مه شب تاجیک / رادیو کوچه
یکی از پدیدههای فاجعهآمیز و تلخ تاریخ، مسئلهی بردهداری است. تاکنون هر گونه کوششی برای مطرح کردن این رسوایی بشری در سازمان ملل با شکست مواجه شده است. در سال 2001 مجلس فرانسه بردهداری را بهعنوان جنایتی علیه بشریت محکوم کردد و کوبا و سنگال نیز چند بار در سازمان ملل خواستار طرح محکوم کردن بردهداری بودند. سازمان ملل در سال 1999 تعداد انسانهایی را که تحت شرایط بردهداری در حال حاضر مشغول به کار هستند بیست میلیون اعلام کرد. در کشورهایی هنوز بردهداری امری عادی است. در جنوب سودان از سال 1985 تا به امروز 25000 زن و کودک بومی آفریقایی به صورت برده نگهداری میشوند و تا سال 1995 سازمانهای غیردولتی غربی موفق شدند بیش از بیست هزار از این بردهها را که به اقلیتهای مذهبی سودان تعلق دارند از صاحبان عرب سودانی آنها در قبال پرداخت دلار خریداری و آزاد کنند. علت خوداری سازمان ملل از طرح مسئلهی بردهداری نگرانی از درخواست غرامت کشورهایی است که قربانی سیستم بردهداری شدهاند و اکثریت این کشورها در قارهی آفریقا قرار دارند.
فایل صوتی را از اینجا بشنوید
در آغاز قرن نوزدهم در بریتانیا و ایالاتمتحده جنبشهایی برای پایان دادن به تجارت برده شکل گرفت. بردهها اغلب شورش میکردند اما بردهداران نیرومند و مجهز بودند و اکثر قیامها به آسانی سرکوب میشد. شدیدترین اعتراضات و مخالفتها از ناحیه برخی از فرقههای مسیحی، نظیر «کویکرها»، صورت پذیرفت. سرانجام بریتانیا در سال 1807، میلادی، تحت فشار «ویلبرفورس» بردهداری را ممنوع اعلام کرد. کشورهای دیگر نیز یکی پس از دیگری به این اقدام دست زدند.
در واقع مالکیت انسانی بر انسانی دیگر سابقهای دیرین در تاریخ تمدن بشر داشته است. یعنی یک انسان مالک جان و مال و حتا فرزند انسانی دیگر میشود. جایی تعریف بردهداری چنین نوشته شده است «بردهداری یک شکل افراطی نابرابری اجتماعی است که در آن بعضی افراد، در واقع به عنوان دارایی، در تملک دیگراناند». بردهداری یکی از شکلبندیهایی است که در جریان تکامل تاریخ، جای اجتماع اولیه را گرفته است. این نخستین صورتبندی کلاسیک اجتماعی-اقتصادی بر شالودهی استثمار فرد از فرد است که در آن طبقات وجود دارد و به جای تساوی بین افراد، مناسبات فرماندهی و فرمانبرداری پدید میشود. بردهداری، در تمام مراحل خود به نوعی بر شالودهی افزایش نابرابری اقتصادی که خود ثمره پیدایش مالکیت فردی بود، پیش رفت. بردگان در هیچ زمینهای آزادی عمل نداشتند. حتا از نظر جنسی هم برده بودند و مالک آزاد بود که به هر شکل که میخواهد از آنها بهرهی جنسی بگیرد و یا آنها را مجبور میکرد که خود را در اختیار کسی دیگر قرار دهند.
یعنی یک ارباب میتوانست کنیز خود را در اختیار مرد دیگری بگذارد تا آن مرد از وی کام جنسی برگیرد. در بعضی کشورها و مذاهب به جای برده از لفظ کنیز و غلام استفاده میشود. پس بردگان زن دچار ستم مضاعف بودند. مالک حتا میتوانست که بردگان خود را بکشد یا بفروشد. برده به مثابه کالایی که حقوق انسانی ندارد قابل خرید و فروش بود و هست. بنابراین بردگان از حداقل حقوق انسانی هم بیبهره بودند. در جامعهی بردهداری دو طبقهی برده و بردهدار در مقابل هم قرار دارند که منافع آنها در تضاد با هم است.
برده به مثابه کالایی که حقوق انسانی ندارد قابل خرید و فروش بود و هست
تجزیه نظام اجتماعات اولیه و پیش رفت جامعه بهسوی اشکال بالاتر و ایجاد مالکیت خصوصی پایه و اساس شکلگیری نظام بردهداری بود. البته نابودی جامعهی اولیه یا در واقع همان جامعه اشتراکی اولیه، یک ضرورت بود و گامی در جهت پیشرفت عمومی بهسوی آینده. ولی شاید میبایست که جامعهی اولیه پس از گذار از مراحل مختلف، نظامهای متکی بر استثمار و مالکیت خصوصی را نفی کرده و با برخورداری از تمدن به اصول اشتراک و تساوی حقوق برسد. مارکس معتقد است که «در دوران بردهداری تضاد میان روابط تولیدی و نیروهای تولیدی شروع شد. نظام اجتماعی بردهداری از نیروهای تولیدی بهرهکشی میکرد و با استثمار غیرانسانی بردگان موجب هلاکت زیادی از آنان میشد. در نتیجه هر قدر زمان میگذشت دوگانگی بین نیروهای تولید و روابط تولیدی برای بردگان وضع اسفناکی را به وجود میآورد. به عبارت دیگر بردهداران مالکیت کامل ابزار تولید و بردگان «نیروهای تولید» و همه محصول آنها را در دست داشتند و با استثمار بردگان، آنها را در نامناسبترین وضعیت اقتصادی قرار داده بودند.
آثار جمعیتی کوتاه و درازمدت بردهفروشی را به دشواری میتوان ارزیابی کرد. به عقیدهی «هربرت کلاین»، حدود سالهای ١۷٠٠ نزدیک به نیمی از جمعیت آفریقای حاره یعنی چیزی حدود بیست و پنج میلیون تن در مدار تجارت برده قرار گرفته بودند. بنا بر ارقامی که وی ارایه داده است، رشد جمعیت در آنزمان بسیار کندتر شده و یا حتا کاهش مطلقی یافته بود. به موجب برآوردههای خوشبینانهتر، نرخ رشد جمعیت به دو درصد کاستی گرفته بود. در برآوردی بسیار بدبینانهتر، از نابودی خالص هفده میلیون تن سخن به میان آورده است. از اینرو به طور آشکار آثار جمعیتی بردهفروشی در برخی مناطق باختری آفریقا بسیار شدید بوده و توسعهی اقتصادی آفریقا از آن لطمههایی دیده که اسفبار بوده است. این پدیده بر هر دو کنارهی اقیانوس اطلس و سراسر قاره آمریکا نیز اثر گذارده بود. تجارت سیاهان دنیای کاملن «نوینی» برای آفریقاییان، اروپایان و سرخپوستان آمریکایی آفرید که در نیمکرهی غربی که در آن اشکال تازهای از ساماندهی جامعه، تبادل فرهنگی و اعمال قدرت سیاسی پدیدار میشد به یکدیگر رسیدند. بردهداری در کشتزارهایی که بهطور عمده بهسوی تولید شکر برای عرضه به بازارهای شکوفای اروپایی گرایش یافته بود، در کانون چنین دنیایی قرار داشت.
در چند دههی اخیر به عناصر تازهای درباره مرگ و میر هنگام گذار از اقیانوس اطلس رسیدهاند که مصیبت بارند. «کرتن» عقیده داشت که بهطور میانگین از هر ده بردهای که در کنارهی آفریقا به کشتیهای بردهکش سوار میکردند، دو تن پیش از رسیدن به قارهی آمریکا جان میباختند. پژوهشهای تازهتر تاکید کردهاند که مرگومیری به میزان بیست درصد در قرون شانزدهم و هفدهم عادی بوده است. هرچه روزهایی که بر روی دریا سپری میشد پرشمارتر بود تلفات بیشتری به بار میآورد. وقتی نقطهی عزیمت این داد و ستد تغییر مکان میداد، هم زمان پیمودن مسیر و هم میزان مرگ و میر کاهش مییافت. اعراب نیز از قرن 7 تا قرن 17 حدود ده میلیون برده را بهکار اجباری گرفتند. پس از استعمار سرزمینهای آفریقایی توسط کشورهای اروپایی در عصر جدید، فرانسه، هلند، انگلیس، اسپانیا و پرتقال در مدت زمانی کمتر از سیصد و پنجاه سال یازده میلیون برده به آمریکا فروختند و بیش از پنج درصد از این بردهها هنگام عبور از اقیانوس آتلانتیک از بین رفتند که جنازه آنها طعمهی کوسهها شد. این کشورهای اروپایی بعد از تسخیر سرزمینهای آفریقایی بردهای را برای کار به اروپا نیاوردند و بیشتر بردهها در کشور خودشان در کشاورزی و معادن بهکار گرفته شدند. از آنجایی که هیچ انسانی آزادانه برده نمیشود میبایست شکارچیان برده، برده را شکار میکردند که تعدادی نیز بدین صورت کشته میشدند. ارسطو جنگ بردهداری را جنگی غیرطبیعی نامید، این جنگ برای تصاحب زمین نبود بلکه برای تصاحب انسان بود.
در حال حاضر نیز این شکل وحشیانه رفتار با همنوع هنوز وجود دارد ولی به شکلی دیگر. بهطور مثال خرید و فروش زنان و استفاده از آنها در کشورهای عربی و همچنین کشورهای دیگر که بسیار باب است. غریبتر از همه آنست که ما هنوز تقریبن هیچ روایت مستقیمی از تجربهای که بر بردگان رفته نداریم. و تنها کتابهایی در این زمینه روایتگر این ظلم عظیم است که هنوز نیز ادامه دارد.
دیوید التیس، رشد اقتصادی و پایان تجارت برده از گذار اقیانوس اطلس، انتشارات دانشگاه اکسفورد، نیویورک، ١۹٨۷
ژوزف میلر، مسیر مرگ: سرمایهداری سوداگر و تجارت برده در آنگولا، ١٨٣٠-١۷٣٠، انتشارات دانشگاه ویسکانسین، مدیسون، ١۹٨٨
جان تورنتون، آفریقا و آفریقاییها در ساختن جهان آنسوی اقیانوس اطلس، ١٨٠٠-١۴٠٠، انتشارات دانشگاه کمبریج، نیویورک، ١۹۹٨ .
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»