مطلبهایی که در این بخش تارنمای رادیو کوچه منتشر میشود یا انتخاب دبیر روز سایت و یا پیشنهاد دوستان رادیو است که میتواند از هر گروه یا دسته و یا مرامی باشد. نظرهای مطرح شده در این بخش الزامن نظر رادیو کوچه نیست. اگر نقد و نظری بر نوشتههای این بخش دارید میتوانید برای ما ارسال کنید.
پارسال تابستون باید چند روزی تو یک کلوپ قایقرانی تو محله ملیونرهای شهر نگهبانی میدادم. یک روز صبح دم در نشسته بودم و زیر آفتاب از مناظر دلانگیز اطراف لذت میبردم و موزیک گوش میدادم.
یک خانم و آقای مسنی هم در حال قدم زدن از جلوی کلوپ بودند. یک دفعه پیرمرد از خانومش جدا شد و برگشت آمد سمتام و با تشر گفت: «میدونی به خاطر اون لامپی که شما توی این روز آفتابی روشن گذاشتید الان تو عراق جنگ شده؟»
در حالی که کمی جا خورده بودم برگشتم و دیدم چراغ سردر کلوپ روشن مونده، با خجالت از تذکرش تشکر کردم و رفتم اون چراغ خاموشش کردم.
یک زنی همسایهمون بود که برای شستن حیاط و ماشینش و سگاش هروز کلی آب هدر میداد و این در حالی بود که همون روزها به دلیل خشکسالی تو سیستان و بلوچستان حتا حیوانات وحشی هم عاصی شده بودند و هر روز چند تاشون یا تو جادههای منطقه تلف میشدند یا با ماشینهای عبوری تصادف میکردند و میمردند.
بالاخره احمدینژاد ماشه را چکاند و یارانهها رو نقدی کرد
وقتی یک بار به زن همسایه درباره کارش تذکر دادم خیلی راحت گفت: «هر وقت قرار شد فیش آب خونه ما رو شما بدی اون وقت بیا نظر بده.»
بالاخره احمدینژاد ماشه را چکاند و یارانهها رو نقدی کرد. من هیچ ادعایی در ارتباط با علم اقتصاد ندارم و نمیدونم که آخرش این کار بیشتر به نفع مردم است یا دولت.
اما میدونم که نه مردم ما درک دقیقی از ارزش انرژی و هدر دادن منابع ملی کشور دارند و نه دولتهای که ما بر سرکار داریم کار آمدی و توان مدیریت عواقب چنین شوکهای اقتصادی را داشته و دارند.
و اصولن نه مردم ما چندان احساس مسوولیت شهروندی دقیقی دارند که درباره خودشان در مقیاس کلان و ملی قضاوت و اعمالشان را تنظیم کنند.
و نه دولتهای ما اساسن احساس مسوولیت جدی نسبت به سرنوشت شهروندانشان (همه شهروندانشان) میکنند که بخواهند عواقب قانونگذاریها و تصمیمسازیهایشان را بسنجند.
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»