پویا / واحد ترجمه / رادیو کوچه
بهترین راه برای قدردانی از امدادرسانهای کشته شده در افغانستان این است که اجازه دهیم کارشان ادامه پیدا کند. خبرهای بد به قدری در افغانستان به وفور شنیده میشود که جامعهی کوچک خارجیهای حاضر در آنجا (اعم از دیپلماتها، روزنامهنگاران و نیروهای امدادرسان) تنها با تکیه بر اندک اخبار خوب سعی در بالا نگه داشتن روحیه خود میکنند. حتا زمانی که دوستانشان ربوده میشوند سعی میکنند تا خوشبین باشند.
فایل صوتی را از اینجا بشنوید
اتفاقی که اخیرن زیاد روی داده است. ترس خود را فرو مینشانند و به یکدیگر یادآوری میکنند که در افغانستان اکثر گروگانگیریها در پایان به آزادی گروگانها ختم میشود. دفاع غریزی همان امید داشتن است، چرا که بدون امید خطرات زندگی در افغانستان فراتر از حد تحمل خواهد بود. از اینرو، وقتی که امدادگر انگلیسی، لیندا نورگرو (Linda Norgrove) ماه قبل ربوده شد، همه انتظار داشتند که در نهایت او سالم به خانه برگردد. (من تا تابستان گذشته در کابل کار میکردم و آنچه که مینویسم بر اساس صحبتهای دوستانم که هنوز در افغانستان هستند شکل میگیرد.) اما وقتی که در هشتم اکتبر در طی عملیات نجاتی ناموفق نورگرو کشته شد، ضربهی ناشی از مرگ وی برای سایرین دو چندان شد. جهان زنی فداکار و مهربان را از دست داد که سعی در بهبود زندگی افغانها داشت را و همکارانش امیدشان را.
مرگ نورگرو 36 ساله درست زمانی اتفاق افتاد که زخمهای ناشی از کشتار خشونت بار اخیر داشت بهبود مییافت. کشتاری که در آگوست با قتل ده امدادگر و پزشک همراه بود. دکتر تام لیتل (Tom Little) آمریکایی، بینایی سنجی 61 ساله که تمام 44 سال گذشته را صرف یاری دادن افغانهای بیمار کرده بود و دکتر کارن وو (Karen Woo) انگلیسی، دارو سازی 36 ساله که عاشق افغانستان و مردمش بود هر دو جز این ده نفر بودند.
علیرغم دردناک بودن مرگ این امداد رسانها، نباید با این مسئله امنیتی برخورد کرد و تدابیری اتخاذ کرد که کمکهابهطور غیرمستقیم و با استفاده از کنترل از راه دور بهدست مردم برسد.
این قتلها، در کنار کشتار پنج پزشک بدون مرز در سال 2004 و چهار فعال کمیته نجات بینالملل توسط نیروهای طالبان در سال 2008، خشم بسیاری برانگیخته است، چرا که این افراد همگی در جنگ بیطرف بودند. آنها در مناطق روستایی به افغانها بدون توجه به وابستگی سیاسیشان کمک میکردند. اما علیرغم دردناک بودن مرگ این افراد، نباید با این مسئله، امنیتی برخورد کرد و تدابیری اتخاذ کرد که کمکها از طریق اردوگاههایی کاملن حفاظت شده و با استفاده از کنترل از راه دور به دست مردم برسد. زیرا این موضوع با آنچه که نورگرو، لیتل و وو در تلاش برای دستیابی به آن بودند در تضاد است.
نیروهای شورشی طالبان با تغییراتی که در طی این سالها رخ داده است، دیگر نیرویی از هم گسیخته نیست. نیرویی سازمان یافته است که میتواند با دولت افغانستان و سایر مراکز مهم بینالمللی غیردولتی به رقابت برخیزد. پروژههای توسعهای بینالمللی و ماموریتهای پزشکی به منزلهی تهدیدی برای رهبران طالبان تلقی میشود چرا که این اقدامات سلطهی آنها را به خطر میاندازد. به همین دلیل نورگرو احتمالن آخرین امدادرسانی نخواهد بود که در گوشهای دور افتاده از افغانستان کشته میشود. هرچند که مشخص نیست که مرگ وی در اثر نارنجکی بوده که نیروهای نجات پرتاب کردهاند یا نیروهای رباینده.
خیرین غربی از ساختن درمانگاه احساس خشنودی میکنند اما از درمانگاه در جامعهای که فاقد پزشکان و پرستاران باصلاحیت است کار چندانی بر نمیآید
اما استمرار رفتن افرادی مانند نورگرو به میدان همچنان امری حیاتی است. پروژههای زودبازده نظیر ساختن پل، آبراه یا خوابگاه مدرسه میتواند با کمکهای مالی توسط نیروهای محلی انجام پذیرد. اما این پروژهها میتواند دو گانه باشد، موثر یا غیرموثر. ساخت پل ممکن است مزایایی برای قدرتهای پشت پرده داشته باشد و ساختن یک آبراه میتواند به پیمانکاری فاسد واگذار شود و همچنین خوابگاه در جایی دور افتاده از دهکده ساخته شود که امکان پیاده رفتن و آمدن برای دختران وجود نداشته باشد. جلوگیری از سو استفاده و اشتباهاتی از این دست نیازمند نظارتی علمی، بیطرفانه و مورد اعتماد است. نورگرو بر زبان دری تسلط داشت، لباس محلی میپوشید و علیرغم اینکه مسلمان نبود روسری به سر میکرد تا رابطهی بهتری با افراد محلی برقرار کند. اعتقادش به کار کردن مستقیم با مردمی که به آنها خدمت میکرد از او مدیری کارآمد و در عین حال هدفی برای ربایندگان ساخت. این فرصتی بود که او دوست داشت از آن استفاده کند.
خیرین غربی از ساختن درمانگاه احساس خشنودی میکنند. اما از درمانگاه در جامعهای که فاقد پزشکان و پرستاران باصلاحیت است کار چندانی بر نمیآید. پروژههای کشاورزی که کاشت انار به جای خشخاش را ترویج میکنند اگر نتوانند راه ورود محصولات به بازار را هموار کنند، پایدار نخواهند ماند. نورگرو که قبل از آغاز به کار در پروژههای یو اس اید (USAID) سابقهی کاری سه ساله در برنامهی روشهای جایگزین امرار معاش سازمان ملل داشت، به خوبی نیاز به بکارگیری یک روشی کل نگر را حس کرده بود. تغییر دادن روابط تجاری چند صد ساله بین نزولخواران و کشاورزان خشخاش زمان و مهمتر از آن اعتمادسازی را طلب میکند. چرا باید کشاورز این ریسک را بپذیرد و به جای کشت و کاری پرمنفعت ولو غیرقانونی، به کشت انگور بپردازد که ممکن است در این بازار اشباع شده نتواند از این راه قرضهایش را بپردازد؟ امدادرسانی که ارتباط نزدیک با جامعه دارد میتواند این نیازها را درک کند و راهکارهایی برای آنها طرح کند.
نورگرو، لیتل و وو به خوبی از خطرات ترک کردن اردوگاههای حفاظت شده و خودروهای ضدگلوله آگاهی داشتند. آنها اعتقاد داشتند که مزایای اینکار بیش از خطرات احتمالی آن است. دوستان آنها نگران هستند که مرگ آنها باعث شود تا امدادرسانهای دیگر بترسند و از پشت حصارها بیرون نروند. خطر جزیی ذاتی از کار امدادرسانی در یک منطقهی جنگی است. اگرچه جانب احتیاط را نباید از دست داد، اما اگر ترس از خطر کردن بر کیفیت کمکرسانی تاثیر بگذارد، مرگ این امدادرسانها بیهوده بوده است.
برگرفته از مجلهی تایم
نوشتهی آرین بیکر (Aryn Baker )
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»