اردوان طاهری/ رادیو کوچه
حقوق بشر، که اساس آن برابری انسانهاست، موضوع داغ دنیای امروز ماست. در واقع، وقتی یک موضوع برای آدمها مهم میشود که خللی در وجود یا چگونگی آن وارد شده باشد. تفاوت چندانی ندارد که در کشوری همچون فرانسه زندگی میکنیم یا در سرزمینی که همچنان، بنیادگرایی حکمفرماست، به هر ترتیب، انسان امروز، بهحتم از عدم رعایت حقوق اساسی خود رنج میبرد که چنین پیگیر حقوق بشر شده است.
فایل صوتی را از اینجا بشنوید
با خودم فکر کردم، که فارغ از مباحث تئوریک، شاید بد نباشد که در کوچه مهتابی، نگاهی داشته باشیم به حقوق بشری که از آن دم میزنیم. ما ایرانیها، هر پدیده و تعریفی را آن چنان در مییابیم که به مذاقمان خوش باشد. در واقع، بسیاری از اوقات، با اصل موضوع کار نداریم و بیشتر به استفادهای که یک پدیده یا موضوع برای خودمان دارد فکر میکنیم. به نظر من اگر در اساطیر یونان میخواستند خدایگان سو استفاده را انتخاب کنند، بهحتم، ما ایرانیها به خدایی میرسیدیم.
وقتی که مدتها پیش در جریان جنجالهای خبری حکم سنگسار «سکینه محمدی» موضع گرفتم و این نوع موضعگیریهای موردی و مصداقی فعالان حقوق بشر را، گاهی، ناقض اصل عدالت دانستم و اعلام کردم، متهم شدم به عقبماندگی، بنیادگرایی یا از این دست حرفها و تهمتهایی که در میان ما ایرانیها، خمیرمایهی روزمرگیهای همیشگی ماست. اما هنوز هم نتوانستم با اهالی حقوق بشر و موضوع حقوق بشر، آنچنان که مرسوم است، کنار بیایم و خودم را قانع کنم که شعارهای حقوق بشری بسیاری از فعالان، بهواقع، برای دردمندی از نقض حقوق اساسی انسان است و نه در راستای اهداف و خواستههای سیاسی و گروهی. حالا بماند که خانم «سکینه محمدی» اکنون کجاست و در چه حالی به سر میبرد و فعالان محترم حقوق بشر چه میکنند.
همین ماجرای «خدیجه جاهد» که در رسانهها، به داستان عشقنافرجام «ناصر محمدخانی»، مهاجم سابق تیم ملی فوتبال ایران با دختری به نام «شهلا» معروف شد، نمونهای از همین داستانهای حقوق بشری ما ایرانیهاست. وقتی خبر اجرای حکم اعدام «شهلا» را خواندم، با این که به مسلخ رفتن انسان، جانم را آزرده کرده بود، اما از طرفی، خدا را شکر میکردم که نه قاضی هستم و نه فعال حقوق بشر. به راستی بر این باورم که اگر از مقولهی قانون، قانونگذار و اصل وجود مجازات اعدام بگذریم، در جریان صدور یک حکم ناعادلانهی اعدام تا اجرای آن، بهحتم، فعالان حقوق بشری که ناآگاهانه یا آگاهانه، بهدنبال تبلیغات سیاسی هستند و از ریشه غافلاند و به سرشاخه میپردازند، به اندازهی قاضی تصمیمگیرنده، خطاکار و مجرم هستند.
«شهلا» و شهلاها خیلی پیشتر از آن که به پای چوبهی دار بروند، قربانی بیعدالتی شده بودند، قربانی فقر، جهل و اختلاف شدید طبقاتی حاکم بر جامعهی ایران
«شهلا» و شهلاها خیلی پیشتر از آن که به پای چوبهی دار بروند، قربانی بیعدالتی شده بودند، قربانی فقر، جهل و اختلاف شدید طبقاتی حاکم بر جامعهی ایران. بهحتم، فعالان حقوق بشر بهتر از من میدانند، که حقوق بشر، مجموعهای از حقوق اساسی اولیه و ثانویه است که از هم جداییناپذیرند. حقوق اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی انسان، به همان اندازه مهم است که حقوق شهروندی و سیاسی. حالا باید دید که فعالین حقوق بشری که لوای دفاع از آزادی بیان و حریم شخصی و آزادیهای سیاسی و حقوق شهروندی به دست گرفتهاند و در گوشه و کنار جهان از حقوق انسانی ایرانیها دفاع میکنند، آیا جز تبلیغات سیاسی و امضا جمعکردن برای محکومیت جمهوری اسلامی ایران در نهادهای بینالملی و البته فرمایشی حقوق بشر، برنامهی دیگری در پیش دارند؟
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»