شهره/ واحد ترجمه/ رادیو کوچه
بدون شک چیزهایی در زندگی وجود دارد که با عقل جور در نمیآید. یکی از آنها قدرت شفابخشی عرفانی است. مردی با اعتقاد به این قدرت زندگیاش را نجات داد.
فایل صوتی را از اینجا بشنوید
«لورنس بلیر»(Lawrence Blair) در خانوادهای بسیار مقرراتی بزرگ شد. او در مدرسهای خصوصی در بریتانیا درس خواند و مدتی را به همراه پدر، مادر و برادرش لورن(Lorne) در مکزیک (Mexico) زندگی کرد و در رشتهی دکترای روحیه انسانشناسی در دانشگاه لنکستر(Lancaster) بریتانیا به تحصیل پرداخت. در همان حین، اعتقادات خالصانهی وی به یک شفادهنده یعنی چی گنگ( qi gong) او را از مرگ حتمی نجات داد.
لورنس و لورن در تهیه نمایش اندونزیایی اودیسهی هومر که توسط مرکز تحقیق و گردشگری «آلفرد راسل ولس»(Alfred Russel Wallace) ترتیب داده شده بود و موسسهی «بیتلز رینگو استار»(Beatles Ringo Starr ) نیز سرمایهگذاری آن را به عهده داشت، شرکت داشتند. آن دو امیدوار بودند که بتوانند یک فیلم مستند فوقالعاده بسازند و در این پروسه اطلاعات جدیدی را از قبایل بدوی به نمایش بگذارند. ماجراجویی آنها باعث شد تا جایزهی امی(Emmy) برای مجموعههای تلویزیونی BBC/PBS مثل (حلقهی آتش) که کتاب آن نیز به همین نام منتشر شده به آنها اعطا شود. لورنس میگوید علاقهاش به رشتهی مردم شناسی او را ترغیب کرد تا تحقیق کند و به تهیهی فیلمهای مستند از مناطق بسیار دورافتاده و مردمش بپردازد. او میگوید: «دلیل اینکه به مطالعهی این رشته پرداختم این بود که میخواستم دربارهی خودم بیشتر بدانم.»
دستهای شفابخش
این دو برادر در اوایل دههی 1980 با «داینامو جک»(Dynamo Jack) که به اختصار دی جی DJ گفته میشود، ملاقات کردند. او شفادهندهی چی گنگ(qi gong) بود که در جاوا (Java) تمرین میکرد و با استفاده از دستهایش میتوانست قدرت درونی یا به گفتهی خودش نیکانگ(Neikung) را خارج کند و مردم را شفا دهد.
مکتب کنفوسیوس و تاتوئیسم رایجترین سیستمهای اعتقادی چین هستند. اما مدرسهی باستانی مو- تزو هنوز تحت تعلیم افرادی مثل دی جی قرار دارد که شاهکارهای فوقالعادهاش در مجموعهی تلویزیونی (حلقهی آتش) به شهرت رسید.
این نیرو به حدی قوی بود که اغلب از دستیارانی برای نگهداشتن بیماران کمک میگرفت. به این دلیل که بیماران در زیر دستهای او تکان میخوردند و دچار تشنج موضعی میشدند. لورنس و لورن در اطراف شهر جاوا به دنبال داینامو جک گشتند، به امید این که از او خواهش کنند به آنها اجازه دهد تا از او فیلم تهیه کنند. دی جی همیشه از قبول این مسئله سر باز میزد و میگفت قدرت او از یک سنت باستانی نشات گرفته و باید به صورت راز باقی بماند. دی جی به لورنس گفت تنها پنج نفر دیگر در سراسر دنیا دارای قدرتی مانند او بودند که به خاطر سختگیریهای سیستم تفکر و اندیشه مجبور شدند از کارشان دست بکشند. او به عنوان جانشین مستقیم استاد چینی قرن پنجم قبل از میلاد مسیح به نام موتزو (Mo-Tzu ) بزرگترین رقیب «کنفوسیوس»(Confucius)، انتخاب شده است.
مرگ و زندگی
در سال 1987 زمانی که لورن از عفونت حاد چشمی رنج میبرد، دی جی راضی شد که او را معالجه کند. لورنس با یادآوری آن سالها میگوید: «یکی از چشمهای لورن به مدت یک هفته دچار التهاب و ورم بسیار شدیدی شده بود، اما بعدازظهر روزی که تحت درمان دی جی قرار گرفت، چشمش بهطور کامل شفا یافت.» از نظر این دو برادر، اتفاق بهتر این بود که دی جی به آنها اجازه داد که از روند درمان وی فیلم تهیه کنند. او حتا به آنها اجازه داد زمانی که با دستهای خالی آتش و چراغ برق را روشن میکرد و جلوی فشنگ شلیک شده از تفنگ را میگرفت، از او فیلم تهیه کنند. با این حال، پس از فیلمبرداری که طی آن یک چوب چینی شکسته شد و باعث زخمی شدن دی جی و یکی از ناظران شد، شفادهنده به خاطر اینکه اجازهی تیراندازی داده بود، بسیار ابراز پشیمانی کرد و افزود او نباید هرگز در انظار عمومی قدرت خود را به نمایش میگذاشته و روح استاد درگذشتهاش بسیار عصبانی شده است. او قسم خورد که دیگر هرگز اجازهی فیلمبرداری را به کسی نخواهد داد.
زندگی برادران بلیر همچنان ادامه داشت. آنها به وطنشان برگشتند و مجموعهی تلویزیونی خود را با موفقیت به پایان رساندند و به جزیرهی بالی(Bali) نقل مکان کردند. متاسفانه در سال 1995 لورن از بالای ساختمانی به پایین افتاد و در اثر جراحت عمیقی که داشت درگذشت. چندی بعد، برادرش که بسیار محزون بود دچار دردها و تورمهای غیرعادی شد. لورنس میگوید: «گاهی اوقات در غدهی سمت راست گردنم تورم ایجاد میشد و پلک چشم راستم نیز ضعیف شده بود و به کندی عمل میکرد.» او به منظور انجام یک سری آزمایشها به لندن رفت و تحت نظر یک جراح برجسته در هارلی استریت قرار گرفت اما نتیجه آزمایشها منفی بود و هیچ چیز جدی دیده نشد.
زمانی که بهطور اتفاقی با دی جی ملاقات داشت، به او گفت که گردن و چشمش دچار مشکل شده است. لورنس میگوید: ن من به او گفتم این سرطان نیست که نخواهی درمانش کنی. او گفت که این کار را انجام نخواهد داد چون میگفت از هر هفت بیمار، چهار نفر آنها را به کشتن میدهد و تنها سه نفر را درمان میکند.» لورنس توضیح میدهد و میگوید: «به این دلیل که دی جی معتقد است قدرتش میتواند سرطان را فعالتر و قدرتمندتر کند.» بنابراین دی جی با اعتماد به اینکه لورنس مبتلا به سرطان نیست، با همان روش و با دستهای خالی گردن و چشم او را درمان کرد.
لورنس ادامه میدهد: «یادم میآید در عرض چند هفته، زمانی که در تگزاس بودم چشمم دوباره من را آزار میداد.» از چشم من در بریتانیا بیوپسی (بافتبرداری) شده بود و عدم وجود سرطان تشخیص داده شده بود، بنابراین برای انجام آزمایش دوباره به آنجا بازگشتم. علیرغم دفعات قبلی که نشان میداد سرطانی وجود ندارد، نتیجه آزمایش مثبت بود.» در عرض یک ماه، جراحان در بیمارستان چشم مورفیلد(Moorfield) لندن، چشم لورنس را تخلیه کردند. او با خنده میگوید: «آنها گفتند اگر چشم من را در عرض سه ماه تخلیه نمیکردند، مجبور بودند سر من را در عرض شش ماه از بدنم جدا کنند.»
قدرت هوش
لورنس معتقد است که درمان دی جی زندگی او را نجات داده است. گرچه تمام آزمایشهای معمول عدم وجود سرطان را نشان داده بود، درمان دی جی بیماری را فعال کرد و به مرحلهای رساند که زودتر قابل تشخیص باشد. لورنس میگویدک «فکر میکنم پس از آنکه به او گفتم احساس می کنم خوب شدم، بیماری من در حال فعالسازی بود.» مدت کوتاهی پس از فعالسازی، بافتبرداری که روی او انجام شد وجود سرطان را نشان داد. او ادعا میکند که دی جی چشم او را نجات نداد اما زندگی او را نجات داد.
عکس صحنههایی از فیلم حلقهی آتش را نشان میدهد، دی جی با دستان خالی روزنامه را آتش میزند و مادری در حالیکه کودکش را در آغوش دارد انتقال الکتریکی را که در حین درمان از دی جی به کودک منتقل میشود، احساس میکند. یک دانشمند قبل از انجام آزمایشها از یک فلزیاب استفاده میکند. در تصویر بعد دی جی به خاطر مجروح شدنش که باعث پنهانی کار کردن او شد، متاسف است و به لورنس ابراز پشیمانی میکند.
لورنس شک ندارد که اگر این سرطان خودش را نشان نمیداد، او در عرض شش ماه میمرد. چون تا یک سال آینده قرار نبود هیچ آزمایش دیگری روی او انجام شود. لورنس اظهار میکند این مسئله تصادفی نیست چون او و برادرش دقیقن در همان چشم دچار این مشکل شده بودند(لورن همیشه برای چشم راستش که ضعیف بود از یک عینک یک چشمی استفاده میکرد.)
او میپرسد: «آیا در زندگی همه چیز تصادفی است؟» او معتقد است که ارتباط بسیار صمیمی و نزدیک او با برادرش نقش مهمی در بروز سرطان در بدن وی داشته است. غم و اندوه عمیق تاثیرات مضری بر سیستم دفاعی بدن میگذارد. او میگوید: «بینایی من بسیار خوب بود و مشکلی نداشتم، سرطان چشم راست من میتواند نشانهای از دلسوزی و غمخواری باشد. نشانهای که تنها روش رمزآمیز دی جی توانست آن را بیرون بکشد و بهترین تجهیزات و بهترین جراحان بیمارستان هارلی استریت نتوانستند آن را تشخیص دهند.»
لورنس سرش را تکان میدهد و میگوید: «دایناموجک مطمئنن با اعتقادات من موافق است که همهی ما دارای استعدادها و قابلیتهایی هستیم که حتا فکرش را نیز نمیکنیم.» این روزها دی جی در خلوت و دور از چشم دیگران همچنان به درمان بیماران ادامه میدهد.
برگرفته از مجلهی دیسکاوری
نوشتهی ربکا اسکینر(Rebecca Skinner)
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»