مطلبهایی که در این بخش تارنمای رادیو کوچه منتشر میشود یا انتخاب دبیر روز سایت و یا پیشنهاد دوستان رادیو است که میتواند از هر گروه یا دسته و یا مرامی باشد. نظر های مطرح شده در این بخش الزامن نظر رادیو کوچه نیست. اگر نقد و نظری بر نوشته های این بخش دارید می توانید برای ما ارسال کنید.
منبع : سایت رسمی دکتر محمد نوریزاد:
سلام ای غریب افتادگان ورطه بلا، و ای جامنوشان برکه اندوه. شنیدهام جماعتی از اهالی حیاتوحش، کمر به ضرب و شتم و اهانت شما دو تن بستهاند؛ و به فرموده، حساب شمایان را از حساب همسرانتان جدا کردهاند. ای کاش آنانی که همه چیز دارند الا عقل، میدانستند که در حساب محکم انقلاب، از همان روزی شکاف افتاد که: حق، جای مبارکش را با «من» آنان عوض کرد. از همان روزی که: مردن از اندوه ربوده شدن خلخال آن زن یهودی، به شوخی گرفته شد. از همان روزی که تماشای قاب خالی وعدههای انقلاب، عادت جاری انقلابیون ما شد. و بختک عادات سخیف بزرگان ما، به فرشتگی تفسیر گردید. از همان روزی که جمعی از روحانیت ما، به استخدام درآمد و عهد حیثیتیاش را به ثمن بخس فروخت، و جماعتی از جاماندگان صف آزادگان، خانه بر شن ساختند و وسعت سلطه سابق خود را از دلها و مقام مناجات، به سهام مخابرات نقل مکان دادند.
کاش ای بانوان وادی حیا، ما غباری بودیم بر چهره چادر شما و با شما از فراز نفرتهایی میگذشتیم که دامنگیر انقلاب شده است
شنیدهام جماعتی از اهالی حیاتوحش، کمر به ضرب و شتم و اهانت شما دو تن بستهاند و به فرموده، حساب شمایان را از حساب همسرانتان جدا کردهاند. گناه شما ای بانوان حرم حیا، در این است که گناه شما ای بانوان حرم حیا، در این است که آزادگی را همچنان با تماشای قامت فهم همسران خود تعریف میکنید. و حال آنکه خود خوب میدانید: مدتهاست تعریف تازهای به ساحت صاحب نامان ما راه یافته است. این که: بر جنازههای قبرستان گندیدگی، میشود نقاب حیات بست. میشود دیگ مسین دروغ بر سر نهاد و صدای بنگ بنگ آنرا به اسم فکر و اندیشه به خورد خلقاله داد. ای من فدای تنهایی شما، مباد نفرینمان کنید و غیرت خاموش ما را نشان شوهران خود بدهید و بگویید: اینان همان میراث خواران سفره خونین انقلابند؟ ای کاش ذرهای از بلندای آوازگی شما با ما نیز بود، و ما، از حنجره خسته شما فریاد میزدیم: ای خدا ببین به اسم دین، چه به روز دین تو آوردهاند، و به اسم تو، چگونه پوست از تن خصلتهای ناب تو دریدهاند.
خدا، کی و کجا بر دروغ و تزویر و غارت و پلیدی، آغوش میگشاید خدا، کجا ذلیل زاویههای تنگ فهم ما میشود برکت، بارانی از بارش رحمت خداست
کاش ای بانوان وادی حیا، ما غباری بودیم بر چهره چادر شما و با شما از فراز نفرتهایی میگذشتیم که دامنگیر انقلاب شده است. و از همان فراز آرزوهای برنیامده انقلاب، به همه رنجدیدهها و رمیدهها میگفتیم: آهای قهر کردهها، به خدا قسم، خدا نه این است که این جماعت نشان ما و شما میدهند. خدا، کی و کجا بر دروغ و تزویر و غارت و پلیدی، آغوش میگشاید؟ خدا، کجا ذلیل زاویههای تنگ فهم ما میشود؟ برکت، بارانی از بارش رحمت خداست. انصاف و عدل، خورشیدی از گرمای وجود اوست. و فردا، نشانهای از آبشار پروردگاری خداوندست.
خواهران من، نفرین به من که رایحه رنج شما را به دنیاخواهی و جدایی از راه درخشان همسرانتان تفسیرکنم. شما نیک میدانید، اما من نیز میگویم که: رنج و نفرت ناکسان از شما، در این است که چرا شما چراغی از چراغانی بساط عیش آنان نیستید و در مقابل بنا بر افشای ذات زالوی آنان دارید.
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»