اکبر ترشیزاد / رادیو کوچه
هنگامی که در سال 2005 کنفرانس دو روزهای در انگلستان و تحت عنوان «آیا اسلام خطری برای غرب محسوب میشود؟» به منظور ایجاد تفاهم بین اسلام و غرب برگزار شد، هیچکس فکرش را هم نمیکرد که برگزارکنندهاش «بنیادخیامی» باشد، چرا که نام «برادرانخیامی» در تاریخ ایران در اذهان مردم با صنعت گره خورده است نه با فرهنگ و فلسفه.
فایل صوتی را از اینجا بشنوید
در سالهای 1303 و 1308 دو برادر به نامهای احمد و محمود، در خانوادهی مردی روحانی به نام «سیدعلیاکبرخیامی» که شال سبزش هیچگاه از سرش باز نمیشد به دنیا آمدند، که سالها بعدها بنیانگذار نخستین کارخانهی اتومبیلسازی ایران شدند. پدر، این دو پسر را به مدرسه فرستاد به امید آنکه درس بخوانند و کارمند دولت و حقوقبگیر شوند. چرا که خود به چشم دیده بود، در کش و قوس جنگ جهانی چه بر سر کسب و کار خودش آمده و چگونه یک شبه به خاک سیاه نشسته و همه چیزش از دست رفته است. او میخواست که فرزندانش شغل پایداری داشته باشند. اما پسران عاشق چیز دیگری بودند، صنعت و بهطور مشخص اتومبیل. درست است که آنها ابتدا برای آنکه کمک خرج خانوادهی خود باشند به شستوشوی اتومبیلها در سرما و گرما میپرداختند، اما آینده نشان داد که آنها شیفتهی هر چیزی بودند که به خودرو مربوط میشد، از تعمیر و بازسازی آن گرفته تا فروش لوازم یدکی و بعدها تولیدش. این علاقه در وجود برادر کوچکتر آنقدر ریشهدار بود که بسیاری از کارگران قدیمی «ایرانخودرو» خود بارها به چشم دیدهاند که چگونه او هر وقت که لازم بود در کارخانهای که پانزدههزار کارگر داشت، خود آستین بالا میزد، آچار به دست میگرفت و به حل ایرادی فنی میپرداخت.
در آن زمان در تهران کسانی بودند که اتاق اتوبوس میساختند، مانند اتوبوس شمسالعماره، و ایرانپیما. اینها شاسی اتوبوس را از خارج وارد میکردند و با چوب، آهن، اره و چکش برای آن اتاق میساختند و از قضا خوب هم میساختند. احمد شیفتهی کار این صنعتگران باذوق شده بود، کسانی که صنایعدستی را جایگزین یک کار کاملن صنعتی کرده بودند. او آرزو داشت خودش هم دست به چنین کاری بزند اما برای این کار پول لازم داشت و احمد سرمایهای نداشت. پس تصمیم گرفت دست به کاری بزند که احتیاج به سرمایهی بسیار زیاد نداشته باشد. او پس از مدتها ماشینشویی، کرایه دادن دوچرخه و موتورسیکلت، آوردن اتومبیل از تهران به مشهد و کار در تعمیرگاه «برادرانخیامی» در مشهد به این نتیجه رسید که در زادگاهش بیش از این امکان ترقی برایش وجود ندارد. گاراژ و تعمیرگاهش را به برادر کوچکترش محمود سپرد و در آستانهی سی سالگی عازم تهران شد. از یکی از آشنایانش مغازهی کوچکی در خیابان اکباتان اجاره کرد، یک تابلو بزرگ با عنوان فروشگاه تضامنی برادرانخیامی بالای آن نصب کرد و به فروش قطعات یدکی اتومبیل پرداخت. کار شرکت خیلی زود گرفت، بهطوری که یکی پس از دیگری مغازههای اطراف و اتاقهای طبقات بالای ساختمان را اجاره و بعد خریداری کردند. از یک مهندس آرشیتکت خواستند با آهنبندی و تغییر دکوراسیون طبقه اول را تبدیل به یک فروش گاه بزرگ و طبقات بالا را تبدیل به آپارتمانهای دفتری بکند. رونق کار فروشگاه آن قدر زیاد بود که تعدادی کارمند، ویزیتور و فروشنده استخدام کردند. این فروش گاه بعدها به نام «پی.ال.پی» به صورت یکی از بزرگترین فروشگاههای قطعات یدکی اتومبیل در ایران در آمد. خیامیها میتوانستند با درآمد این شرکت تا آخر عمر در ناز و نعمت زندگی کنند، اما آنها آرزوهای دور و درازتری در سر داشتند و بلند پروازتر از آن بودند که به این چیزها قناعت کنند، خیامیها سودای تولید اتومبیل را در سر میپروراندند.
در روزهاى آغازین کارخانه ایرانناسیونال با تولید روزانه ۱۰ دستگاه اتومبیل سوارى و ۷ دستگاه اتوبوس و کامیون کار خود را شروع کرد
پس از اصلاحات ارضی، شاه صنعتی کردن کشور را در اولویت برنامههای خود قرار داد. از یک سو کشاورزان بیکار در جستوجوی کار از روستاها به شهرها هجوم آورده بودند که باید برای آنها کار فراهم میشد، از سوی دیگر گفته میشد نفت ایران که استخراج و صدورش به بیش از 6میلیون بشکه در روز رسیده بود، پس از سی سال به پایان خواهد رسید. بنابراین لازم بود جانشینی برای درآمد نفت پیدا شود. آنچه که در این رابطه به فکر اولیای امور رسید صنعتی شدن کشور بود. در راستای این برنامه دولت حمایت صاحبان صنایع را برنامهی نخست خود قرار داد. اینها برای خیامیها که قصد داشتند در یکی از مهمترین رشتههای صنعت فعالیت کند یک شانس بزرگ محسوب میشد. کارخانه «ایران-ناسیونال» روز 12 مهرماه 1341 با سرمایهای که به روایتی 10 و به روایتی دیگر 40 میلیون تومان بود و با هدف مونتاژ و تولید انواع خودرو در خیابان اکباتان تهران متولد شد و از 28 اسفندماه 1342 با تولید اتوبوس شروع به کار کرد.
موسسان اولیه این کارخانه «حاجعلیاکبر خیامی»، «احمدخیامی»، «محمود خیامی»، «مرضیهخیامی» و «زهرا سیدیرشتی» بودند. احمد با آشنایی کامل با صنعتگران، مصرفکنندگان و انواع اتومبیلها و اتوبوسهای موجود در ایران برای تحقیق درباره شروع خط مونتاژ خودروی سواری در ایران، با سپردن کارها به برادرش راهی سفری به اروپا و آمریکا شد و با بازدیدی طولانی از تمامی کارخانههای تولید اتومبیل در دنیا، در نهایت به این نتیجه رسید که اتومبیل«آرو» از محصولات کارخانهی اتومبیلسازی «روتس» انگلستان را مونتاژ کند. «روتس» در آن زمان یک کارخانهی اتومبیلسازی ورشکسته بود. خیامی که در جوانی عضو حزب ملیگرای «ایران» بود، به سبب گرایشات وطنپرستانهاش نام «ایرانناسیونال» را برای کارخانهاش برگزیده بود و نام اولین خودروی سواری محصول آنرا «پیکان» نهاد که ترجمهی واژهی Arrow بود.
در روزهاى آغازین کارخانه «ایرانناسیونال»، با تولید روزانه ۱۰ دستگاه اتومبیل سوارى و ۷ دستگاه اتوبوس و کامیون کار خود را شروع کرد. شاید هیچکس تصور نمىکرد که این کارخانه در برابر تولید فراوان رقباى خارجى دوام آورد و در حالى که تولید سالانه خودروسازان اروپایى و آمریکایى به چند میلیون مىرسد، این محصول نوپا که از محصولات یک شرکت ورشکسته در انگلستان است، بتواند در میان ایرانیان جا باز کند و روزهاى شکوفایى را آغاز کند، اما این گونه شد. پیکان خیلى زودتر از آنچه تصور مىشد، به میان مردم آمد و خودرو محبوب آنها شد. مردم ایران سوار پیکان شدند و تاریخ این خودرو آغاز شد. درست ۷ سال بعد این کارخانه در گزارشى با اعلام سرمایه خود شگفتى همگان را برانگیخت. در سال ۱۳۵۳ کارخانه طى گزارشى از وضع کار و سرمایه اعلام کرد که سرمایهاش به ۵۷۹ میلیون و ۱۲۵ هزار دلار رسیده است.
در اواخر سال 1351، زمانی که همه جا صبحت از موفقیتهای برادران خیامی بود یک خبر باعث حیرت محافل اقتصادی شد. خبر این بود: «برادران خیامی بعد از سالها همکاری، از هم جدا شدند» . اما آنچه این خبر را عجیبتر میکرد آن بود که کارخانجات اتومبیلسازی پیکان، اتوبوسسازی و مرسدس بنز به احمد، برادر بزرگتر که موسس این تشکیلات عظیم بود نرسید، بلکه سهم محمود برادر کوچکتر شد. احمدخیامی نیز با پولی که از ایران ناسیونال برایش مانده بود، ابتدا تعداد زیادی از سهام «بیمهآسیا» را خرید و سپس یک کارخانه مبلسازی به نام «مبلیران» تاسیس کرد. او بعد از آن فروشگاههای زنجیرهای به نامهای فردوسی، کوروش(قدس کنونی) و فروشگاههایی در تهران و مشهد تاسیس کرد. محمود خیامی هم که حالا صاحب اختیار مطلق «ایرانناسیونال» شده بود، توانست کارش را توسعه دهد.
برادران خیامی از محبوبترین سرمایهداران در میان کارگران هستند
با پیروزی انقلاب برادران خیامی مانند بسیاری دیگر از صاحبان سرمایه از کشور مهاجرت کردند. جالب اینجاست که به روایت اسناد موجود در دولتموقت، آنها حتا یک ریال از سرمایههای کارخانه را با خود از ایران خارج نکردند. از آنجایی که خیامیها انسانهای خود ساختهای بودند، در خارج از کشور هم موفق عمل کردند و پس از چندی توانستند به موفقیتهای ممتاز تجاری دست یابند. احمد خیامی بعد از انقلاب به «تورنتو» میرود. او سپس برای معالجه سرطان خود عازم لوس آنجلس میشود و در همان جا از دنیا میرود. خبر درگذشت او خیلی زود به ایران میرسد، کارگران کارخانه ایران خودرو و کارخانههای دیگر و فروشگاههای قدس مراسم متعددی به تلافی مراسم ساده آمریکا به یاد او برپا میکنند. عدهای از کارگران تازهکار این موسسات که این همه تجلیل را نمیپسندیدند، به بهانهی آنکه او یک سرمایهدار طاغوتی بوده است، تصمیم میگیرند مراسم را به هم بزنند. یکی از کارکنان قدیمی ایرانناسیونال با بیان جملهای آنها را آرام میکند. او میگوید: «هیچکس به مرده حسادت نمیکند، به خصوص اگر مانند ما کارش را با کارگری شروع کرده و مانند هر کارگری ساده و غریبانه به خاک سپرده شده باشد.» محمودخیامی اکنون در انگلستان چندین نمایندگی فروش مرسدسبنز را دارد و به کارهای فرهنگی نیز مشغول است.
برادران خیامی از محبوبترین سرمایهداران در میان کارگران هستند. آنها اولین کسانی در ایران بودند که برای کارگران خود مجتمع مسکونی ساختند، آنها را بیمه کردند و در کارخانه برایشان غذای رایگان فراهم کردند. امکانات تفریحی گوناگونی را برای خانوادههایشان در نظر گرفتند و پای درد دلها و مشکلاتشان نشستند. پس از انقلاب و با وجود ستمی که بر آن ها رفته بود به امور خیریه در ایران ادامه دادند و با ساخت چندین بیمارستان، مدرسه و خوابگاه در مشهد و نقاط محروم خراسان نام خود را جاودانه کردند.
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»
CharlesMah
wh0cd395121 Tadalafil