Saturday, 18 July 2015
07 December 2023
تماشاخانه‌ی کوچه – خوردن، عبادت، عشق

«مدیتیشن با طعم اسپاگتی»

2010 November 18

پویا / رادیو کوچه

«بخور، نیایش‌ کن، دوست بدار» (Eat Pray Love) فیلمی است به کارگردانی «رایان مورفی» بر اساس کتاب «خاطرات» «الیزابت جیلبرت» (Elizabeth Gilbert) که بیش از 150 هفته در لیست کتاب‌های پرفروش نیویورک تایمز قرار داشت. رایان مورفی در عرصه‌ی سینما کارگردان شناخته شده‌ای نیست. شاید موفق‌ترین کار قبلی وی مجموعه‌ی تلویزیونی کلوپ شادی (Glee) باشد. مجموعه‌ای که جوایزی را برای وی به ارمغان آورد. این بار رایان مورفی با بهره‌گرفتن از حضور بازی‌گران سرشناس نظیر «جولیا رابرتز» و «خاویر باردن» و فیلم‌نامه‌ای بر اساس کتابی پر‌فروش سعی کرده است کاری متفاوت را تجربه کند.

فایل صوتی را از اینجا بشنوید

 

فایل را از این جا دانلود کنید

«لیز جیلبرت» (Julia Roberts) زنی است که هرآن‌چه یک زن مدرن امروزی ممکن است بخواهد را به دست آورده است. زندگی آرام، موفقیت شغلی و خوش‌شانسی در یافتن مردانی خوب. اما هم‌چنان کمبود‌هایی را احساس می‌کند. احساسی که باعث می‌شود‌ زندگی راحت خود را رها کند و خطر تغییر دادن زندگی خود را بپذیرد. از این‌رو پس از هشت سال زندگی مشترک از همسر خود جدا می‌شود. در زمانی که در انتظار انجام مراحل قانونی طلاق است، با «دیوید» (James Franco) آشنا می‌شود. دیوید بازی‌گر تاتر است. در خلال اجرای یکی از نمایش‌نامه‌هایی که لیز نوشته، دیوید جمله‌ای را از خود به دیالوگ اضافه می‌کند، این‌ کار او مورد توجه لیز قرار می‌گیرد و مقدمه‌ی آشنایی آن‌ها را فراهم می‌کند. رابطه‌ی آن‌ها چندان دوام نمی‌آورد و پس از مدت کوتاهی لیز، دیوید را ترک می‌کند. پس از آن لیز تصمیم می‌گیرد برای ایجاد توازن در جسم، ذهن و روح خود به ایتالیا، جزیره بالی و هندوستان سفر کند.

لیز در ایتالیا به خوردن پاستا روی می‌آورد چنان‌که در اکثر صحنه‌هایی که در ایتالیا ضبط شده است او را در حال خوردن می‌بینیم به گونه‌ای که به نظر می‌رسد هیچ‌وقت سیر نخواهد شد. اگرچه هیچ اثری از اضافه وزن در جولیا رابرتز دیده نمی‌شود و ضعف مشهود گریم را کارگردان سعی کرده است با صحنه‌هایی که در آن‌ها رابرتز برای بستن دکمه‌ی شلوار خود در تلاش است، جبران کند. در جریان اقامت در ایتالیا و یادگیری زبان ایتالیایی دوستانی نیز پیدا می‌کند که در بیش‌تر ‌زمان اقامت‌اش در رم در کنار او هستند. شخصیت‌هایی فاقد عمق لازم. در فیلم می‌آیند و می‌روند بدون آن‌که پیشینه‌ی چندانی از آن‌ها به مخاطب ارایه شود و بتوانند تاثیری که باید را بگذارند. آن‌ها مانند کتاب اطلاعات توریست‌ها به لیز اطلاعاتی را در مورد رم و غذاهای ایتالیایی می‌دهند. در زمان بازدید از ویرانه‌های رم باستان است که لیز تازه می‌فهمد برای ایجاد تغییر، ویرانی اجتناب‌ناپذیر است. وی پس از اقامتی 5 ماهه به هندوستان می‌رود.

در معبد هندوها چیز جالبی برای لیز وجود ندارد. به وضوح از انجام مدیتیشن ناتوان است و داشتن هم‌اتاقی‌ای که روزه‌ی سکوت گرفته است، باعث می‌شود تا بیش‌تر وقت خود را صرف دل‌گرم کردن دختری هندی،‌ که درباره‌ی آینده سر‌در گم است، بگذراند. «ریچارد» (Richard Jenkins) مردی آمریکایی است که در معبد به‌سر می‌برد و به‌شدت رفتارهای لیز را زیر نظر دارد. پس از مشاهده‌ی ناتوانی لیز در انجام مدیتیشن سعی می‌کند به او کمک کند. ریچارد علی‌رغم زبان تندش شاید تاثیر‌گذار‌ترین مردی است که لیز در جریان سفرش ملاقات می‌کند. او به لیز کمک می‌کند تا بتواند به خاطر اشتباهات گذشته خود را ببخشد. در هندوستان هم در فلاشبکی که لیز به یاد مراسم ازدواج خود می‌افتد ضعف گریم مشهود است. لیز در شرایطی هندوستان را ترک می‌کند که به نظر می‌رسد این سفر برایش چندان دست‌آوردی نداشته است. او که در مدیتیشن موفقیتی کسب نمی‌کند در مشارکت در سایر اعمال مذهبی هندوها در معبد تمایل چندانی از خود نشان نمی‌داد. همه‌ی این‌ها در کنار حضور کم‌رنگ مسوولان معبد در کمک به لیز این سوال را به‌وجود می‌آورد که به‌راستی او برای چه به هندوستان رفت؟

پس از هندوستان لیز به بالی می‌رود تا بتواند از «کتوت» (پیرمردی اندونزیایی) آن‌چه را که در خصوص طالع‌بینی و شفا‌بخشی می‌داند، یاد بگیرد. کتوت که به دلیل مهارتش در علوم ماورایی باید تاثیر زیادی بر لیز بگذارد، پیرمردی است که هر‌ چه به دیگران می‌گوید خود آن‌ها از قبل بر آن واقف هستند و حرف تازه‌ای ندارد. او آن‌چه را به یاد می‌آورد که به او گفته می‌شود. به همین خاطر دلیل  تاثیر عمیق او بر لیز به شکل علامت سوالی بزرگ باقی می‌ماند.

در این میان لیز در جریان یک تصادف با «فلیپه» (Javier Barden) آشنا می‌شود. صحنه‌ای که پس از دیدن «خاویر باردن» مطمئن خواهید شد که او کسی است که دل لیز را به‌دست می‌آورد. پس از این آشنایی تصادفی، آن‌ها متوجه می‌شوند وجوه مشترک زیادی دارند. هر دو طلاق گرفته‌اند و هر دو علاقه‌ی زیادی به سفر‌کردن دارند. اما ترس لیز از دوباره عاشق‌شدن و نگرانی از به هم ریختن توازن فعلی زندگیش  باعث می‌شود تا تصمیم بگیرد که به آمریکا باز گردد. تصمیمی که مشورت با کتوت آن را تغییر می‌دهد. کتوت به او یادآوری می‌کند که از دست دادن توازن برای عشق خود بخشی از زندگی متوازن است.

یکی از دلایل سطحی بودن فیلم شخصیت‌پردازی نه چندان عمیق آن است. حتا همسر سابق لیز و دیوید نیز حضوری شبه‌وار در فیلم دارند. لیز شوهرش و دیوید را در شرایطی ترک می‌کند که دلایلش برای انجام این کار برای مخاطب چندان قابل لمس نیست. دلایلی که بیش‌تر درونی هستند تا عینی. برخی از بخش‌های فیلم‌نامه با یک‌دیگر در تضاد است. فیلیپه در جایی از فیلم می‌گوید که کارش صادرات و واردات است و این کاری است که در هر کجا می‌تواند انجام دهد. بعد از آن در جایی دیگر از لیز می‌خواهد که در بالی بماند چرا که تجارتش در آن‌جاست. گویی که فراموش کرده باشد که قبلن چه گفته است. در صحنه‌ای که فیلیپه از پسر خود خداحافظی می‌کند و نشان می‌دهد که از رفتن او چقدر دل‌تنگ است این سوال به‌وجود می‌آید که چرا باید وی با وجود این وابستگی عمیق به فرزندانش دور از آن‌ها تنها در بالی زندگی کند. جایی که خود پس از جدایی از همسرش برای زندگی کردن انتخاب کرده است.

از سوی دیگر نکته‌ای در فیلم کاملن نادیده گرفته شده است. لیز جیلبرت قبل از انجام این سفر نویسنده‌ای کاملن شناخته شده بوده است. حتا برای انجام این سفر ناشر کتابش به او پیش‌پرداخت می‌دهد و او با استفاده از این پیش ‌پرداخت این سفر پر‌خرج را انجام داده است. در واقع این سفر برای او نوعی سفر کاری نیز بوده است.

مخاطبان اصلی این فیلم را بیش‌تر خانم‌ها تشکیل می‌دهند. لیز زنی است که از زندگی روزمره و عادی فرار می‌کند. او نمی‌خواهد بچه‌دار شود یا این‌که خانه‌داری کند. او آرزوهای بزرگ‌تری در سر دارد. شخصیتی که بی‌شک مورد توجه بسیاری از خانم‌ها قرار می‌گیرد. از سوی دیگر جدا شدن او از همسرش و دیوید در شرایطی که هیچ‌کدام آن‌ها ایراد مشخصی ندارند، شاید از او در ذهن آقایان تصویر زنی خودخواه را بر جای بگذارد.

علی‌رغم استفاده از مناظر زیبا و ایجاد تنوع در پس زمینه‌ی فیلم (نیویورک،ایتالیا، هندوستان، بالی) و هم‌چنین حضور بازی‌گران سرشناس نتوانسته است از «بخور، نیایش کن، دوست بدار»، فیلمی جذاب بسازد.  نتایج نظر‌سنجی‌ها در سایت IMDB نشان می‌دهد که فیلم در جلب نظر مخاطبان موفق نبوده است. ( 5 از 10)

[youtube]http://www.youtube.com/watch?v=mjay5vgIwt4[/youtube]

منابع

http://www.imdb.com/title/tt0879870

http://rogerebert.suntimes.com/

http://www.salon.com/

http://www.sfgate.com/

«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»

|

TAGS: , , , , , , , , ,