مجید بهشتی/ رادیو کوچه
majid@radiokoocheh.com
«آرتور میلر» نمایش نامهنویسی از نسل غولهای بزرگ تئاتر معاصر جهان و در ردیف کسانی چون تنسی ویلیامز، برشت، بکت، یونسکو، آرابال و چخوف در تحول تئاتر مدرن نقش مهمی داشته و «مرگ دست فروش» او از نخستین تراژدیهای مدرن جهان است که سه جایزه اصلی نمایش نامهنویسی یعنی «پولیتزر»، «تونی» و جایزه «حلقه منتقدان نمایش نامه نویسی» نیویورک را از آن خود کرد. میلر یکبار برنده مدال طلای «آکادمی هنر و ادبیات آمریکا» و دو بار برنده جایزه «منتقدان نیویورک» شد، از دانشگاههای آکسفورد و هاروارد دکترای افتخاری گرفت و در سال 1965 به ریاست انجمن جهانی پن(انجمن جهانی حمایت از حقوق شعرا، مقالهنویسان و رماننویسان جهان) انتخابشد.
آرتور میلر در 17 اکتبر سال 1915 در یک خانواده مهاجر یهود در نیویورک متولد شد پدرش مهاجری از لهستان بود که با هجوم هیتلر از وطنش کوچ کردهبود. پس از چندی پدرش در دوره رکورد اقتصادی ورشکست شد، خانواده به ناچار به بروکلین نقلمکان کرد و آرتور نوجوان مجبور شد از صبح ساعت 4 و پیش از رفتن به مدرسه به تحویل دادن نان بپردازد تا بتواند به خانوادهاش کمککند. گفته مىشود این حوادث الهامبخش میلر در خلق خانه بروکلین در نمایشنامه «مرگ دست فروش» شده است.
در جوانی پس از خواندن داستان «برادران کارامازوف» نوشته داستایوفسکی به نویسندگی علاقهمند شده و براى تحصیل در رشته روزنامه نگارى در سال ۱۹۳۴ وارد دانشگاه میشیگان شد. پس از آنکه در سال ۱۹۳۸ در رشته ادبیات انگلیسى فارغالتحصیل شد و به نیویورک بازگشت به عضویت یک گروه نمایشى درآمد و براى برنامههاى رادیویى، نوشتن را آغاز کرد و در این راه به همکارى با شبکههاى CBS و NBC پرداخت.
اولین نمایش نامه میلرکه در برادوى روى صحنه رفت، «مردى که بخت یارش بو»”(The Man Who had all the Luck) نام داشت که پس از چهارمین اجرا، از صحنه برداشتهشد. سه سال بعد میلر نمایش نامه «تمام پسران من» را خلق کرد که جایزه انجمن منتقدان ادبیات نمایشى نیویورک و جایزه تونى را از آن او کرد. در سال ۱۹۴۴ میلر مدتى را در اردوگاههاى نظامى بهسربرد تا ماده اولیه نمایشنامه داستان «جىجو» را جمعآورى و تهیه کند. او در سال ۱۹۴۵ اولین رمان خود را با نام «کانون (Focus) » در ضدیت با فاشیسم نوشت. در سال ۱۹۴۹ او نمایشنامه «مرگ دست فروش» را آفرید که برایش شهرتى جهانى به ارمغان آورد و به یکى از دستآوردهاى ارزشمند تئاتر مدرن آمریکا بدلشد.
در سال ۱۹۴۹ او نمایشنامه «مرگ دست فروش» را آفرید که برایش شهرتى جهانى به ارمغان آورد و به یکى از دستآوردهاى ارزشمند تئاتر مدرن آمریکا بدلشد
اوایل دهه ۵۰ مقارن با اجرای نمایش «بوته آزمایش» (جادوگران شهر سلیم) در بروکسل بود. «بوته آزمایش» اعتراض به فضای سرکوب سیاسی در دوران «مک کارتیسم» بود و محاکمه دیوانهوار فردی را روایت میکرد که به جادوگری متهم شدهبود. این نمایش نامه استعارهای از سلطه مک کارتیسم بر جامعه و نوعی دفاع از آزادی عقیده و بیان بود. این نمایش نامه که موفق به دریافت جایزه «آنتونت پرى» شدهبود به رکورد بالاترین دفعات اجرا در میان آثار میلر دستیافت. در همین اثنا هیات رسیدگى به جریان کمونیست که از سوى مجلس آمریکا مامور به فعالیت شدهبود، میلر را به اتهام عقاید کمونیستى مورد بازخواست و بازجویى قراردادند. او اعتراف کرد که به همراه چهار یا پنج نویسنده دیگر در چنین جلساتى شرکت کردهاست اما از افشاى نام دیگر نویسندگان امتناع ورزید و به همین دلیل در لیست سیاه قرارگرفت. بعد از این واقعه او به اخذ دکتراى افتخارى از دانشگاه میشیگان نائل آمد.
پس از آن میلر نمایش نامهای کوتاه با عنوان «چشماندازى از پل» نوشت که اجراى موفقى در سال ۱۹۵۵ به شمار مىآمد و داستان عشق، حسادت و خیانت بود.
«سقوط در کوه مرگان» عنوان نمایش نامهای است که میلر در سال ۱۹۹۱ میلادی نگاشته و منتشر کردهاست. وی در این نمایش نامه داستان مدیر یک شرکت بیمه را در شهر نیویورک نقل میکند که بسیار ثروتمند، خودخواه و خسیس است و درعینحال از مرگ وحشت دارد.«ارتباطات آقای پیترز» هم در سال ۱۹۹۸ در صحنه یکی از سالنهای تئاترنیویورک(خارج از برادوی) اجرا شدهاست. میلر در این نمایشنامه داستان یک کارمند خطوط هوایی را نقل میکند که زمانی زندگی خوشی داشته، اما اکنون احساس میکند عمر زیادی از او سپری شده و هنوز معنای زندگی را نمیداند.
آثار نمایشى آرتور میلر به نوعى ادامه ادبیات نمایشی واقعگرا است که در فاصله بین دو جنگجهانى در آمریکا آغازشد. آرتور میلر را همراه تنسی ویلیامز، و ادوارد آلبی سه نمایش نامهنویس بزرگ بعد از جنگجهانیدوم میدانند. او در آثار خود، بینش اجتماعىاش را با دقت و ظرافتى مثالزدنى با نقاط ضعف و قوت شخصیت قهرمانان داستانش در مىآمیخت و تعدادى از آثارش به دست کارگردانانى از جمله جان هیوستون، سیدنى لومت و کارل رایز بهروى پرده سینما رفتهاست.
آرتور میلر را ملقب به عنوان یکى از آثارش «مردى که بخت یارش بود» مىخواندند. او سبک رئالیستی منحصر به فردی داشت و در آثارش تصویر دقیقی از جامعه معاصر و ارزشهای رو به زوال آن ارایهداد. بیشتر شخصیتهای او همانند ویلی لومن، قربانی بیعدالتی و بیرحمی نظام سرمایهداری بودند. آرتور میلر معتقد بود دنیایی از انسانها در اطراف ما زندگی میکنند که در برابر همه آنها مسوول هستیم. در آثار او نیز نوعی احساس مسوولیت نسبت به انسانها نهفته است. آثار آرتور میلر با تأکید بر نقش خانواده، اخلاق و مسوولیتپذیری فرد، بازگوکننده فروپاشی روزافزون جامعه مدرن است. او محور بسیاری از آثارش را برپایه این پرسش استوار ساختهبود که آیا در دنیای امروز با وجود خانوادههایی که فروپاشیدهاند و مردمی که به ناچار نمیتوانند مدت طولانی در یک مکان اقامت داشتهباشند، پایه و اساسی برای زندگی انسانها باقیخواهدماند؟
میلر سخن معروفی دارد که نشانگر مسوولیتپذیری گریزناپذیر انسان مدرن نسبت به جهان پیرامونش است:«ما همه در کشتارهای ویتنام، عراق، افغانستان و … مسوولیم. ما سیاستمدارانی را به قدرت میرسانیم، به آنها مالیات میدهیم و سکوت میکنیم، پس دستمان به خون همه مظلومینی آلوده است که سیاستمداران ما آنان را به نابودی میکشند.»
آرتور میلر را استاد دیالوگنویسی نامیدهاند. نمایشنامه «سقف کلیسای جامع» او را میتوان از نظر دیالوگنویسی، مانیفست مجموعه آثارش دانست. در این نمایش نامه، که آشکارا در کشوری کمونیستی میگذرد، شخصیتها در خانههایی هستند که میدانند دستگاه شنود در آن کار گذاشته شدهاست. به این ترتیب،گفتوگوهایشان را درواقع برای یکدیگر نمیگویند و بیش از آنکه جواب هم را بدهند، هدفشان آن گوش سومی است که به حرفهایشان گوش میدهد. به این ترتیب است که دیالوگها ماهیتی چندوجهی مییابند، هر شخصیت در طی حرفهایش چارهای ندارد جز آنکه در محدوده کوچکی از کلمات حرفهای زیادی بزند، و هم پیام خود را به سمع آن گوش سومی برساند که مشغول استراق سمع است، هم به طرف صحبتش پاسخدهد و هم درباره فرد سوم یا موضوع دیگری سخن بگوید که محل بحث است.
نمونه دیگر «نوعی داستان عاشقانه» است، نمایشنامهای که به رابطه پیچیده یک کارآگاه با زنی که از پرونده زیر نظر او اطلاع زیادی دارد، میپردازد. آرتور میلر در این متن نیز همان اصل چگالی سطوح در محدوده کوچکی از کلمات را رعایت میکند. گفتوگوی کارآگاه و زن در آن واحد گفتوگویی عاشقانه، یک بازجویی نهچندان متعارف برای پروندهای جنایی و اعتراضی جدی به وضعیت نظام قضایی آمریکاست. تام و آنجلا در اکثر لحظات نمایش نامه جواب هم را نمیدهند، بلکه تلویحن فساد ریشهای و فراگیر نظام آمریکا را زیر سوال میبرند و درعینحال، دست به تعریف مجدد رابطه عاشقانه پیچیدهشان میزنند.
چنین گرایشی را تقریبا در تمام آثار آرتور میلر میتوان یافت. میلر به جای خالیکردن متن به سبک ابزوردیستها دست به پرکردن آن میزند و به واسطه همین پرکردن استادانه متن است که نمایش نامههای میلر برای اجرا امکانات بسیاری در اختیار کارگردان میگذارند.
هرچند این نویسنده شاخص معضلات اجتماعی جامعه امریکا را در نمایشنامههایش به تصویر میکشد، شهرت جهانی او مرهون جهان شمولبودن آن معضلات است
هرچند این نویسنده شاخص معضلات اجتماعی جامعه امریکا را در نمایشنامههایش به تصویر میکشد، شهرت جهانی او مرهون جهان شمولبودن آن معضلات است. اندک نیست تعداد کسانی که تصویر پدر خود را در شخصیت ویلی لومان دیدهاند و گناه جو کلر شبیه گناه بسیاری از افرادیست که دیگران را قربانی منافع خود میکنند. تفتیش عقاید به بهانههای مختلف نیز قدمتی دیرینه دارد و در پهنه تاریخ و جغرافیا گستردهاست. بنابراین میلر در آثارش نهتنها رویای امریکایی(رویای موفقیت) و تفتیش عقاید به سبک مککارتی را به باد انتقاد میگیرد، بلکه به کاستیهای ذاتی ابنای بشر از جمله منفعتطلبی به هر قیمت، نادیدهگرفتن دیگران و معضلات جهانی همچون سلب آزادی فردی و پایمالکردن حقوق انسانی میتازد. میلر در به تصویر کشیدن درگیریهای اخلاقی انسان معاصر و معضلات جوامع مدرن تاحد زیادی وامدار هنریک ایبسن، سردمدار نمایش نامهنویسی مدرن است. از حیث سبک و نوآوریهای نمایشی نیز آرتورمیلر جایگاهی خاص در ادبیات نمایشی سده بیستم دارد چون اولین نمایشنامهنویسی است که درگیریهای ذهنی و خاطرات شخصیت نمایشی را در مرگ دست فروش به عرصه اجرا درآورده و حال و گذشته را در هم آمیختهاست.
میلر علاوه بر نمایشنامهنویسی، در فیلمنامهنویسی و مقالهنویسی هم دستی داشته که درجای خود قابل بررسی هستند. به نظر او احساس مخاطبان بر دانش منتقدان برترى دارد و گفتهاست:«مخاطبان گرچه از دانش آکادمیک هنر تئاتر برخوردار نیستند ولى به پشتوانه قلب و احساساتشان بیش از آنچه منتقدان به این هنر بها مىدهند، انرژى و وقت صرف مىکنند. تماشاگر نمایش با احساسش به اثر نزدیک مىشود و این بسیار باارزش است و قضاوتش را قابل تأمل و درنگ مىکند.»
میلر در سال ۱۹۵۶ با مریلین مونرو ازدواجکرد اما این ازدواج پنج سال بیشتر دوام نیاورد. پس از خودکشی مونرو، میلر تا ۹ سال از صحنه بهدور بود تا اینکه با نمایشنامه «پس از سقوط» به عالم هنر بازگشت که به نوعى روایت زندگى شخصى اوست. او در دهه ۹۰ هم دو نمایشنامه دیگر نوشت که یکى از آنها آخرین آمریکایى نام داشت.
از آثار این نویسنده موفق میتوان به سالهای طلایی (1940 که نخستین بار در سال 1990 روی صحنه رفت)، «مردی که همه خوششانسیها را داشت» (1944)، «همه پسران من» (1947)، «خاطره دو دوشنبه» (1955)، «وصلههای ناجور» (1961)، «پس از پاییز» (1964)، «دشمن مردم» (1966)، «قیمت» (1968)، «ساعت آمریکایی» و «بازی برای زمان» (1980)، «بوته آزمایش» (جادوگران شهر سلیم)، «خاطره» (حافظه) (1986)، «آخرین یانکی و شیشه شکسته» (1993)، «پایان تصویر» (2004 ) و «همه میبرند» اشاره کرد.
منبع: تاتر ایران
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»