اردوان طاهری/ رادیو کوچه
a.taheri@koochehmail.com
«اردوان طاهری»، خبرنگار ویژهی رادیو کوچه در چهل و هشتمین جشنوارهی فیلم وین، (Viennale) هستم و به بهانهی اکران اول فیلم «دنیای دیوانهی اوت بوک» (Die verrückte Welt der Ute Bock)، تازهترین فیلم «هوشنگ الهیاری» (Houchang Allahyari)، کارگردان ایرانی مقیم اتریش، با وی به گفتوگو نشستهام. «ویناله»ی 2010 که با چاشنی سیاست در «وین» گشایش یافته بود، با فیلم «دنیای دیوانهی اوت بوک»، نمادی شد برای اعتراض به محدود کردن آزادی انسانها. «هوشنگ الهیاری» با محور قرار دادن زندگی زنی به نام «اوت بوک» (Ute Bock) که فراتر از قید و بندهای اداری و سیاسی، به ندای وجدانش پاسخ داده و زندگیاش را وقف کمک به انسانهای دردمند و بیپناه کرده است، سعی دارد تا با نگاه بیپروا و دوربین سیالش، سیاستهای جهانی و به خصوص، سیاستهای اتحادیهی اروپا در برخورد با پناهجویان، پناهندگان و انسانهایی که – به هر دلیل – تصمیم به تغییر محل زندگی خود دارند، را به بوتهی نقد بکشاند.
فایل صوتی را از اینجا بشنوید
«هوشنگ الهیاری» که حدود 50 سال در اتریش زندگی میکند، به عنوان یک روانپزشک و فیلمساز، نگاه ویژهای به جامعه و انسان دارد که در فیلم او به خوبی منعکس شده است. با او از «دنیای دیوانهی اوت بوک» گفتم، از قانونمداری غیراخلاقی و از پلیسی که به نام «مامور و معذور»، حتا قانون خودش را زیر پا میگذارد تا کارآگاه پلیس و پزشکی که وجدان را فراتر از وظیفهی – به اصطلاح – قانونی، ملاک رفتار خود قرار میدهند و در صحنهای از فیلم، از یک ضدقهرمان به قهرمانی مبدل میشوند که از جنس قهرمانهای هالیوودی نیستند، بلکه قهرمانهای ناشناسی با دلهای بزرگاند که در جهان – حتا – امروز هم کم یافت مینشوند. از او دربارهی انگیزهاش از ساخت فیلم «دنیای دیوانهی اوت بوک» میپرسم و او برای شنوندگان رادیو کوچه چنین میگوید:
هوشنگ الهیاری: اگر فیلمی به فستیوال رفت، خوشحال میشوم، ولی من برای فستیوال فیلم نمیسازم، من برای تماشاچی فیلم میسازم
«اولن که شما نظریاتتان را راجع به این فیلم دادید و من کوچکترین نظری را نمیبینم که غلط باشد. واقعن فکر میکنم که فیلم را خیلی دقیق دیدید، خیلی خوب فهمیدید فیلم را و توصیفی که درباره فیلم کردید، کاملن صحیح است. تمام موضوعات فیلم من، بستگی به انسانیت و انسان دارد و این موضوع هم موضوع اتریش نیست، موضوع اروپا است الان و شاید [بتوان] گفت که موضوع جهان هم شده است. الان ببینید در یونان چه خبر هست و چقدر ناراحتیهای زیادی وجود دارد دربارهی پناهندهها یا کسانی که میخواهند به اروپا بیایند. حالا به چه علتی هم باشد، برای من فرق نمیکند. اگر بشری بخواهد در اینجا زندگی نکند و در جای دیگری زندگی کند، حقش است. حق قانونی و حق انسانی اوست و کسی نمیتواند [و نباید] جلوی این را بگیرد. متاسفانه ما الان اینطور جلو نمیرویم. چون من در اتریش زندگی میکنم، مسلمن نقد من بیشتر روی کشوری است که من در آن زندگی میکنم و موضوعاتی که با آن سروکار دارم. برای من انسان بودن و انسانیت از همه چیز مهمتر است و ما انسانها هستیم که قانون را گذاشتیم، ولی [اگر] قانونهایی وجود دارد که بر ضد انسانیت باشد، باز همان ضد و نقیضی است که وجود دارد.»
«هوشنگ الهیاری» در «دنیای دیوانهی اوت بوک» صحنههای مستند و صحنههای بازی شده را چنان در هم آمیخته که به بیننده حس گسیختگی القا نمیکند و در واقع، این تلفیق، بیننده را در باورپذیر بودن شخصیت «اوت بوک» و اتفاقات فیلم، دچار سردرگمی نمیکند. خود وی در اینباره میگوید: «برای من یک کار خیلی جدیدی است – برای خود من جدید است – که من صحنههای مستند را با صحنههای بازی شده در فیلم [طوری] مخلوط کنم که باز در یک واحد باقی بماند. این سعی من بوده است که با این که دیده میشود که [بعضی] صحنهها واقعن بازی شده است و صحنههای دیگر کاملن مستند است، ولی در کل این صحنهها با هم ربط پیدا میکنند و این ربط باعث میشود که کسی نمیتواند فیلم را به عنوان مستند یا سینمایی (بازی شده) حساب کند. برای من فرق نمیکند چه اسمی روی فیلم [میتوان] گذاشت، مهم فیلم است.»
در یکی از صحنههای فیلم، «اوت بوک» به دیدار وزیر کشور اتریش میرود. مرد فربهای با لباس رسمی، که هم ظاهر و هم واژهها و ادبیاتش، نمادی از سیاستمدارانی است که قانون را برای به بند کشیدن انسانیت محترم میشمارند، در مقابل «اوت بوک» خود را «نمایندهی قانون» و حافظ منافع «شهروندان» [اتریش] معرفی میکند. لبخند تلخ و پاسخهای طنزآلود «اوت بوک»، بیننده را به تمسخر بیش از بیش آقای وزیر هدایت میکند و «الهیاری» در به تصویر کشیدن نمونهای از سیاستمداران بیدرد امروزی جهان دردمند، از این صحنه نیز موفق بیرون آمده است. از او دربارهی برداشت خودش از مفهوم «شهروند» در دنیای امروز میپرسم: «هیچ فرقی نمیکند که آدم برای چه در چه کشوری زندگی میکند. باید از لحاظ حقوق بشر این اجازه را به او داد و هر کسی که اینجا [در اتریش] زندگی میکند و مالیات میدهد و کار میکند، برای من اتریشی است.»
«هوشنگ الهیاری» حدود 40 سال با خانم «بوک» آشنایی و حتا بستگی سببی دارد. زندگی این زن 68 ساله، بیش از 30 سال است که در کمک به انسانها معنا پیدا کرده است. در همهی این سالها، «دکتر الهیاری» در مقام روانپزشک، به عنوان مشاور و درمانگر مددجویان «اوت بوک» با او همکاری داشته است و شخصیت «اوت بوک» برای او، تنها یک شخصیت سینمایی – که در یک فیلمنامهی از پیش تعیینشده شکل گرفته باشد – نبوده و نیست. «دنیای دیوانهی اوت بوک»، زندگی انسانی واقعی است که فیلمساز را با خود درگیر کرده و اکنون بر پردهی سینما خودنمایی میکند.
«ایشان از صبح که بیدار میشود تا شب، فکر و زندگیش فقط این است که به کسان دیگر کمک کند. فلسفهی خانم «بوک» خیلی ساده است، میگوید، ما به عنوان بشر باید بشر باشیم. شما اگر بشر باشید، نمیتوانید کسی را ببینید که در خیابان زندگی میکند، حامله است و جایی ندارد که در سرما بخوابد. شما اگر [به آن فرد] نگویید که بیا در خانهی من، پس انسان نیستی.»
شاید اگر از یک فیلمساز بخواهیم که فیلم خودش را تفسیر کنید، نقض غرض کرده باشیم. به نظر من، فیلمساز، فیلم ساخته تا حرف نزند. اندیشهی فیلمساز، تصاویر، اصوات و دیالوگهایی است که در فیلم برای ما یادگار گذاشته است. اما چه کنیم که رادیو کوچه یک رسانهی شنیداری است و به همین دلیل، از «هوشنگ الهیاری» خواستم تا برای شنوندگان برنامهی «همنفس با ویناله»، از فیلم خود بگوید: «من این طور میتوانم جواب شما را بدهم، حرفی را که خانم «بوک» در این فیلم میزند. میگوید، هیچکس از پیش قرار نگذاشته که در کجای دنیا به دنیا بیاید. و اگر جواب این حرف، واقعن، فیلم من باشد، برای من کافی است. از طرفی دیگر، من کسی هستم که اگر فیلمی درست کنم، میخواهم که تماشاچی را جذب کند، میخواهم داستان را تعریف کنم، چه مستند چه فیلم سینمایی. این است که در این فیلم هم سعی کردهام که داستان طوری باشد که وقتی آدم در سینما مینشیند با «suspens» [تعلیق یا ابهام] فیلم را تماشا بکند و به قول شما، بعد از پنج دقیقه بلند نشود و از سینما بیرون برود و احساس بکند که در سینما نشسته، احساس بکند که «من دارم یک فیلم تماشا میکنم و لذت میبرم از این فیلم». این برای من خیلی مهم است برای سینما. من هیچ وقت فکر نکردم که فیلم بسازم برای فستیوال. هیچ وقت. اگر فیلمی به فستیوالی رفت، خوشحال میشوم، ولی من برای فستیوال فیلم نمیسازم، من برای تماشاچی فیلم میسازم.»
هوشنگ الهیاری: خوشحال هستم که در کشوری دارم زندگی میکنم که میتوانم چنین فیلمی بسازم
«دنیای دیوانهی اوت بوک» با این که فیلمی است که درد و رنج انسان بیپناه را در جامعهی مدرن – به اصطلاح اروپایی – باز مینمایاند، ولی با رگههایی از طنز تلخی همراه است که گاه بیننده را با چشمان اشکآلود به خنده وامیدارد. «هوشنگ الهیاری» در اینباره چنین توضیح میدهد: «واقعن کار خیلی مشکلی است که شما فیلمی درست بکنید راجع به موضوعی که – همانطور که شما گفتید – ممکن است آدم تماشا کند و چشمهایش خیس بشود، ولی آن طنز را داشته باشد. و این طنز هم بیشتر از خانم «بوک» میآید. اگر خانم «بوک» کسی نبود که ما میگوییم «humorvoll» [شوخ]، کسی نبود که با طنز جلو برود، شاید نمیتوانست تا حالا اصلن «Existenz» [وجود] داشته باشد. به خاطر این، موضوع اول خانم «بوک» است که با «Humor» [طنز] جلو میرود، دوم خود من هستم که به عنوان فیلمساز، برای من خیلی مهم است که تماشاچی با تلخی و شیرینی برخورد کند و در سینما این احساس را داشته باشد. برای من این مهم نیست که بگویند فیلم «cineastisch» [فیلم هنری] است، برای این من مهم است که بگویند «من فیلم را دیدهام و از فیلم لذت بردهام و هم خندیدهام و هم گریهام گرفته». بدون این که من بخواهم صحنههایی درست کنم که صددرصد با گریه باشد؛ یعنی صحنههایی باشد که – من میگویم – صحنههای فیلمهای هندی نباشد. صحنههایی باشد که حقیقت داشته باشد، ولی از نظر احساسی بتواند تماشاچی را بگیرد.»
«دکتر الهیاری» در کشوری زندگی میکند که – نه چندان دشوار – میتواند، قانون، قانونگذار و مجری قانون آن را – به راحتی – به نقد بکشد و این آزادی، در مقابل محدودیتهای فیلمسازان کشورهایی که حاکمیتهای ایدیولوژیک دارند، نوعی دیگر از سینما را رقم میزند. کارگردان «دنیای دیوانهی اوت بوک» این مسئله را این گونه میبیند: «متاسفانه باید گفت که این حرفی را که شما زدید، یک حقیقت است. شما اگر در هر جای دنیا زندگی کنید و تحت فشار باشید و سعی کنید این فشار را به صورت «Kreativität» [خلاقیت]، به صورت فیلم یا ادبیات بیاورید، خیلی تاثیرگذار است. تاریخ این را به ما نشان داده است. متأسفانه باید بگویم که این موضوع وجود دارد، ولی […] فیلم من پلیس و قانون را خیلی نقد میکند، [البته] توهین نمیکند. برای من پلیس این قدر مهم نیست، چون قانونگذارها هستند که باعث میشوند پلیس این کار را انجام دهد. همانطور که نشان داده شد، پلیس میتواند خوب یا بد باشد. البته من هنوز نمیدانم، چون فیلم هنوز به سینما نیامده، از هفتهی دیگر به سینما میآید؛ چه تاثیری بگذارد یا چه «Reaktion»ی [واکنشی] از طرف پلیس بیاید، این را هنوز من نمیدانم، ولی با همهی این، خوشحال هستم که در کشوری دارم زندگی میکنم که میتوانم چنین فیلمی بسازم. من فکر نمیکنم این فیلم را در همه جای دنیا بتوانید بسازید. از این لحاظ، با تمام «Negativität»ی [نکات منفیای] که وجود دارد، باز هم خوشحالم که در این کشور زندگی میکنم.»
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»