادران امیدوار برای سفر بزرگ دو موتورسیکلت از انگلستان وارد میکنند و آنها را با وسایل مختلف که شامل توشهی راه هم میشود، به خوبی تجهیز میکنند. آنها موتورسیکلتی را انتخاب کردند که بتوانند راحت در کورهراهها و مناطق جنگلی رفتوآمد کنند، چون موتور راحت سوار کشتی میشد و هزینه حمل پایینی داشت.
برادرانامیدوار سفرشان را از افغانستان و با 180 دلار پول شروع میکنند، بله فقط 180 دلار پس شروع به درآمدزایی میکنند، ابتدا با نمایش عکسهایی از تمدن ایران در سفارتخانههای ایران و کشورهای دیگر در کشورهای مسیر حرکتشان و سپس با تهیهی گزارش برای شبکههای خبری همچون بیبیسی و نمایش عکسها و فیلمهایشان. آنان مسیرشان را به سمت هند و شرق آسیا ادامه میدهند و سر از اندونزی در میآورند. سپس به استرالیا رفتند، برادران امیدوار حدود یک سال هم در استرالیا در میان یکی از قدیمیترین قبایل بومیان ساکن استرالیا ماندند و زندگی کردند و سپس عیسا پس از گذراندن یک دورهی فشردهی فیلم برداری در سیدنی و خرید یک دوربین فیلمبرداری همراه با سه لنز، اولین فیلم مستندشان را از زندگی قبایل بومی استرالیا تهیه کرد.
عیسا امیدوار دربارهی بخش اول سفرشان میگوید: «سال 1333، سال آغاز سفر پرخطر ما دو برادر بود. این سفر که ده سال به درازا کشید در زمانی انجام شد که امکانات سفر، قابل مقایسه، با جهان امروز نبود. بیشترین دوران سفرهای ما در شگفتانگیزترین مناطق پنج قارهی جهان و در سختترین شرایط انجام گرفت. ما مدار قطبی شمال آمریکا و کانادا تا سرزمین آتش که در جنوبیترین بخش قاره آمریکا قرار دارد را در حدود نه سال زیر پا گذاشتیم و در این مدت، لحظه لحظههای زندگیمان را به دیدن، اندیشیدن، و تجربهاندوزی گذراندیم و بیشتر از همه درباره نخستین بومیانی که در گذشتهی دور به آمریکا آمده و در آنجا ماندگار شده بودند به پژوهش پرداختیم.
از شهرهای کوچک و بزرگ کشورهای دنیا که گذشتیم، در بسیاری از کالج¬ها و دانشکده¬های مهم، درباره آنچه که در جای¬جای جهان دیده بودیم، سخنرانی کردیم و فیلمهایی را که با سخت¬جانی بسیار تهیه کرده بودیم، برای آنان به نمایش گذاشتیم. این چنین بود که صدها مقاله مصور که چکیده¬ی تحقیقات ما بود در بزرگترین مجلات و روزنامه¬های دنیا به چاپ رسید و نام ما به عنوان دو جهانگرد ایرانی بر سر زبانها افتاد. ما با بیشتر روسای جمهور، نخست وزیران، پادشاهان و شخصیت¬های فرهنگی کشورهای جهان دیدار و با آنان به صحبت نشستیم.»
آنها از قطب شمال به سمت قسمت مرکزی قاره آمریکا حرکت میکنند. هدف آنها از سفر به قاره آمریکا این بود که بفهمند انسانهای اولیه از چه طریقی به قاره آمریکا راه پیدا کردهاند. عبدالله و عیسی با دو موتورسیکلتشان سفر خود را به سمت آمریکای لاتین ادامه دادند. آنها یک سال در مکزیک ماندند و سپس کشورهای آمریکای لاتین را رد کردند و به پایتخت کلمبیا رسیدند. با یک هواپیمای یک موتوره روی آب رودخانهها فرود آمدند و 13 روز روی رودخانه «پوتومایو» با یک قایق مسافرت کردند. این دو برادر سختکوش حدود سه ماه خود را برای سفر به قلب آمازون آماده کردند و به جستجوی بکرترین قبایلی که با تمدن امروزی خو نگرفته بودند، رفتند. در سال 1337 امیدواران در جنوب آمریکا و در بین قبایل مختلف بودند. وحشیها عاشق برادران بودند چون عیسا و عبداله چند باکس سیگار خوب آمریکایی با خود برده بودند و بومیها عاشق سیگار بودند. عیسا و عبداله با این آمازونیهای آدمخوار به شکار هم میرفتند، اما سیگار نمیگذاشت که خودشان هم شکار شوند. روسای این قبایل بهترین لباسهای قبیلهشان «جیبارو» را که شامل پرطوطی، استخوان مار و پربالهای سوسکهای آفریقایی بود به عنوان یادگاری به برادران امیدوار هدیه کردند. جالب اینجاست بدانید که جیباروها حرفهایترین شکارچیان انسان هستند، که سر دشمنانشان را میبرند و آن ها را نگهداری میکنند و کله را جوشانده و کوچک میکنند. یکی از کلههای کوچک شده که متعلق به یک زن بود به برادران امیدوار هدیه شد.
بهطور حتم شرکت سیتروئن را میشناسید. این شرکت فرانسوی در بدو ورود این دو برادر به شهر پاریس جدیدترین محصولش را به امیدواران هدیه میکند. یک ژیان سیتروئن کابیندار. اگر به سعدآباد و موزه برادران امیدوار بروید این ژیان در یک محفظه شیشهای قرار گرفته است که تصاویر، نقشهها و کلمات دیدنی روی ژیان به چشم میخورند. برادران امیدوار پس از آمادهکردن تدارکات سفر بعدی در اروپا با بازگشت به ایران، سفر اولشان را با همان دو موتورسیکلت بریتانیایی در سال 1339 به پایان میرسانند و سفر دوم را با ماشین انجام میدهند. آنها موفق به دیدار از قطب شمال و جنوب شدند و مدتی نیز با اسکیموها زندگی کردند. برادران پرافتخار امیدوار پس از گذشت 10 سال در سال 1343 به وطن بازگشتند و با استقبال باشکوه در تهران مواجه شدند. آوازهی آنها علاوه بر رسانههای ایرانی، رسانههای خارجی را هم در برگرفته بود. عیسا و عبداله امیدوار فیلمهای مستندشان را که بهترین کمپانیهای اروپایی و آمریکایی کار تدوین آنها را به عهده گرفته بودند در سینماهای ایران نمایش دادند.
در پایان عبداله در کشور شیلی اقامت گزید و هماکنون نه تنها سردبیری دو مجله سینمایی و سیاحتی را در شهر سانتیاگو بر عهده دارد، بلکه او با پایهگذاری یکی از بزرگترین مراکز سینمایی، نام ایران را در آن دیار نیز پرآوازه ساخته است. اما عیسا پس از بازگشت در ایران اقامت کرد و برای همیشه در ایران ماند.
منبع: کتاب خاطرات برادران امیدوار
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»