اردوان روزبه/ رادیو کوچه
بیشک اگر کسی در حوزه علوم انسانی فعالیت تحقیقی داشته باشد بعید به نظر میرسد که به مطالعات و تحقیقهای دکتر «غلامعباس توسلی» رجوع نکرده باشد. آقای توسلی جامعهشناسی را در پاریس به اتمام رساند و از تابستان ۱۳۴۵ به ایران بازگشت و تدریس خود را با سمت استادیاری از سر گرفت.
فایل صوتی را از اینجا بشنوید
بنابر نوشته ویکی پدیا، وی علاوه بر تدریس در دانشسرا از همان آغاز ورود در بخش مطالعات شهری موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران نیز به تحقیق پرداخت و در مطالعات اقتصادی و جامعهشناختی و طرحهای جامع شهری از جمله طرح جامع تهران که از سوی سازمان برنامه به موسسه واگذار شده بود و طرح جامع شیراز که با همکاری دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران انجام میپذیرفت و همچنین طرحهای جامع اراک و همدان و چند شهر دیگر، شرکت داشته و بهصورت مستقل آنها را سرپرستی و تدوین کرده است.
آنتونی گیدنز» جامعهشناس معروف، دکتر توسلی را «استخوانبندی جامعهشناسی» ایران میداند. نقل است که خود وی به طنز اشاره میکند که: «جدیدن متوجه شدهام که همسن دانشگاه تهران هستم»
توسلی سپس به درخواست دانشگاه ملی ایران، رشته جامعهشناسی را در دانشکده ادبیات آن دانشگاه پایهگذاری و برنامهریزی کرده و به تدریس برخی دروس در آنجا پرداخته است. در سال ۱۳۵۰ از دانشسرای عالی به دانشگاه تهران منتقل شد و یکسال بعد به دانشیاری ارتقا یافت. وی یک سال بعد از آن نیز به سمت مدیر گروه جامعه شناسی انتخاب شد. در سال ۱۳۶۴ مجدد به عنوان مدیر گروه جامعهشناسی دانشگاه تهران انتخاب و یک سال بعد نیز به سمت ریاست دانشکده منصوب شد. او همچنین در ایجاد دوره دکترا در دانشگاههای تهران، تربیت مدرس و دانشگاه آزاد اسلامی نقش بهسزایی بر عهده داشته است.
دکتر غلامعباس توسلی تاکنون بیست جلد کتاب نوشته که برخی از آنها مانند نظریههای جامعهشناسی، جامعهشناسی کار و شغل، جامعهشناسی دین به چاپهای مکرر رسیدهاند. همچنین در حدود شصت مقاله علمی ـ پژوهشی در مجلات داخلی و بینالمللی منتشر کرده است.
«آنتونی گیدنز» جامعهشناس معروف، دکتر توسلی را «استخوانبندی جامعهشناسی» ایران میداند. نقل است که خود وی به طنز اشاره میکند که: «جدیدن متوجه شدهام که همسن دانشگاه تهران هستم.»
دکتر توسلی داماد مهندس «مهدی بازرگان» است و در زمان انقلاب وی در شورایعالی انقلاب فرهنگی بوده. وی در همان زمان بیش از یک سال با هدف تلاش برای برقراری ارتباط بین جامعهشناسی و اسلام به حوزه علمیه قم میرود. که نتیجه آن رسیدن به توافقهایی بین جامعهشناسی اکادمیک و نگرش اسلام به جامعه بوده که علیرغم تلاش وی به نظر میرسد این تضاد از میان نرفته است. او همچنین در پی بومی کردن علوم انسانی که در دوران انقلاب فرهنگی نیز مطرح بوده، معتقد بوده که این طرح شکست خورده چرا که وی معتقد است علوم وجهی جهانی و نهادینه در برداشتهای فرا منطقهای دارد. بنابراین نمیتوان آن را شقه شقه کرد. این درست نگاهی متضاد با شرایط فعلی دارد. در حال حاضر در حوزه علوم اجتماعی تلاش میشود که نگرش جهانی تبدیل به نگرش محلی و دینی در دانشگاهها شود چرا که بسیاری معتقد هستند، ریشه بسیاری از بیدینیها در دانشگاهها به دلیل آموزش علوم غیردینی و غربی است.
یک اتفاق ساده
اما با گذر کردن از مقدمهای نهچندان کوتاه از سابقهها و فعالیتهای آکادمیک این استاد دانشگاه و مدرس و محقق در حوزه علوم اجتماعی به کوتاهی میتوان به نامهای که در تاریخ پانزدهم آذرماه امسال (1389) برای این استاد و محقق دانشگاهی ارسال شده است پرداخت.
در این نامه با «تشکر» از تلاش این مدرس و محقق دانشگاهی در حوزه علوم و تحقیقات درخواست شده است که دیگر به سر کلاس درس نرود. آن هم در وسط ترم دانشگاهی و در اندازه یک پاراگراف.
این استاد هفتاد و اندی ساله دانشگاه خود نیز حتا علت این حذف را نمیداند. همین کافیست که نوشته شود با تشکر خدا نگهدار آقای استاد هفتاد ساله علوم اجتماعی.
برخی معتقد هستند حذف این استاد و محقق صاحبنظر به دلیل تغییراتی است که به یکباره و ضربتی با تغییر ماهیت شکل علوم انسانی به اسلامی در دانشگاه صورت پذیرفته است. طرحی که این محقق با آن موافق نبوده است و شاید بتوان گفت شکلی من در آوردی از علوم جامعهشناختی باشد.
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»