Saturday, 18 July 2015
29 September 2023
اوراق زرین

«چهارمقاله‌ی نظامی عروضی سمرقندی»

2010 November 27

رضا افتخاری/ رادیو کوچه

r.eftekhari@koochehmail.com

در اوراق زرین‌، ما به مایه‌ی اندک سواد و زمان محدود خود به کتب مهم و پایه‌ایی زبان پارسی می‌پردازیم و تنها نگاهی داریم گذرا به این سطور و اوراق زرین که از گذشتگان و پدران ما به یادگار مانده است.

فایل صوتی را از اینجا بشنوید

 

فایل را از این جا دانلود کنید

در آستانه یک‌سالگی فعالیت رادیو کوچه‌، ما بدین معنی تلاش کردیم تا آن‌چه در فرهنگ رسانه‌ایی ما‌، اشائه و گسترش تاریخ کهن و ادبیات فاخر پارسی‌، از اهم موضوعات و در صدر انگیزه‌های ما باشد.

این برنامه و تمامی برنامه‌های رادیو کوچه چیزی جز ادای دین به فرهنگ کشورمان و نیز گسترش آگاهی نیست‌، لیکن اگر قصور و کوتاهی و یا سهو خطایی بر قلم و زبان ما رفته‌، ما را هدایت و راهنمایی کنید. پیشاپیش از حسن نظر و دقت شما تشکر‌ها می‌کنیم.

برنامه‌ی این هفته‌ی خود را اختصاص داده‌ایم به کتاب مستطاب «چهارمقاله» به قلم توانا و بی‌نظیر «نظامی عروضی سمرقندی».

در دوره‌ی دوم حکومت سلجوقیان‌، یکی از حکومت‌های کوچکی که در همسایگی غزنویان‌، استقلال گونه‌ای داشتند امرای «غور» بودند. امرای این سلسله نسبت خود را به «شنسب» نامی از اهل غور می‌رسانیده‌اند که به روایتی از نژاد «ضحاک تازی» بوده و در زمان «علی‌بن ابی‌طالب» و به دست او اسلام آورده است.

در دوره‌ی سلطنت «محمود غزنوی» امیر این ناحیه «محمد‌بن سوری» بود که گه‌گاه معترض قلمرو غزنویان می‌شد. «سلطان محمود» در سال 401 هجری قمری او را مغلوب کرد و ولایت غور را گرفت و محمد سوری را ابوعلی داد و از آن پس امرای غور ‌دست‌نشانده و مطیع سلطان محمود شدند‌. «سلطان مسعود» نیز چند بار به ولایت غور لشکر کشید و پس از آن یا وجود ضعف و انحطاط غزنویان غوریان همواره از آنان اطاعت می‌کردند.

پادشاهان غور به شعر و ادب علاقه نشان می‌دادند و بعضی از آنان خود  شاعر  بودند و از چهار مقاله بر می‌آید که «علا‌الدین جهان‌سوز» شاعر نیز بود و در لباب‌الالباب و سلجوق‌نامه هم رباعیات و اشعاری به او منسوب شده است.

یکی از نزدیکان و خاصان ملوک غور «ابوالحسن‌ احمدبن علی سمرقندی» معروف به «نظامی عروضی» است. نظامی «چهار مقاله» را به نام یکی از شاه‌زادگان این سلسله‌، «ابوالحسن حسام‌الدین علی» تا‌لیف کرده است و به تصریح خود چهل و پنج سالی قبل از تالیف این کتاب نیز در خدمت این خاندان بوده است و در مقاله‌ی دوم خود را یکی از چهار شاعری شمرده که اسامی ملوک غور به‌وسیله‌ی شعر آنان باقی مانده است.

از اخبار و آثار او بر می‌آید که در سمرقند ولادت یافته و تا آغاز جوانی را در آن‌جا گذرانده است‌. در سال 504 هجری قمری در سمرقند از «دهقان ابورجا» درباره‌ی «رودکی» اطلاعاتی گرفته و در سال 506 در شهر بلخ به خدمت «عمر خیام» رسیده است.

از اشاراتی که در چهار مقاله به زندگی خود کرده است، بر می‌آید که در سال 509 هجری قمری در بلخ بوده و در سال 510 در اردوی «سنجر»، «امیر معزی» را دیده و در همان سال خاک فردوسی را زیارت کرده است‌. در همان سال‌ها به نیشابور رفته و چهار یا پنج سال در آن شهر بوده است و باز در سال 530 هجری در نیشابور توفیق زیارت قبر خیام را یافته است‌. در سال 547 در حوالی هرات شاهد شکست علا‌الدین غوری از سنجر بوده و مدتی در هرات مخفی شده است و دست‌کم تا سال 550 هجری قمری زنده بوده است.

با این‌که نظامی را جز شاعران قرن ششم به‌شمار آورده‌اند، اما شهرت او به‌خاطر «چهارمقاله» است و ارتباطی به شهر او ندارد. چرا که آن مقدار از شعر او که باقی مانده است از نظر کمی و کیفی ارزش چندانی ندارد. اما چهار مقاله‌ی او از نظر ادبی بسیار درخور توجه است و از قدیم‌ترین کتاب‌های مربوط به نقد و شناخت شعر و نثر است و به‌خصوص دو مقاله‌ی اول آن شامل بحث از هنر شعر و هنر نویسندگی است و از جهت اشتمال بر روایات تاریخی و داوری‌های ادبی ارزش خاص دارد‌. مولف که با علم و حکمت آشنایی داشته از آرا فیلسوفان در باب شاعری و دبیری تاثیر پذیرفته است و چهار مقاله هرچند از جنبه‌ی تاریخی ضعیف به نظر می‌رسد‌، از نظر نقد خالی از اهمیت نیست. در آن‌چه هم مربوط به تاریخ ادبیات و تاریخ علم است مطالب آن یک‌سره خالی از فایده نیست و اگر چه اثر نظامی از نظر مورخ دقیق سخت‌گیر قابل اعتنا نیست‌، از نظر اهل ذوق و ادب بسیار با‌ارزش است.

در پایان برنامه‌ی امروز فصل آغاز از  کتاب چهارمقاله را می‌خوانیم و در هفته‌های آتی مطالب مربوط به این موضوع را ادامه خواهیم داد.

بنده‌ی مخلص و خادم متخصص «احمد‌بن عمر‌ابن علی النظامی العروضی السمرقندی» که چهل و پنج سال است تا به خدمت این خاندان موسوم است و به رقم بندگی این دولت مرقوم‌، خواست که مجلس اعلای پادشاهی‌، اعلاه‌اله را خدمتی سازد بر قانون حکمت‌، آراسته به حجج قاطعه و براهین ساطعه‌، اندرو بازنماید که پادشاهی خود چیست و پادشاه کیست و این تشریف از کجاست و این تلطیف مر که راست. و این سپاس بر چه وجه باید داشتن و این منت از  چه روی قبول باید کردن‌، تا ثانی سید ولد آدم و ثالث آفریدگار عالم بود‌، چنان‌که در کتاب محکم و کلام قدیم لالی این سه اسم متعالی را در یک سلک نظم قرار داده و در یک سمط جلوه کرده. قوله عزوجل‌: «اطیعواله واطیعوالرسول و اولی الامرمنکم» که در مدارج موجودات و معارج معقولات بعد از نبوت که غایت مرتبه‌ی انسان است‌، هیچ مرتبه‌ای ورای پادشاهی نیست و آن جز عطیت الهی نیست‌. ایزد عزواعلا پادشاه وقت را این منزلت کرامت کرده است و این مرتبه واجت  داشته تا بر سنن ملوک ماضیه همی رود و رعایا را بر قرار قرون خالیه همی دارد.

«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»

|

TAGS: , , , , , ,