یسنا یاوری/ رادیو کوچه
نامهای توی این برنامه نوشتم از سر درد و ناراحتی برای مادر بزرگوار لاله که نتونست ببخشه ولی فراموش نکنه.
فایل صوتی را از اینجا بشنوید
سلام کردن همیشه حس خوشایند و لذتبخشی داشته.
مادر بزرگوار،
امیدوارم الان و در این لحظه حس انتقامجویی و قصاص همون اندازه که تعداد کثیری آدم رو اندوهگین کرده شما رو آرام کرده باشه. حداقل یک نفر امروز حسی جدای از دیگران رو تجربه میکنه و من خوشحال خواهم بود اگر این باشه.
باور کنید از لحظهای که خبر تایید اجرای حکم اعدام و شنیدم تا همین لحظه هنوز تو شوکم. پریشب خیلیها نخوابیدن و بیشک شما هم یکی از اونها بودید. نگاه نگران خیلیها به لبهای بسته شما بود و کاش میدونستم شما به چی فکر میکردید.
خیلیها از طریق رسانههایی که بهطور تقریبی منحصر میشه به اینترنت، تا آخرین لحظه سعی میکردن به پیغامی، حسی، صحبتی جلوی این کار و بگیرن. محکوم میکردن و آرزو داشتن آخرین فریادهای اعتراضشون و به گوش خانواده شما برسونن،
من به اینکه اصلن شهلا قاتل بوده یا نه و یا تا چه اندازه مشارکت داشته در قتل کاری ندارم، تخصصی هم در زمینه قضایی ندارم. ولی شروع این پرونده، ادامه یافتن و اتمام پرونده در حوزه فرهنگ اخلاقمنشی این مملکت تاثیرگذار بود.
خیلی سعی دارم که منطقی به ماجرا نگاه کنم و درگیر تمایلات و قلیان عاطفی نشم. کاش شما هم نمیشدی.
اعدام در هر شکل و به هر نوعش برای هر فرد با هر میزان جرم حکمی غیرانسانیه.
شاید اگر مجهولات این پرونده تا این اندازه نبود به خودم اجازه نمیدادم تا این حد محکوم کنم اتفاقی رو که افتاده و اگر نمیافتاد چقدر همهچیز متفاوت بود.
مادر عزیز،
در جامعه مایوس و غمگین امروز ایران بخشش گناه انجام شده یا نشده شهلا میتونست شما و خانواده سحرخیزان رو تبدیل به معلم اخلاق جامعه بکنه. شاید اگر این خانواده و خصوصن شما یعنی کسی که بیش از هرکسی اصرار بر اجرای حکم اعدام داشت، میدونست چشمهای نگران جامعه در انتظار کلمه «بخشش» شماست هرگز اجازه نمیدادید اعدامش کنند.
شهلا معلم اخلاق نبود، ولی مادر لاله عزیزی که با کریحترین حالت تصور به قتل رسید، چرا با بخشش در حافظه جمعی جامعه نموندین
ما ایرانیها عادت کردیم در بسیاری از موارد حکومت و شیوه حکومتداری و مملکتگردانیش و علت اصلی به زیر صفر رسیدن اخلاقیات در جامعه بدونیم، ولی بانوی بزرگواری که هیچکس نمیتونه خودش رو جای شما بگذاره برای حتا همدردی، چرا با بخشش شهلا این شبهه رو از بین نبردین که مادر لاله نمیخواسته پرده از راز «چه کسی به لاله تجاوز کرده» برداره. چرا با تایید حکم اعدام تاییدی بر اجازه برای تکثیر قصاوت و پراکندگی خشونت دادید.
مادر داغدار،
بسیاری از خانوادههایی که عزیزانشون در انتظار حکم اعدام هستن به خاطر اجرای حکم قصاص شهلا ناامیدانهتر به بخشش جگرگوشههاشون فکر میکنن و بسیاری از افرادی که برای بخشش و صرفنظر از قصاص نفس مردد بودن برای بخشش حکم قصاص عزیزانشون به خودشون این اجازه رو میدن که قطعیتر و مصممتر به دامان انسانیتشون لکهای نو و غیرقابل پاک شدن رو اضافه کنن.
جامعه چطور به سمت اخلاق و حفظ ارزشهای بخشندگی جلو بره وقتی نوه نوجوان شما چهارپایه را از زیر پای شهلا میکشد و شاهد جان دادن زنیست که عاشق پدرش بود. عشق قطعن باید برای شما مفهوم عمیقی داشته باشه. چرا که اگر جز این بود نفرتی اینچنینی را سزاوار مظنون به قتل عشقتان نمیدانستید. زنی که او هم عاشق بود و هنوز شعلههای عشق او پس از سالها کمرنگتر نشده بود.
مادر رنجور،
قصد ندارم جنایت انجام شده رو تایید کنم و یا اینکه بگم شهلا بیگناه بوده، به هیچ وجه. اما روحیات شهلا، اقرار او به عشق «ناصر محمدخانی»، شاعر مسلک بودنش ناآرامم میکند. همبندانش میگفتند که حتا در آخرین روزهای زندگیش به عشق فکر میکرد. به جسارتش برای عاشق موندن. اگرچه او میتوانست قاتل هم باشه و اگرچه هیچ تایید کاملی بر تقصیر حداکثری او حتا تا آخرین لحظهها وجود نداشت و آنقدر پرونده پر از ضد و نقیضها بود که این همه سال تایید و اجرای حکم به درازا بکشه.
شهلا معلم اخلاق نبود، ولی مادر لاله عزیزی که با کریحترین حالت تصور به قتل رسید، چرا با بخشش در حافظه جمعی جامعه نموندین. مردم ما توی یکی دو سال اخیر به اندازه یک قرن مصیبت دیدن و حالشون بد. خیلی بد.
چرا به جامعه و مردم و فرهنگ بخشش جامعه فکر نکردین؟ چرا غصه ای بزرگ بر غصههای این مردم گذاشتین و تنها به خود فکر کردین؟
خانه و کاشانه شما نه ساله که ویران شده، باور کنید اگر شهلا نمیمرد و قصاص نمیشد مردم این توانایی رو بارها و بارها در برهههای تاریخی متفاوت نشون دادن که میتونن ویرانهها رو دوباره از نو بسازن، خراب شدهها رو با نیروی محبت و عشقشون تبدیل به آبادی کنن. مادر سهراب رو حتمن میشناسین. سهراب اعرابی.
شاید جزو محدودی کسانی باشه که بتونه با حال داغدار شما مقایسه شه. میدونید همین دیروز چی گفته بود؟ اعلام کرده بود که حاضر قاتلان فرزندش رو در صورتی ببخشه که زندانیان بیگناه سیاسی رو از زندان آزاد کنن. به جان عزیزانم حال شما رو نمیتونم حتا لحظهای درک کنم. ولی مادر من، بزرگوار، ما به محبت نیاز داریم. چرا برای خودتون خشم خریدین. انسان نیازمند محبته حتا از سمت قاتل فرزندش. شما فرمان کشتن شهلا رو صادر نکردین، او سالهاست که مرده. شما چارپایه را توسط نسلی از زیر پای اخلاق و مرم کشیدید که او هرگز یاد نخواهد گرفت که ببخشد اما فراموش نکند.
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»