رضا افتخاری / رادیو کوچه
سپهبد سورنا، سردار دلیر پارتی و دلیر سپاه ایران در زمان اشک سیزدهم اشکانیان است، که بنا بر پایه گفته «پلوتارک»: «سورنا در دلیری و توانایی پیشروترین پارتی ایرانی دوران خود میبود.» «سورن» در زبان فارسی پهلوی به معنی «نیرومند» است. نمونه دیگر این واژه در کلمه «اردیسور آناهیتا» یعنی «ناهید بالنده و نیرومند» بهکار رفته است.
وی از نظر نژاد و ثروت و شهرت پس از شاه رتبه اول را داشت و به سبب نجابت خانوادگی در روز تاجگذاری پادشاه حق داشت که کمربند شاهی را به کمر بندد. سورنا اشک را به تخت نشانید و شهر سلوکیه را متصرف شد. وی از خاندان سورن یکی از هفت خاندان معروف ایرانی (در زمان اشکانیان و ساسانیان) بود.
فایل صوتی را از اینجا بشنوید
از دیگر نامآوران این خاندان «ویندهفرن» (گندفر) است که در سده نخست میلادی استاندار سیستان بود. قلمرو او از هند و پنجاب تا سیستانوبلوچستان امتداد داشت. برخی پژوهشگران او را با رستم دستان قهرمان حماسی ایران یکی میدانند. ذکر نام رستم در منظومه پهلوی اشکانی ارتباط او را با اشکانیان نشان میدهد.
او سپاه ایران را در نخستین جنگ با رومیان، از سوی اشک سیزدهم پادشاه دلاور اشکانی فرماندهی کرد و رومیها را که تا آن زمان قسمتی از ارمنستان و آذربادگان را تصرف کرده بودند، را با شکستی سخت و تاریخی روبهرو ساخت.
«ژول سزار» (Julius)، «پومیه» (Pompee) و «کراسوس» (crassus) سه تن از سرداران و فرمانروایان بزرگ روم بودند که سرزمینهای پهناوری را که به تصرف دولت روم در آمده بود، بهطور مشترک اداره میکردند. آنها در سوم اکتبر سال ۵۶ پیش از میلاد در نشست لوکا (Luca) تصمیم حمله به ایران را گرفتند.
کراسوس فاتح جنگ بردگان و درهم کوبنده اسپارتاکوس سردار قدرتمند انقلاب بردگان، در آن زمان فرمانروای بخش شرقی کشور روم آن زمان یعنی شام(سوریه) بود. وی برای گسترش دولت روم در آسیا، سودای چیرگی بر ایران، دستیابی به گنجینههای ارزشمند ایران و سپس گرفتن هند را در سر میپروراند و سرانجام با حمله به ایران این نقشه خویش را عملی ساخت. او با سپاهی مرکب از ۴۲هزار نفر از لژیونهای ورزیده روم که خود فرماندهی آنان را برعهده داشت به سوی ایران روانه شد.
ارد سیزدهم از مقتدرترین پادشاهان اشکانی که فرماندهان بسیار شجاعی همچون سورنا سردار نامی ایران را در اختیار داشت، وی را مامور جنگ با کراسوس و دفع یورش رومیها کرد. نبرد میان دو کشور در سال ۵۳ پیش از میلاد در جلگههای میانرودان و در نزدیکی شهر حران یا «کارهه» (carrhae) آن زمان، کنار رود فرات، مرز امروز سوریه و ترکیه روی داد.
در جنگ حران، سورنا با یک نقشه نظامی ماهرانه و بهیاری سواران پارتی که تیراندازان چیرهدستی بودند، توانست یک سوم سپاه روم را نابود و اسیر کند. «کراسوس» و پسرش «فابیوس»(Fabius) (پوبلیوس) در این جنگ کشته شدند و تنها شمار اندکی از رومیها موفق به فرار شدند.
روش نوین جنگی سورنا، شیوه جنگوگریز بود. این سردار ایرانی را پدیدآورنده جنگ پارتیزانی (جنگ به روش پارتیان) در جهان میدانند. ارتش او دربرگیرنده زرهپوشان اسبسوار، تیراندازان ورزیده، نیزهداران ماهر، شمشیرزنان تکاور و پیادهنظام همراه با شترهایی با بار مهمات بود.
افسران رومی درباره شکستشان از ایران به سنای روم چنین گزارش دادند: سورنا فرمانده ارتش ایران در این جنگ از تاکتیک و سلاحهای تازه بهره گرفت. هر سرباز سوار ایرانی با خود مشک کوچکی از آب حمل میکرد و مانند ما دچار تشنگی نمیشد. به پیادگان با مشکهایی که بر شترها بار بود آب و مهمات میرساندند. سربازان ایرانی به نوبت با روش ویژهای از میدان بیرون رفته و به استراحت میپرداختند. سواران ایران توانایی تیراندازی از پشتسر را دارند. ایرانیان کمانهایی تازه اختراع کردهاند که با آنها توانستند پای پیادگان ما را که با سپرهای بزرگ در برابر آنها و برای محافظت از سوارانمان دیوار دفاعی درست کرده بودیم به زمین بدوزند. ایرانیان دارای زوبینهای دوکی شکل بودند که با دستگاه نوینی تا فاصله دور و بهصورت پیدرپی پرتاب میشد. شمشیرهای آنان شکننده نبود. هر واحد تنها از یک نوع سلاح استفاده میکرد و مانند ما خود را سنگین نمیکرد. سربازان ایرانی تسلیم نمیشدند و تا آخرین نفس باید میجنگیدند. این بود که ما شکست خورده، هفت لژیون را بهطور کامل از دست داده و به چهار لژیون دیگر تلفات سنگین وارد آمد.
جنگ «حران» که نخستین جنگ بین ایران و روم به شمار میرود، دارای اهمیت بسیار در تاریخ است. زیرا رومیها پس از پیروزیهای پیدرپی برای اولینبار در جنگ شکست بزرگی خوردند و این شکست به قدرت آنان در دنیای آن روز سایه افکند و نام ایران را بار دیگر در جهان پرآوازه کرد و نام دولت پارت و شاهنشاهی اشکانی را جاودانه ساخت.
همانگونه که دولت بزرگ هخامنشی در مرزهای خود در باختر برای نخستینبار با گسترش و کشورگشایی یونان برخورد کرد و پیشرفت یونان را درشرق و آسیا متوقف گردانید، دولت جهانگیر روم نیز در پیشرفت مرزهای خود درخاور، با سد قدرتمند ایرانی روبهرو شد و از آن زمان به بعد گسترش و توسعه آن دولت در آسیا، پایان پذیرفت. پس از پیروزی سورنا بر کراسوس و شکست روم از ایران، دولت مرکزی روم دچار اختلاف شدید شد. پس از این جنگ نزدیک به یک قرن، رود فرات مرز شناخته شده بین دو کشور شد و مناطق ارمنستان، ترکیه، سوریه، عراق تبدیل به استانهایی از ایران شدند.
مرگ سورنا باعث شد اروپاییان مرگ او را برگردن اشک سیزدهم بیافکنند تا بدینگونه از پادشاه مقتدر امپراتوری ایران انتقام بگیرند. متاسفانه این دسیسه کارگر افتاد به گونهای که زخم این نیرنگ سپاه ایران را ضعیف و ضعیفتر کرد و تا پایان دوره سلسله اشکانی دیگر سپاهی به اقتدار و بزرگی دوران اشک سیزدهم پدید نیامد.
اروپاییان هرگاه در صحنه قدرت نتوانستهاند پیش روند، دست به حیلهگری و دروغگویی زدهاند و فاحشترین نمونه آن، دسایس آنها در طی سلسله اشکانی است.
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»