اردوان طاهری/ رادیو کوچه
a.taheri@koochehmail.com
گذر از کوچه مهتابی، مدتهاست که دشوار شده و پای نهادن در خلوت نورانی آن، انگار که زخمهای دل را تازه میکند. راز سر به مهر، هر سهشنبه شب، به مویههای رهروی کوچه، به عالم سمر میشود. خراب لحظههای هوایی کمال، به دنبال سایههای مهتاب، مجذوب شبانهی کوچهی غربت است. این چنین است که سماع وعظ وانهاده و نغمهی رباب سرداده، شمع آفتاب را انتظار میکشیم.
فایل صوتی را از اینجا بشنوید
آخر کوچه مهتابی اگر آفتابی در میان نباشد نیز، شب در سپیدی مهتاب سر میکنیم و دست در زلف خاطرات چنان مینهیم که گویی حال را طی میکنیم. شاهد از غیب میرسد و طی میکنیم به طرفهالعینی، راز شبنشینی مهتاب را. اکنون در بیزمان جهان امکان، در آنی که حصارها را فراموش کردهایم، مرزها را درمینوردیم و آستان بودن در همیشه را تجربه میکنیم.
تخیل، بالاتر از تفکر، اعجاز تمایز آدم است از حیوان. تخیل میتواند در گذشته جاری شود و ما را همراه با خود به واقعیتی که وجود داشته یا احساس شده است بازگرداند. یا این که میتواند ما را به آینده سفر دهد و در آنچه که انتظارش را میکشیم، سهیم کند. نوع دیگری از تخیل هم وجود دارد که در زمان حال، ما را به مکانی دیگر میبرد.
و اما تخیل، میتواند فراتر از زمان و مکان، جان ما را تا نهایت بینهایت پیش برد. در عرفان و البته در تصوف اسلامی، حتا پیشتر میرویم و این جابهجایی – نه تنها در قلمروی جان – که در ابعاد جسم نیز صورت میپذیرد. «طیالارض» در طریقت اسلامی، شاید بخشی از همان خیالی باشد که به واقعیت پیوسته است. تنها اراده – که در تخیل محاط است – حرکت را فعلیت میبخشد، بیآن که از فاعل، جز خواستن، عمل دیگری ساطع شود.
در تفکر اروپایی نیز متفکران بسیاری بودهاند که از جهان «تخیل» و «تصور» گفتهاند. از همین دست مردان اندیشه، «آرتور شوپنهاور» (Arthur Schopenhauer)، فیلسوف بلندآوازهی آلمانی در حوزهی اخلاق، زیباییشناسی و مابعدالطبیعه است، که «تخیل» برآمده از فلسفههای شرقی و «عالم مثال» به جای مانده از آموزههای افلاطون را به گستردهی فلسفهی زمان خود وارد کرد و در «جهان همچون اراده و تصور» (Die Welt als Wille und Vorstellung)، به عنوان اصلیترین اثر مکتوب خود، نسبت انسان با هستی و در حقیقت دریافت انسان از عالم را بررسی و تشریح میکند.
چه بسیارند فرضیههایی که منجر به یک اصل علمی یا اختراع شدهاند و – به شهادت واضعان و صاحبان آنها – نه تنها نتیجهی دادهها و پردازشها – بلکه پیامد سپیدهدم اشراقی معرفتی بودهاند که در مهتاب تخیل کاشفانشان بال و پر گرفته و شکوفا شدهاند.
این که «تخیل»، تنها، زاییدهی ذهن انسان و در حقیقت، محصول پردازش ذهن جزیی ما و متاثر از تجربه است، با آنچه از قدرت حقیقی «تخیل» سراغ داریم، سازگاری ندارد. باید در نظر داشته باشیم که در «تخیل تجریدی» – که بر امر خاصی متمرکز است و از زواید و حواشی مبراست – چنان نیرویی وجود دارد که هر غیرممکنی را به امکان میرساند و هر ممکنی را موجودیت میبخشد. رد پای «تخیل» را در بسیاری از اختراعات و اکتشافات علمی نیز میتوان مشاهده کرد. چه بسیارند فرضیههایی که منجر به یک اصل علمی یا اختراع شدهاند و – به شهادت واضعان و صاحبان آنها – نه تنها نتیجهی دادهها و پردازشها – بلکه پیامد سپیدهدم اشراقی معرفتی بودهاند که در مهتاب تخیل کاشفانشان بال و پر گرفته و شکوفا شدهاند.
بسیاری از ما بر این اندیشهایم که قدرت تفکر بشر است که ودیعهای برای خداگونه بودن اوست، اما به راستی، لحظهای که «تخیل» در نظم حقیقی واقعیت، مجسم میشود و در برابر حواس ما جان میگیرد، تلاقی بودن انسان با ماندن اوست. یعنی که رمز جاودانگی ما در گسترهی «تخیل» ماست، نه در ابعاد تفکر ما.
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»