گروه صدای معماری/ رادیو کوچه
به مناسبت برگزاری نمایشگاه موقت مکتب هیجاننمایی (اکسپرسیونیسم) در «دارمشتادت»، به دیدار دکتر «آسترید بکر» [1]، مسوول برگزاری این نمایشگاه، میرویم. این نمایشگاه که از دوشنبه سوم آبان ماه آغاز بهکار کرده تا ۲۴ بهمن ماه 1389 به کار خود در ماتیلدن «دارمشتادت» ادامه میدهد.
فایل صوتی را از اینجا بشنوید
هیجاننمایی یا اکسپرسیونیسم از کلمه لاتین اکسپرسیو [2] به معنای «بیان» و «تجلی» میآید. این اصطلاح را در معنای وسیع، چون یک روش هنری، برای توصیف آثاری به کار میبرند که هنرمند در آنها، بهمنظور بیان عواطف یا حالات درونی، دست به کژنمایی واقعیت زده باشد. اما، غالبن، کابرد آن به جنبش معینی در هنر مدرن محدود میشود. این جنبش در فرانسه آغاز شد و تقریبن بهطور همزمان در چند کشور اروپایی دیگر نیز گسترش یافت. زمینه اجتماعی و فرهنگی رشد اکسپرسیونیسم در آلمان مهیاتر بود، و در آنجا تا زمان اقتدار نازیها دوام آورد. جنبش اکسپرسیونیسم در آلمان به عرصههای ادبیات، تاتر، سینما، معماری و حتا موسیقی هم نفوذ کرد. منقدان آلمانی اصطلاح اکسپرسیونیسم را نخستین بار در مورد «فووها»، «کوبیستهای» اولیه و نقاشان دیگری که با امپرسیونیسم و هرگونه تقلید طبیعت مخالف بودند، بهکار بردند. به زعم آنها، این اصطلاح در مورد هنرمندی مصداق داشت که برای انتقال مستقیم احساس خویش از اصول تعادل طرح و مفاهیم سنتی زیبایی پیروی نمیکرد. از این رو، اغراق در صور طبیعی و توجه به امکانات بیانی خط، شکل و رنگ مشخصه کار چنین هنرمندی میبود. [3]
هیجاننمایی یا اکسپرسیونیسم از کلمه لاتین اکسپرسیو به معنای «بیان» و «تجلی» میآید. این اصطلاح را در معنای وسیع، چون یک روش هنری، برای توصیف آثاری به کار میبرند که هنرمند در آنها، بهمنظور بیان عواطف یا حالات درونی، دست به کژنمایی واقعیت زده باشد
«کیومرث کازرانی»، دانشجوی کارشناسی ارشد معماری، دارمشتادت، آلمان و «فرزانه خمسه»، دانشجوی کارشناسی ارشد هنر اسلامی، تربیت مدرس، ایران با دکتر «بکر»، پژوهشگر تاریخ هنر از شهر کلن، در خصوص مکتب هیجاننمایی ( اکسپرسیونیسم ) و نمایشگاه برپا شده، به گفتوگو نشستهاند. آنچه از نظر میگذرد، خلاصهای از این گفتوگو است:
در ابتدای قرن بیستم، هیجاننمایی یکی از سبکهایی بود که در کنار سبکهای دیگر همچون سمبولیسم [4] در مقابل طبیعتگرایی قرار گرفت. پرسشی که در اینجا مطرح میشود این است که چرا این جنبش در اوایل قرن بیستم در برابر طبیعتگرایی قرار گرفت؟
در طبیعتگرایی، شما، با آنچه که هست بسیار سر و کار دارید. در هیجاننمایی نیز این مساله صدق میکند. گرچه برای این جنبش بیان و تجلی درون به بیرون جایگاه ویژهای دارد. جامعه آلمان در دورهای بهنام دوره «ویلهلم» [5] ، این برونگرایی را برنتابید. یک جامعه بسیار سنتی که هیجاننمایی در برابر گرایشات واقعگرایانه آن قرار گرفت .
جامعه در آن دوران چگونه بود؟ در این نمایشگاه چشمانداز مثبتی به تصویر کشیده نمیشود. سر چشمه این عدم اطمینان از آینده در آدمهای آن دوران کجا است؟ و آیا آنچه که در این نمایشگاه از آن دوران به مخاطب انتقال داده میشود با واقعیت آن دوران هماهنگی دارد؟
برای تعدادی از انسانها این دوران، دوران سیاهی بود و البته برای پارهای از آنها این چنین نبود. ما از دورانی صحبت میکنیم که تضادهای بسیاری را در خود پنهان کرده است. دوران مدرن و به همراه آن بسیاری از فنآوریهای نو آغاز میشود. اما از طرف دیگر ما با جامعهای سر و کار داریم که بسیار سنتی است و بهطور مثال به جوانان فرصت رشد را نمیدهد و در چنین محیطی است که جوانانی که به این مکتب تعلق دارند تلاش میکنند که بپا خیزند. آغاز این مکتب، به سال ۱۹۰۳ برمیگردد. عدهای از تاریخپژوهان اروپا نیز شروع این مکتب را با بنیان گروه «پل» [6] در سال ۱۹۰6 مصادف میدانند. البته پیش از این هم یک پسزمینه احساسی در آلمان وجود داشته است که بستری برای حضور هیجاننمایی شد. هنرمندان در اکثر کشورها بهطور همزمان به حس مشترکی دست یافتند که آن را در آثاری که از خود به جای گذشتهاند، میتوان مشاهده کرد. از زمره این هنرمندان میتوان از «امیل نلده» [7] ، نقاش و چاپگر آلمانی یاد کرد.
البته باید خاطرنشان کرد، نخست پس از جنگ جهانی اول بود که مردم، این مکتب هنری را در زندگی روزمرهشان قبول میکنند و با ورود مکتب هیجاننمایی به هنرهای کاربردی همچون طراحی داخلی و طراحی ظروف، رسمن وارد خانه یک شهروند آلمانی میشود. در این بین، نقش هنر هفتم و تاتر را نیز نباید نادیده گرفت .
در نمایشگاه موقت هیجاننمایی، چندین ماکت از طراحی صحنه و پلاکاتهای تبلیغ این فیلم به همراه نمایش صحنههایی از آن بر روی فضای داخلی نمایشگاه، قابل مشاهده میباشد.
چرا مقوله تجلی هنر در وجوه گوناگونش، چنان جایگاه ویژهای در این مکتب دارا میباشد؟ تمام جنبههای یک مکتب چند وجهی را میتوان در هیجاننمایی دید. در این دوران هنری شاهد هنرمندان متعددی هستیم که هر یک دارای چندین استعداد هنری هستند و سعی بر آن دارند که خود را از راههای گوناگون بیان نمایند. از میان آنها می توان به، «اسکار کوکوشکا» [9] ، «آلفرد کوبین» [10]، «لودویگ مایدنر» [11] ، «ارنست بارلاخ» [12] و «اگون شیله» [13] اشاره کرد .
همچنین در این دوران شاهد به وجود آمدن گروههایی هستیم که خود، پدیدهای منحصر به فرد بوده، نه در گذشته و نه پس از آن، با این تعدد و تناوب وجود نداشته است. نیاز وافر هنرمندان برای ارتباط برقرار کردن با یکدیگر و لمس جوهر درونی یکدیگر، یکی دیگر از ویژگیهای این مکتب هنری میباشد.
آیا همزمان با مکتب هیجاننمایی مکاتب هنری دیگری نیز وجود داشتند؟ مکاتبی که شاید با پیام روشنتر و نگاهی امیدوارانهتر به زندگی مینگریستند؟
در اینجا باید ذکر کنم که هیجاننمایی تیره و تار نیست. برعکس، بسیار پر رنگ و زنده است. درست است که این مکتب هنری چشماندازهای تصاویرش را میشکند، اما رنگآمیزی، جایگاه ویژهای در این تصاویر دارد. قطعن جریانهای موازی با هیجاننمایی وجود دارند ولی اگر اجازه داشته باشم، میخواهم باز به قسمت اول پرسش شما بازگردم. باید یادآوری کنم که در دنیایی که انسانها ابزاری برای بیان احساسات و ناگفتههای درونیشان ندارند، این اراده نو که توسط هنرمندان این مکتب به نمایش گذاشته میشود، توسط تاریخپژوهان بهعنوان عنصری امیدوار کننده و روشن ارزیابی میشود .
در نمایشگاه هیجاننمایی که هم اکنون در شهر دارمشتادت برگزار شده است، بازدید کنندگان شاهد تصاویری از رقص خانم «آنیتا بربر» [14] میباشند. هنرمندی که مکتب هیجاننمایی را در رقص وارد و خواسته یا ناخواسته نقش بزرگی را در پیشبرد جنبش برابری حقوق زن و مرد در آن زمان ایفا کرد. بهطور مثال او بود که برای اولینبار «زاکو» [15] یا همان «ژاکت» را که مردانه تلقی میشد، همگانی کرد. پیش از آن برای خانمها قابل تصور نبود که با چنین پوششی در اذهان عمومی وارد جامعه شوند.
خانم دکتر «بکر» در ارتباط با نقش «آنیتا بربر» بر این باور است که تنها وجود چنین زنی که با وجود نکوهشهای اجتماع به روش زندگی کردن خود وفادر میماند، تاثیری بهسزا در احیای اعتماد به نفس زنان در آن زمان داشته است. وی اعتقاد بر این دارد که زندگی «آنیتا بربر» نمونهای از تجلی ابعاد گوناگون هنری در مکتب هیجاننمایی میباشد.
در گوشهای از نمایشگاه آثاری از «ارنست لودویگ کیرشنر» [16]، نگارگر آلمانی، به نمایش در آماده است. در این آثار رنگهای خامی به کار رفته است که فضایی پر از تضاد ایجاد کردهاند. چشمانداز، شکسته شده و چهرها قابل تشخیص نمیباشند. آیا این بینامی و ناشناس ماندن را میتوان به ویژگیهای مکتب هیجاننمایی افزود ؟
به آن نمیتوان یک نقش تعیین کننده اطلاق کرد، اما از آن جهت که یک شناسه و یا یک حامل مفهومی برای این مکتب باشد، قابل بررسی است. این آثاری که ذکر کردید، مربوط میشود به سال ۱۹۱۵. این بدان معنی است که فضای قبل از جنگ جهانی اول در این نوع آثار خود را نمایان میکنند. وضعیت سیاسی و اجتماعی آغاز جنگ جهانی اول بسیار ملتهب است. در این نگارهها بیننده گمان میبرد که حادثهای در شرف وقوع میباشد.
هنرمندان این دوران در برابر جنگ چه موضع گیری داشتند؟ آیا صلحطلب بودند و یا اینکه از آن در صحنه بینالمللی استقبال میکردند؟
متاسفانه باید گفت که در بین هنرمندان در مورد این پدیده استقبال بسیاری وجود داشت، که این را شاید بتوان به حساب یک احساس عمومی در آنها گذاشت، ارادهای که از نابود شدن هرچه کهنه و ساکن بود حکایت میکند. باید توجه داشت که بسیاری از انسانها اعتقاد بر این داشتند که تنها خرابی و نابودی باعث تغییر خواهد شد. در سال ۱۸۷۱ آلمانها جنگ موفقیتآمیزی [17] را پشت سر گذاشته بودند و این سادهانگاری عمومی وجود داشت که اینبار نیز در مدت زمانی کوتاه و با تلفات اندک در جنگ میشود پیروز شد. ولی غافل از اینکه اینبار با یک جنگ تمام عیار که بوته آزمایشی برای انواع سلاحهای کشتار جمعی بود، سر و کار خواهند داشت. البته این استقبال از جنگ به سرعت جای خودش را به ناامیدی میدهد. بهطور مثال نقاشی همچون «ارنست لودویگ کیرشنر» حتا در همان دوران آموزشی خدمت سربازی، دچار بحرانهای روحی میشود و در پی آن او را در یک درمانگاه نظامی بستری میکنند.
اگرچه جنگ جهانی اول با پیامدهای عاطفیاش، نخست به این گرایشها دامن زد، اما رفتهرفته اکسپرسیونیسم نیروی خود را از دست داد.
—————————————————————————–
اکسپرسیونیسم: «یکی از جنبشهای مهم زیبایی شناختی نوین به شمار میآید که هدف هنر را بیان عاطفه قوی در برابر واقعیت برونی، و نه بازنمایی بصری آن، میداند.
Dr. Astrid Becker .1
Expressio .2
.3 پاکباز، رویین، دایرهالمعارف هنر، تهران: فرهنگ معاصر، چاپ سوم، 1381 ص 37
Symbolism. 4
Wilhelminism .5
Die Brücke .6
هنرمندان « گروه پل » به نقاشی از موضوعهایی چون آدمها، منظرهها و چهرهها میپرداختند، ولی در بازنمایی واقعیت بر کژنمایی شدید، سادهسازی شکلها، شدت رنگها و بیان پر شور حالتهای عاطفی تاکید میکردند.
Emil Nolde .7
Das Cabinet des Dr. Caligari .8
Oskar Kokoschka .9
Alfred Kubin .10
Ludwig Meidner .11
Ernst Barlach .12
Egon Schiele .13
Anita Berber .14
Sakko .15
Ernst Ludwig Kirchner .16
17. Franco-Prussian War جنگ فرانسه و قوای پرویس آلمان که در نهایت به شکست فرانسه و متحدانش انجامید.
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»