مطلبهایی که در این بخش تارنمای رادیو کوچه منتشر میشود یا انتخاب دبیر روز سایت و یا پیشنهاد دوستان رادیو است که میتواند از هر گروه یا دسته و یا مرامی باشد. نظر های مطرح شده در این بخش الزامن نظر رادیو کوچه نیست. اگر نقد و نظری بر نوشته های این بخش دارید می توانید برای ما ارسال کنید.
منبع : وبلاگ فرورتیش رضوانیه
در این سالها هر کسی درباره «مهران مدیری» سخنی بیان کرد، او به حسادت متهم شد. ما همیشه شاهد بودهایم که آقای مدیری طنزهای جنجالیاش را با هماهنگی مستقیم مدیران تلویزیون دولتی ایران روی آنتن میبرد، اما خیلیها استعداد او را عامل موفقیتش میدانستند. این در حالی است که از زمان پس از انقلاب تاکنون، صداوسیما از هیچ برنامهساز کمدی تا این حد حمایت نکرده است. مهران مدیری کسی است که تنها چند هفته پس از نخست انتصاب «عزتاله ضرغامی» به عنوان رییس سازمان صداوسیما، در سریال روتین «نقطهچین»، ناگهان شبکههای اپوزیسیون را تمسخر کرد. این که یک سازمان دولتی از هنرمندان حمایت کند دور از انتظار نیست، زیرا در بسیاری از کشورها این حمایتها وجود دارد.
اما در ایران مهران مدیری به چنان درجهای از لیاقت نایل آمده که حمایتهای بیش از حد از او باعث عدم رشد کمدیهای تلویزیونی شده است و مسوولان تلویزیون به کسی جز او اعتماد ندارد. بارها مطرح شده که مهران مدیری با حرکت دوربین یا گرفتن آن روی دست مخالف است و سکانسهای خارجی او از محدوده کوچه یا خیابانهای اطراف لوکیشن فراتر نمیرود و تیم بازیگران نیز تا مدتها ثابت هستند و در پروژههای مختلف ظاهر میشوند. مهران مدیری کسی است که به مردم یاد داد توی گوش هم فریاد بزنند: «بله؟»، «ببخشید؟» و مدتی بعد یک اصطلاح زشت و رکیک را با پیشنهاد دادن عنوان «پاچهخواری» در جامعه مصطلح کرد. کلمهای که اینبار با همان مفهموم پیشین، اما فرمی تازه بیان میشود و امروز یک بچه خردسال در گفتار خود با پدر و مادرش نیز از آن استفاده میکند. مدیری همچنین در سریال «برره» بچههای کوچک را ترغیب کرد تا هنگام حرف زدن، «اخ تف» کنند.
شاید برخی اینگونه استدلال کنند که مهران مدیری برای مخاطبان بزرگسال سریال میسازد، اما اگر زمانی روانشناسان به تحلیل آثار او بپردازند، جای هیچ دفعای نخواهد ماند.
در سالهای اخیر کاراکترهایی که مهران مدیری در نقش آنها ظاهر شده، منفی بودهاند. «فرهاد» در سریال «پاورچین» و «اردل» در سریال «نقطهچین»، مردهایی هستند که به همسران خود خیانت میکنند، دروغ میگویند، برای دیگران پاپوش میدوزند، دزدی و کلاهبرداری میکنند و کلیه رفتارهای مخالف هنجارهای جامعه در آنها نمود پیدا میکند، اما شخصیتهای محبوبی هستند. کاراکترهای «داوود»، «کوروش»، «پیردوست» و سایر اهالی «برره» نیز شخصیتهای منفی اما بامزهای هستند که مردم دوستشان داشتهاند.
در حالی که انتظار میرود شورای سیاستگذاری سلامت صداوسیما امنیت روانی مخاطبان را زیر کنترل داشته باشد، اما همیشه شاهد بودهایم که این شورا مفعل بوده و فیلمهای تلویزیون مروج خلافکاری و رفتارهای ناهنجار بودهاند. «مهدی فخیم زاده» در سریال «خواب و بیدار» با اشتباهات خود باعث شد کاراکترهای «اصغر کوپک» و «ناتاشا» محبوب خلافکاران شوند و آنها نام مستعار خود را از آنها برگیرند. در سریال «تب سرد» دو ستاره جوان سینما در نقش ربایندگان یک کودک ایفای نقش کردند و باعث رخ دادن چندین مورد کودکربایی به همان شیوه توسط افراد غیرخلافکار شدند. وقتی کارگردان و نویسنده شرایطی را ایجاد میکنند که مخاطب با شخصیتهای منفی داستان «همذاتپنداری» میکند، خیانتی بزرگ رخ داده است. در فیلمهای هالیوودی شخصیتهای منفی با چهرهها و ویژگیهای کثیف و مشمئزکنندهای نمایش داده میشوند که کمتر کسی تمایل پیدا میکند با او همذاتپنداری کند. اما در ایران گروههای فیلمسازی و نویسندگان و مدیران رسانهها توجهی به این موضوعات ندارند و در تبلیغات فیلمها ستارگان سینما با سیگار، حلقه دود درست میکنند.
اطمینان کامل مدیران تلویزیون به مهران مدیری و بسنده کردن به فعالیتهای فقط یک نفر، باعث شده که سریالهای او با هر کیفیتی که باشد، مخاطب میلیونی خواهد داشت. او هنگام ساخت سریال «مرد دو هزار چهره»، سری قبلی این سریال را بازسازی کرد و در حقیقت از روی دست خودش کپی کرد، اما باز هم مورد تمجید مردم قرار گرفت.
از زمان خروج آقای «علی لاریجانی»، محیط صداوسیما تا حدی بسته و امنیتیتر شده که ساختمانهای جامجم را میتوان با کاخ «کیم جونگ ایل»، رهبر کره شمالی مقایسه کرد. جایی که تنها افرادی خاص اجازه تردد و فعالیت دارند و دیگران از هیچ حقی برخوردار نیستند. در چنین شرایطی مهران مدیری تا روزی که پیر و زمینگیر شود، مقابل دوربین خواهد بود.
در ماههای اخیر با آغاز تبلیغات سریال «قهوه تلخ»، گروهی آن را به موضوعات سیاسی غیرواقعی مرتبط کردند و با راه انداختن کمپینهای متعدد در فیسبوک و ارسال پیام در مسنجرها و شبکههای اجتماعی ایرانی، افکار عمومی را فریب دادند تا جامعه را نسبت به تماشای قهوه تلخ حساس کنند. بدین ترتیب، پس از ایجاد تقاضای بالا، عرضه گسترده نیز انجام شد.
امروز مهران مدیری نیز مانند حسین رضازاده با غرور و افتخار روی سکوی قهرمانی ایستاده و مردم برایش کف و سوت میزنند، اما در آینده روزی فرا میرسد که مدال را با زور از گردنش خارج خواهند کرد.
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»
علی
بدون شک بیش از نود درصد نوشته نویسنده که در مورد سریالهای تلوزیونی ایرانی و خصوصا سریالهای زنجیره ای طنز آقای مدیری نوشته شده عین واقعیت است و بعید می دانم آدم آگاه با مسائل رسانه مخالفتی با دیدگاههای نوشته داشته باشد.
طی سی سال اخیر رسانه ملی ایران به علت آنکه کوچکترین رقیب خصوصی و یا حتی دولتی نداشته , به راحتی توانسته است مخاطب خود را به هر شکل که می خواهد فریب داده و و در خدمت منافع خود در آورد.امروز می توان به جرات ادعا نمود مخاطب رسانه ملی ایران هیچگونه اختیاری از خود حتی برای ندیدن برنامه های مخرب این رسانه ندارد. امروزه اختیار و آگاهی اندکی فقط در سایه امکان حضور پر رنگتر ماهواره و امکان مقایسه برنامه های آن تا حدودی برای مخاطبان قحطی زده این رسانه فراهم شده است. هماتنطور که نوشته بدان معترف است نه تنها مهران مدیری و حسین رضا زاده بلکه عموما خود رسانه ملی ایران نیز پهلوانان کاغذی هستند که به زودی با امکان فعالیت رقیب و بستر مناسب رقابت فرو خواهند ریخت. اما این امکان رقابت و بستر آن از قدمهای کوچکی شروع می شود که سریال قهوه تلخ که در خوشبینانه ترین حالت یک کپی کاریکاتوری دیگری از مهران مدیری از روی دست مهران مدیری است و نمیتوان برای آن تفاوت عمده و برجسته ای با تولیدات قبلی او بر شمرد , خود نقش بستر ساز برای آن رقابت را بر عهده دارد و باید به آن از این منظر نگریست و از آن حمایت کرد. در واقع حمایت از قهوه تلخ نه حمایت از مهران مدیری که حمایت از فروشگاهها در مقابل ضرغام تی وی است و از طرف دیگر تمرین نوعی حمایت از تولید ات و مبارزه با کپی رایت و حفاظت از حقوق مولف است. از این منظر من با قسمت آخر نوشته مخالفم اما همانطور که گفتم اصل حرف جای اما و اگر ی ندارد و عین واقعیت است.