شهره/ واحد ترجمه / رادیو کوچه
نسل جدید جوانان برمه به جای درگیر شدن با حکومت از طریق موزیک، هنر و فعالیتهای اجتماعی به دنبال ایجاد تغییر هستند.
«ام سی جی می» (MCJ-ME) داخل خانه است. اگر بخواهیم دقیقتر بگوییم داخل عبادتگاهی است در کلیسای کاتولیک ترزا در مرکز شهر رانگون در خیابانی که دیوارهایش فروریخته است– با چشمانی خوابآلود به خاطر بیدار ماندن شبانه در را میگشاید – همانطور که خوانندهی 25 ساله اشعاری را به انگلیسی دربارهی آرزوهایش میخواند (میخواهم برمه را در نقشه ببینم با دختری در آغوشم ) یک راهبهی سالخورده نیز از آنجا میگذرد. «جی می» که هرروز در کلیسا حاضر میشود به او میگوید: «سلام خواهر» و سرش را مانند هر برمهای دیگر خم میکند. او میداند که چگونه به مقامات احترام بگذارد و در عین حال رفتهرفته آنها را سرنگون سازد. همانطور که صدای ناقوسها طنینانداز شده است او توضیح میدهد که چگونه در یکی از مذهبیترین کشورهای دنیا «به سختی موزیک اجرا میکند» و اینکه چگونه لغزش به سوی مواد مخدر و یا سیاست و یا سکس که باعث رسوایی و بدنامی برمه است، اغلب اوقات به سادگی سانسور میشوند. او میگوید: «نمیگویم که من این کار را انجام میدهم. حرف من این است که اگر فردی میخواست این کار را انجام بدهد میتوانست چهار، پنج، شش مرحله را اجرا کند و ماموران سانسور اصلن متوجه چیزی نمیشدند و نمیفهمیدند که چه چیزی در اطرافشان میگذرد.»
فایل صوتی را از اینجا بشنوید
به واسطهی وجود حزب سرکوب کنندهای که نزدیک 5 دهه در برمه حکومت میکند، برمه با بیشتر کشورهای دنیا قطع رابطه کرده است و به خاطر تحریمهای بینالمللی در برابر رژیم، بیش از پیش منزوی شده است. نام برمه که به تصمیم دادگاه عالی بهطور رسمی به میانمار (Myanmar) تغییر یافت، ممکن است آخرین پرچمدار موسیقی هیپ – هاپ (hip-hop) باشد. اما به قول جی می «برمه به جایگاه خود باز میگردد.» زبان مبتذل رپ غربی ممکن است به گوش بیشتر مردم دنیا خوشایند نباشد اما در برمه مثل یک شیپور جنگ شگفتانگیز عمل میکند که میگوید این نشانهی نسل جوان برمه است که برای نشان دادن خود راهی یافتهاند و خوشبختانه باعث روند تغییر در جامعهی برمه شده است. یادانا (Yadana) یکی از طرفداران موسیقی میگوید: «مردم برمه شرطی شدهاند و به سیاست به عنوان کلمهای کثیف و خطرناک مینگرند، جوانان در اجراهای راک و کنسرتهای هیپ-هاپ شرکت میکنند تا بگویند چیزی را که حکومت نمیتواند درک کند ما این گونه حس میکنیم.»
گالری آثار هنری معاصر پر از آثاری است که گاه زیرکانه و گاه نه خیلی موشکافانه به انتقاد از رژیم نظامی میپردازد. حتا گروههای نمایش و تاتری وارد عمل شدهاند و با اجرای نمایشهای پنهانی به بحران ایدز (HIV) در برمه میپردازند و در اجرای نمایشهای خیابانی بحرانهای نژادی را مطرح میکنند. ممکن است دنیا با دیدن تصاویر بدنهای آغشته به خون راهبان، متاسف شود و آنگ سان سوکی (Aung San Suukyi) برندهی جایزهی نوبل در سکوت رنج ببرد. اما کمتر کسی است که در خارج از برمه از ایجاد چنین تغییرات چشمگیری در میان فرهنگ جوانان برمهای اطلاع داشته باشد. برمه کشوری است که یکسوم جمعیت آن را جوانان 15 تا 24 ساله تشکیل میدهند، جوانانی هوشیار که خواهان تغییرات هستند به خوبی میتوانند باعث دگرگونی شوند.
تنها افراد علاقهمند به هنر نیستند که انقلاب نسل جوان را اداره میکنند. پس از آنکه «نارگس سایکلون» (Narqis Cyclon) در سال 2008 نزدیک به 130.000 برمهای را به کشتن داد و عدم توانایی خود را در مراقبت از مردمش به نمایش گذارد، شبکهی محلی ان جی او (NGO) شروع به فعالیت کرد. این شبکه که موسوم به قدرت سوم است، شبکهای که نه میتوان گفت که طرفدار حکومت است و نه یک مخالف سیاسی در محاصره، به جوانترها اجازه میدهد که مستقیمن به یک سوم مردمی که در زیر خط فقر زندگی میکنند، کمک کنند. گفته شده که دانشگاههای برمه تقریبن تمام واحدهای انسانشناسی دانشگاهی را لغو کرده است، مبادا که دانشجویان از آموختههایشان دربارهی علوم سیاسی یا خطابههای فلسفی برای پیشروی کردن در جهتی غیر از راهی که رژیم نظامی مطرح کرده، استفاده کنند. در واقع به وجود آمدن بخش ان جی او چیزی مثل یک فواره است.
جوانان برمه از طریق کانالهای مختلف به پخش آهنگهای خوانندههای دسته جمعی رپ و یا برپایی برنامههای زیست محیطی میپردازند و در کشوری که تکثیر غیرقانونی دیویدیهای(DVD)وست وینگ (West wing) مثل یک راهنمای سیاسی عمل میکند و به سریال «فرار از زندان» به عنوان یک نمایش واقعی نگریسته میشود، میکوشند کمی بار زندگی را برای خود سبکتر کنند. «تیلا مین» (Thila Min) زندانی سابق سیاسی 33 ساله میگوید: «فیلمهای هالیوودی معمولن پایانی خوش دارند. ما مجبوریم قصهی خودمان را بنویسیم.»
بدون اغراق میتوان گفت که پایان خوش برای جوانان برمهای به غرفههای رایگیری ختم نمیشود. انتخابات در سراسر کشور برای 7 نوامبر برنامهریزی شده بود، در واقع از سال 1990 که رژیم به طرز بدی در رای گیری شکست خورد و نادیده گرفته شد، این اولین رایگیری است. بیشتر مردم میدانند که این انتخابات نه آزادانه خواهد بود و نه عادلانه. ارتش، پستهای فرماندهی درجه یک را رزرو کرده است و 1.4 پارلمان را به خود اختصاص داده است. تهدید و ارعاب رایدهندگان و یا رشوه دادن خصوصن در مناطق روستایی، احتمالن یک سری رای عادلانه به نماینده نیروهای ارتش و حزب توسعه تخصیص خواهد داد. در حالیکه حزب دیگر وابسته به مجلس، یعنی حزب اتحاد ملی ممکن است از تقلب و نابرابری و مخالفت سیاسی جلوگیری کند که این مبارزه در واقع برای اشغال کمتر از نیمی از کرسیهای قانونگذاری است.
این حزب بیش از دو دهه است که در حال تحکیم قدرتش در برمه است و با خشونت بسیاری که دارد چندین جنبش دموکراسی مختلف را درهم شکسته است که از آن جمله جنبش سال 1988 اعتراضی که توسط دانشجویان به راه افتاد و تظاهرات صلحآمیز سه سال پیش به رهبری راهبان، را می توان نام برد.
در همین بین، حزبی که در سال 1990 اکثریت آرا را در رایگیری به خود اختصاص میداد مجمع ملی دموکراسی (NLD) بود که رهبران آن به زندان افکنده شدند و به همین دلیل قدرتش را از دست داد. سوکی، که 30 سال پیش میتوانست نخستوزیر شود، چند روز پس از انتخاباتی که در راه است، آخرین حبس خانگی خود را خواهد گذراند. مجمع ملی دموکراسی که رییس محترم آنها حق شرکت در رایگیری را نداشت، با ابراز بیزاری و تنفر از مشاجرات و رقابتها بر سر رایگیری، آن را تحریم کردند.
با وجودی که دهها حزب مخالف دیگر در این رایگیری شرکت میکنند، بیشتر ائتلافهای قومی گوناگون و حزب مجمع ملی دموکراسی، شورشی که نیروی دموکراتیک ملی نامیده میشود را تعدادی نیروهای جوان تشکیل میدهند. دلیل این موضوع کاملن واضح است: بسیاری از جوانان برمهای، رایگیری ناعادلانه و فاسد را به ساکن بودن، ترجیح میدهند. «مومو یو» (Moo Moo Yu) 24 ساله فعال جامعه مدنی در رانگون میگوید: «20 سال است که ما پیشرفت نکرده و رو به جلو حرکت نکردهایم. این انتخابات در آینده برای ما دموکراسی ایجاد نخواهد کرد. اما مردم چشم به راه تغییرات آتی هستند که ممکن است 10 سال دیگر به وقوع بپیوندد و برای جوانانی مثل من، این مایهی امیدواری است.»
انتخابات همچنین فضای مناظره و مباحثه را ایجاد کرده که در آن جوانان جسارت ابراز عقیدهی خود را پیدا کردهاند. در خیابانهای شهر رانگون(Rangoon)، که به دلیل رخوت گرمسیری منطقه به ندرت شاخه برگ نخلی را میبینید که تکانی بخورد، هیچ انرژی که نشان دهندهی برگزاری یک مبارزهی انتخاباتی فصلی باشد دیده نمیشود. تعداد آگهیها بسیار اندک است، حتا تعداد پوسترها از آن هم کمتر است. (در روزهایی که تا انتخابات مانده است، سرویس اینترنت نیز با اختلال مواجه شده است که احتمالن به خاطر بیشتر در جهل و بیخبری نگاه داشتن شهروندان است). ممکن است جوانان برمهای خیلی درگیر انتخابات نباشند اما به دقت در حال بررسی و موشکافی قصور و کوتاهی حکومت در مسایلی مانند آموزش و خدمات درمانی هستند و به این حقیقت و درک رسیدهاند که انتظار برای جبران و اصلاحات رسمی کار بیهودهای است. تی لوسان 24 ساله فارغالتحصیل رشتهی پزشکی میگوید: «من در یک بیمارستان کار میکردم و میدیدم که چگونه بیشتر مردم به خاطر عدم وجود خدمات درمانی ابتدایی جان خود را از دست میدهند. من نمیدانم چرا دولت از این مردم حمایت نمیکند؟ اما با بد گفتن دربارهی دولت کاری پیش نمیرود. ما به عنوان بخشی از این جامعه باید رو به جلو پیشرفت کنیم. این وظیفه ما است.»
درس تغییر
در یک انجمن گفتوگو در خارج از میانمار در مرکز شهر رانگون، دانشآموزان جوان رشته زبان انگلیسی در حال بحث و گفتوگو دربارهی آهنگ گروه بلک آید پیز (Black-eyed peas) به نام «عشق کجاست» هستند. (مردم میکشند، مردم میمیرند / بچهها زخمی میشوند، صدای گریهشان را میشنوی/ میتوانی به موعظهها عمل کنی/ آیا از جبران خسارات وارده سر باز میزنی؟) در کشوری که حتا به کار بردن یک عبارت بیضرر، مفهوم سیاسی خطرناکی را منتقل میکند، من متعجب میشوم از شعرهایی که دانشجویان میسازند و پس از کلاس با زن 20 سالهای که شلوار جین تنگ پوشیده و لاک سیاه به ناخنهایش زده گفتوگو میکنند. او نگاه زیرکانهای به من میاندازد و دربارهی حکومت و مردم و قرارداد اجتماعی صحبت میکند که بهطور فرضی آنها را محدود و در بند کرده است، او به تازگی این لغت را در یکی از کلاسهایی که شرکت میکند آموخته است.
در برمه، اغلب کلاسهای زبان انگلیسی مکانهایی بسیار آزاد برای آموختن درسهای سیاسی پنهانی است. او می گوید: «در کشورهای دیگر، دولتها برای مردمشان کارهای زیادی انجام میدهند. اما اینجا…» و سرش را تکان میدهد و میرود.
میانمار از چهار سال پیش یعنی از ابتدا به عنوان محیطی مناسب برای پرورش نسل جدید و جوان فعالان سیاسی عمل کرده است. موسسهی آموزشی ان جی او، که بنیانگزارانش تاجرانی هستند که روابط تنگاتنگی با افراد حکومتی دارند، بسیار بحثبرانگیز است. اعضای جامعه تبعیدی با نفوذ به میانمار به عنوان مخفی کنندهی دموکراتیک و حزبی نگاه میکنند که خیال و فریب تغییرات را ایجاد میکند. مطمئنن آموزگاران به مزیتهای انتخاباتی اشاره میکنند که بسیاری از مخالفان خواهان تحریم آن هستند. «کیوا وین» (Kyaw Win) استاد دانشگاه و مترجم کتاب جهانیسازی در برمه، میگوید: «ارتش روز به روز قوی و قویتر میشود. تنها راه چارهی ما انتخابات است.»
با این حال شکی دربارهی ایدهآلگرایی هزاران دانشجوی جوانی که به زحمت از پلههای پوسیدهی میانمار بالا رفتهاند تا دربارهی چگونگی اصلاح سریع رهبری، تعلیم و تربیت مدنی یا «هنر بلاگ نویسی» اطلاعات کسب کنند وجود ندارد، موضوعاتی که شبیه به همانهایی است که حزب سعی دارد آنها را از روی بدگمانی از محیط دانشگاه دور نگاه دارد. «سوسان وین» (Su San Win) دانشآموز 16 ساله میگوید: «ما در مدرسه هیچ چیز دربارهی تاریخ واقعی میانمار نیاموختیم، هیچ اطلاعاتی دربارهی سیاست به ما داده نمیشد. حالا میدانم که قانون اساسی چیست و جامعهی مدنی به چه جامعهای گفته میشود.»
ظهور چنین جامعهای نه تنها هدف چندین موسسهی ان جی او است که بهطور رسمی در برمه فعالیت میکنند، بلکه هدف چندصد نفری است که با رادار مبارزه میکنند. جوانان، به خصوص کسانی که در خارج از میانمار تحصیل کردهاند، طلیعهدار این جنبش سریع هستند. من در شهر رانگون زنان جوانی را دیدم که به کار احیای جنگل و گیاهان «شاهپسند» گماشته شده بودند و مردان جوانی را دیدم که درمان طبسوزنی را برای فقرا بهطور رایگان انجام میدادند. نقشپذیری جامعهی متمدن در حکومتهای استبدادی در مکانهایی مانند اروپای شرقی و وسعت عملی که بهطور رسمی به چنین گروههایی داده شده بسیار متعجب کننده است و ان جی او بهطور دایم درصدد است بفهمد سرنخ این موضوع کجاست.
رییس بخش بهداشتی موسسه ان جی او میگوید: «گاهی اوقات از اینکه میتوانیم کاری کنیم و قدم را فراتر گذاریم و کمکی انجام دهیم بسیار هیجانزده میشویم. شاید این شور و حرارت جوان بودن است.»
واقعیت این است که این حکومت که برطبق قانون کنسول توسعه و صلح ایالتی (SPDC) عمل میکند، به حدی در مسوولیت خود نسبت به مراقبت و رسیدگی به مردمش کوتاهی میکند و مردم را نادیده میگیرد که موسسههای داخلی باید به خاطر فرو نشاندن نارضایتی مردم و آرام کردن اوضاع وارد عمل شوند. درست پس از جریان سایکلون نارگیس، به خاطر ترس از ورود تفکرات دموکراسی غربی به همراه کمکها به داخل کشور جلوی ورود بیشتر کمکهای بینالمللی گرفته شد. هزاران جوان برمهای این شکاف را پر کردند، آنها با قایق موتوری از رودخانهی «ایراوادی» (Irrawaddy) عبور میکردند و به تامین موجودی و آذوقه پرداختند. پزشکان تازه فارغالتحصیل شده از دانشکده پزشکی به درمان قربانیان آسیبدیده شتافتند. یک دیپلمات اروپایی در رانگون میگوید: «به نظر من این برای جوانان یک لحظه تعیین کننده بود. برای اولین بار، آنها میتوانستند ببینند که کاری که انجام میدادند تفاوت واقعی ایجاد میکرد و دولت نیز اجازه این کار را به آنها داده بود.»
آزمودن محدودیتها در کشوری که 21000 زندانی سیاسی دارد به نظر یک جور بیپروایی میآمد. یک سال پیش، سختگیری به یک روزنامهنگار فعال و یک مددکار، و همچنین برخی از افرادی که در ماجرای نارگیس کمک کرده بودند، منجر به دستگیریهای بسیاری شد. اما روحیهی جوان کسانی که داوطلب کمک شده بودند امیدوار کننده است و امروزه فراتر از آسودگی است. به خاطر تظاهرات دانشجویان دههی 1980 و 1990، دولت بیشتر دانشگاهها را در آن سالها تعطیل کرد. مدارس ابتدایی و دبیرستانها دورهی تحصیلی را ادامه دادند اما تعداد کسانی که ترک تحصیل میکنند، بسیار زیاد است. تنها حدود 1درصد از بودجه ملی خرج آموزشوپرورش میشود، که در واقع پایینترین هزینه سرمایهگذاری در دنیا است.
در اواسط دههی 90، «خین نیات» (Khin Nyunt) جاسوس و رییس بودایی موسسهی SPDCS سعی کرد که اوضاع را آرام کند- شاید به خاطر عمل کردن به وظیفهی انسانیش این کار را کرد. به این ترتیب که از نظر مالی مدارس راهبان را حمایت کرد و دانشجویانی را در این مدرسهها ثبت نام کرد که آن قدر فقیر بودند که حتا استطاعت ثبت نام و پرداخت شهریهی مدارس دولتی را نیز نداشتند. اما زمانی که در سال 2004 به خاطر کشمکش بر سر قدرت از کارش عزل شد، پولی که به مدرسهی پرستشگاه میرسید نیز قطع شد. امروزه با کمک اعانهها و آموزگاران جوانی که بدون هیچ دستمزدی کار میکنند این مدرسهها به کارشان ادامه میدهند.
هر یکشنبه، داوطلبانی از «گیتامیت» (Gita Meit) که یک مدرسهی موسیقی و مرکز اجتماعات است، به «هلینگ تاریار»(Hlaing Tharyar) که یک صومعه نزدیک به رودخانهی ایراوادی است، سفر میکنند و در آنجا به تدریس موزیک، هنر، تاتر و زبان انگلیسی میپردازند. در یک بعدازظهر بارانی یکی از آموزگاران بچهها را دور هم جمع کرد تا یک نمایشنامه بنویسند، او گفت: «بچهها، به شخصیتهای داستانتان و همینطور موضوع اصلی داستان فکر کنید. شما آزادید که هر طور دلتان میخواهد عقایدتان را بیان کنید و تصمیم بگیرید که زندگی این شخصیتها چگونه باشد.» در ابتدا دانشآموزان به دلیل اینکه عادت نکرده بودند از قوه تخیلشان استفاده کنند کمی ناراحت به نظر میرسیدند اما پس از گذشت مدت کوتاهی نوک مدادهایشان شروع به نوشتن روی کاغذ کرد.
هنر تظاهرات
بدن او در یک پلاستیک پیچیده و منقبض شده بود، زنی که سرش را در میان بازوانش جمع کرده و خفه شده بود. نام این مجموعه عکس، (زنی برای فروش)، اثر «ما ایز»(Ma Eis) بود و نمایشگاه او در واقع به صورت ضمنی حقیقت مردمحور جامعهی برمه را به باد انتقاد گرفته است. مانند همیشه، یک قدرت قانونی از افراد عالیرتبه این نمایشگاه را ارزیابی کرده بودند. گروهی که شامل بازرسان وزارت امور داخلی، بخش ویژهای از وزارت امورخارجه، پلیس و وزارت فرهنگ بودند. اما هنرمند 22 ساله، آنها را متقاعد کرد که آثار او تنها به بیان وضعیت زنان سنتی و ارزشهای بودایی پرداخته است. یکی از دوستان او با مسخره کردن ماموران سانسور میگوید: «آنها همیشه هنر را زیرورو کردهاند. آنها افراد نادانی هستند. پس مجبورید برایشان نقش بازی کنید و بگویید البته که شما معنی این مفاهیم را درک میکنید.» ما به مقامات SPDC میگوییم این نمایشگاه دربارهی عشق است و احساسات خوب ما به کشورمان «میانمار» را نشان میدهد و آنها میگویند: «البته، بله، همینطوری است که میگویید.»
افراد عالیرتبهی دولتی هیچگاه آرام نخواهند ماند. یک هنرمند فیلمبردار 23ساله ماه پیش از گروه نمایشگاه جدا شد. تنها به این دلیل که مقامات به خاطر استفاده ی او از ماکت سر زنان در فیلمش به او اعتراض کردند. احتمالن آنها این سرهای ماکت را به عنوان نمادی از «سو کی»(Suu Kyi) در نظر گرفته بودند. او هنوز هم خوشبین است و قاطعانه میگوید: «در میانمار، دنیای هنر راحتترین مکان برای بیان عقاید سیاسی است. مجبور نیستید چیزی را توضیح بدهید شما نمایش میدهید و مردم چیزی را که میخواهند میبینند.» حتا هنرهای معاصر نیز با گشودن گالریهای جدید پیشرفت کردهاند. نقاشان جوانی که بهطور سری دور هم جمع میشوند و آثار هنری ممنوع را نمایش میدهند یا مراجع سیاسی را در هنرهای به نمایش گذاشتهشان میگنجانند.
دنیای موسیقی هیپ – هاپ نیز با آزار و اذیت و شکنجه تهدید شده است. گرچه جی می اشعار پرمعنای طنزآمیزی را نوشته است، یکی از اعضا اولین گروه هیپ- هاپ برمه در زندان بهسر میبرد. او به خاطر رهبری کردن نسل ) wave ) یعنی مجموعه ای سری از خوانندگان و فعالان هیپ- هاپ ضد دولتی، متهم شد.
اما بهرغم این، ستارگان دیگر موسیقی رپ در حال اجرای موسیقیهای زیرزمینی و ارایهی آلبومهایی هستند که دموکراسی را تجلیل میکند و به حمایت از سوکی و انتقام از دولت آلبوم «بانوی کنار دریاچه» را منتشر کرد. (دلیل این نامگذاری این بود که سوکی دوران حبس خانگیاش را در ویلایی مخروب در کنار ساحل دریاچهی رانگون گذراند). یکی از خوانندههای رپ میگوید: «شما خودتان انتخاب میکنید که چگونه بجنگید، با کلمات، با هنر و یا با موزیک. مهم نیست که از چه سلاحی استفاده میکنید. موضوع مهم این است که با شجاعت و قدرت بجنگید. اما از آنجایی که یک نسل کامل از جوانان برمهای در حال حاضر در حال کشفشدن هستند، پس این هم مهم است که با زیرکی و هوشیاری بجنگید و نوع جنگیدن را طوری انتخاب کنید که احتمال پیروزیتان حتمی باشد.»
برگرفته از مجلهی تایم
نوشتهی هانا بیچ ( HANNA BEECH )
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»