شهره شعشعانی / رادیو کوچه
«ولادیمیر ناباکوف» درسال 1899 بهدنیا آمد و در 2 جولای 1977 چشم از جهان بست. او از نسل آخرین بازماندگان اشرافیتی بود که زندگی در قصرهای بزرگ را تجربه کردند، هر چند اشرافیت او صرفن روسی نبود، و با آموزههای فرهنگی اروپا و جهان از همان آغاز کودکی زیر نظر معلمهای خارجی پیوند داشت. زندگی در قصرهای بزرگ میان باغهای گسترده او را با جهان رنگین پروانهها آشنا کرد تا جایی که پروانه شناسی مجرب و صاحب نظر شد. عشق و الفت دیرینهاش به پروانهها در داستانها و از آن بیشتر در خود زندگینامه معروفش «حرف بزن، خاطره» به خوبی نمایان است.
فایل صوتی را از اینجا بشنوید
پدر ناباکوف آزادیخواهی از خانوادهی اشرافی و سیاستمدار و روزنامهنگاری دموکرات بود. مادرش النا ایوانونا روکاویشنیکوف نیز از خانوادهای اشرافی، روشنفکر و با فرهنگ بود. ناباکوف در خانه زیر نظر مربیهای خصوصی تعلیم دید و در هفت سالگی به سه زبان روسی، انگلیسی و فرانسه تکلم میکرد. در سن یازده سالگی که وارد مدرسه شد آثار شکسپیر را به انگیسی، تولستوی را به روسی و فلوبر را به فرانسه خوانده بود.
هنگامی که بلشویکها در 1919 قدرت را در روسیه به دست گرفتند پدر ناباکف جزو رجالی محسوب میشد که ضد تزاربود، اما بلشویک نبود و این به شرایط پیچیده سالهای میان 1917 تا 1919 بر میگردد که گروههای بسیار متنوع سیاسی سر برداشته بودند و در نهایت منجر به ترک خانواده ناباکوف از روسیه شد.
پدر ناباکف حتا پس از ترک روسیه به نوشتن در روزنامههای مهاجر روسی ادامه داد، تا این که در 1922 در اروپا به دلیل همین فعالیتها به قتل رسید. ناباکف سالهای میان دو جنگ جهانی را در کمبریج، برلین و نهایتن در پاریس گذراند. در این دوره تاملات و غم و اندوه از دست دادن پدر، میهن، و ظهور توتالیتاریسم در روسیه بر داستانهای کوتاه ناباکوف حاکم بود.
آثار اولیه ناباکوف به زبان روسی ست. در سال 1939 اولین اثر خود را به زبان انگلیسی نوشت: «زندگی واقعی سباستین نایت»
«لولیتا» معروفترین اثر ناباکوف است که در سال 1955 برای نخستین بار در پاریس و در آگوست 1958 یعنی سه سال بعد در آمریکا به چاپ رسید. در سال 1962 فیلم لولیتا بر اساس فیلمنامهای از ناباکوف توسط «استنلی کوبریک» ساخته شد.
ناباکوف «نمادها و نشانهها» را در سال 1948 نوشت. این اثر که یکی از کوتاهترین داستانهای اوست، در چاپهای بعدی به اصرار ناباکف به «نشانهها و نمادها» تغییر نام داد. دلیل اصرار ناباکف برای این تغییر چندان روشن نیست، گفته میشود همگونی «نشانهها و نمادها» در زبان انگلیسی با اصطلاح پزشکی «نشانهها و عوارض» سبب پافشاری نویسنده بوده است.
داستان در مورد یک زوج سالخورده مهاجر روسی است که برای دیدن پسرشان به آسایشگاه روانی میروند. پسر به سبب مشکلات روحی در آسایشگاه بستریست. جنون پسر دراین است که در هر چه میبیند نشانهای ویژه مییابد، و عنوانی هم که ناباکف برای داستان خود برگزیده شاید دعوتیست به خواندن نشانههای درونی داستان. بسیاری لحظات در داستان وجود دارد که میتوان از آن برداشتی نمادین کرد: جان کندن پرنده در چاله آب، ریختن ورقها به روی زمین، و یا هنگامی که در آخر داستان نام میوههای روی شیشههای مربا خوانده میشود و همراه آن مزهها از شیرینی به گس میرسد. داستان در تناوب میان روزمرگی و غرابت است، در تناوب میان ذهن مجنون پسر و یکنواختی زندگی زوج مهاجر. نشانهها و نمادها داستان نادانستههای زندگیست، داستان تجربهها و آسیبپذیری انسانهاست.
این داستان در مجموعه «آخرین خنده» توسط «سعید سعیدپور» به فارسی ترجمه شده است.
موسیقی متن: پرلود در جی شارپ مینور، اپوس 32 شماره 12 اثر «راخمانینوف»
نوازنده پیانو: هوروویتس.
سادکو، آواز هندوستان اثر «ریمسکی کورساکف»
خواننده تنور: زوراب سوتکیلاوا
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»
علی
سلام
لطفا لینک های دانلود رو بررسی کنید اصلا دانلود نمیشه
ممنون