مهشبتاجیک / رادیو کوچه
«هارمنتس وانریم رامبراند» نقاش معروف هلندی در سال 1606 در «لید» متولد شد و در سال 1669 در «آمستردام» درگذشت. پدر او آسیابان ثروتمندی بود که او را از چهاردهسالگی برای تحصیل نقاشی نزد یکی از نقاشان معروف فرستاد.
فایل صوتی را از اینجا بشنوید
رامبراند مدتی با « لاستمان» نقاش و پرترهساز هلندی کار کرد و پس از چندی که در آمستردام زندگی کرد، به لید بازگشت و شاگردانی پیدا کرد. «ژریدو» نقاش معروف نیز ازجمله شاگردان او بود. رامبراند در سال 1628 تابلوی « صراف » را ساخت که معروفیت زیادی برای او کسب کرد. وی در سال 1634 با دختر زیبای یکی از ثروتمندان آمستردام ازدواج کرد. او تصاویر زیادی از زن خود کشید، اما این زن در سال 1642 جان سپرد و پسری برای او به یادگار گذاشت که این پسر هم بعدها جان سپرد و رامبراند با ثروتی که از همسرش به او رسیده بود در خارج از شهر برای خود مسکنی خرید و در همینجا بود که آثار ارزشمند خود را با الهام از طبیعت خلق کرد. «چوپان و سه روستایی» از جمله آثار این دوران هستند. رامبراند در سال 1654 با یک زن دیگر شروع به زندگی کرد و دو سال بعد با او ازدواج کرد. آثار او بیش از 350 تابلو میباشد.
سوژههای مذهبی، تاریخی، اخلاقی، طبیعی، انسانی، در آثار او منبع الهام واقع شده است. او برای نمایش احساسش از اصیلترین وسایل انتقال احساس، کمک گرفته است و با پخش نور و سایه، سوژههای دلخواه را تجسم داده است. هرگز نقاشی، مانند او در سایه و روشن و در بهکار بردن نور و تاریکی، تامل، مطالعه، و دقت نکرده است.
سالها بعد، پس از آن که کارهای رامبراند به شهرت رسیدند و کارگاه نقاشی او معروف و شناخته شد، به آمستردام نقل مکان کرد. او نفر اول و سردستهی نقاشان چهره در هلند شد و سفارشهای بسیاری برای نقاشی موضوعات مذهبی دریافت کرد. او بهعنوان یک شهروند ثروتمند و مورد احترام زندگی میکرد و پس از راه یافتن به خانه «هنریک فان یولنبرگ» که دلال و فروشندهی آثار هنری بود با دختر عموی او ساکسیا ازدواج کرد. آثار او در این دوره، تحت تاثیر جلوههای نوری قدرتمندی هستند. افزون بر پرتره، رامبراند در نقاشی منظره نیز به مهارت کامل و شهرت دست یافت و طرحهای او در این رشته به رتبه یک همه زمانها نایل شدند. او زمانی که مدل و سوژهای نداشت به نقاشی و طراحی از خودش مشغول میشد و تعداد سلف پرترهها یا خودنگارههای او بین 50 تا 60 عدد برآورده میشود .سال 1636 رامبراند شروع به نقاشی تابلوهایی کرد با فضایی آرامتر، صحنههایی تفکرآمیزتر و رنگهایی گرمتر.
سال 1642 ، رامبراند بهخاطر تابلوی مبتکرانهی «کشیک شبانه» در میان عامهی مردم و جامعه غیر هنری، نیز به شهرت رسید. این تابلو تعدادی از نگهبانان شهر را نشان میداد که منتظر فرمان سرکرده خود هستند. هر کدام از مردان با وسواس و دقت کامل رامبراند برای یک تابلوی پرتره ، نقاشی شدهاند و ترکیببندی تابلو به گونهایست که هر کدام از فیگورهای جداگانه، تحتتاثیر جلوههای کل اثر قرار دارند. این بوم جلوهای درخشان از ترکیب رنگ، حرکت، و نور است. رامبراند با کشیدن هر چه بیشتر جزییات در اطراف و داخل چشمهای سوژههایش به ذاتیترین جاذبههای چهره انسانها دست پیدا میکرده است، ویژگی که بیننده را در تجربهای آرامشبخش غرق میکند. «استیو دی پایولا» از دانشگاه «بریتیش کلمبیا» میگوید شاید رامبراند بنیانگذار تکنیک نقاشی باشد که در آن نگاه بیننده در اطراف چهره سوژه هدایتشده و حسی ویژه و آرامش بخش را برای بیننده متجلی میکند. هنرمندان عصر رنسانس تکنیکهای متفاوتی برای درگیر کردن مخاطبان خود استفاده میکردند. بسیاری از آنها علوم و دانش جدید نورپردازی، فاصلهبندی و چیدمان، و پرسپکتیو را در این زمینه به کار میگرفتند.
با تقلید تکنیک رامبراند، دیپایولا بر روی مناطقی از چهره مدلهای نقاشی از قبیل چشمها تمرکز بیشتر و دقیقتری کرد. وی سپس حرکات چشم بینندگان در حالی که آنها به تصاویر اصلی از مدلها و پرترههای شبیهسازیشده رامبراند را نگاه میکردند ردیابی کرد. به گفتهی وی در هنگام نمایش پرترههای شبیهسازیشدهی رامبراند بینندگان بهسرعت بر روی چشمهای پر از جزییات متمرکز میشوند و برای مدت طولانی به آن خیره میشوند، در نتیجه حرکات چشم آرامتر میشود. همچنین انتقال از لبههای شفاف تا کدر که به مرزهای پیدا و پنهان شهرت دارند، چشمهای بینندگان را به آرامی در اطراف چهره هدایت میکنند.
رامبراند به سبب اینکه به زندگی مرفه خو کرده بود ریخت و پاش بسیاری میکرد و بارها تمام زندگیاش را از دست داد. یاری همسر دوم وفادار و مهربانش و پسرش، وی را از فنای کامل نجات داد. آنها یک موسسه خرید و فروش آثار هنری ایجاد کردند و رامبراند به کار برای آنها پرداخت و در این موقعیت بود که واپسین شاهکارهای خود را آفرید. ولی دو یار وفادار نقاش زودتر وی از دنیا رفتند، و هنگامی که چراغ زندگی خود او در ۱۶۶۹ خاموش شد، داراییاش از تن پوشی مندرس و ابزار کاری ناقابل تجاوز نمیکرد.
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»