مهشب تاجیک/ رادیو کوچه
سابقهی نقاشی قاجار به دورههای پیشتر یعنی به آخرهای صفویه و به خصوص دوران زندیه میرسد. در دورهی سلسله صفوی و در زمان «شاه عباس» اول رابطه ایران با اروپا توسعه زیادی مییابد. در داخل، ایران از یک دوره ثبات طولانی، حکومت مرکزی با قدرت و رونق اقتصادی برخوردار است. شاه عباس در شمال شرقی دشمنی ازبکها را از بین برده و آنها را سرکوب کرده بود. و در مغرب ایران هم با ترکان عثمانی به نوعی صلح مسلح رسیده بود که خیال او را از مرزهای کشور آسوده میداشت. درقرن 17 روابط ایران با اروپا به حدی رسید که تا آن زمان به کلی برای دوطرف بیسابقه بود. این روابط، همهجانبه و هنری و فرهنگی هم بود.
فایل صوتی را از اینجا بشنوید
در کنار نقاشی سنتی ایران یعنی «مینیاتور» که در حال شکفتگی و کمال بود، نقاشی دیواری یا دیوارنگاره هم به دربار راه یافت. زندگی پرشکوه و با تجمل درباری خواستار تزیین قصرهای گوناگونی بود که در اصفهان و قزوین و شهرهای دیگر ساخته میشد. مینیاتور بیشتر در خدمت تزیین کتاب بود و با خصوصیاتی که داشت به کار آراستن کاخها نمیآمد. برای این منظور نقاشی اروپایی سرمشق و نمونه خوبی بود. کاخ چهل ستون تحت تاثیر نقاشی اروپا رنسانس متاخر و بیشتر بهدست نقاشان همان سرزمین نقاشی شد. صحنهها، مجالس پذیرایی و بزم شاهانه، ورود سفیران، جنگ، رقص و بادهگساری و همه اینها بود.
نقاشی کلاسیک دوره قاجار درباری است. شاید این نخستین نکتهای باشد که در این نقاشی جلب توجه میکند
گذشته از کاخهای شاهی مثل «عالی قاپو»، «هشت بهشت» و غیره، خانههای بزرگان و اشراف که دیوارها و سقف آنها با تصویر یا نقش پرندگان و گل و بته تزیین میشد، درهمین دوره کلیساهای جلفا، شهر کوچک ارمنینشین در کنار پایتخت اصفهان هم بهوسیلهی نقاشان مسیحی تصویر میشد. در این دوره نقاشان هلندی در اصفهان مدرسه نقاشی دایر کرده بودند و هنر خود و شگردهای آن را به شاگردان ایرانی میآموختند. از طرف دیگر «محمد زمان» در دوران پادشاهی شاه عباس دوم با تقلید از نقاشان ایتالیایی آثار بدیع و ارزشمندی به وجود آورد. نقاشی این دوره به نوعی تعادل در پیوند میان نقاشی سنتی ایران و نقاشی اروپایی میرسد. استنباط نقاش ایرانی از «فرم» و دید او از عالم خارج با شیوههای تجسمی اروپایی جور میشود. ولی در هرحال ورود شیوه اروپایی و تاثیر آن به اندازهای است که «علیقلیبیک» از اهالی ارومیه و معروفترین نقاش دوره بعد از نادرشاه، معروف به فرنگی است. در ظاهر از آثار او چیزی باقی نمانده، شاید برای اینکه در زمانی بسیار پرآشوب زندگی میکرد، ولی شهرت او با معنی و نشان دهنده تصوری است که از هنر او داشتند.
نقاشی و زندگی هنری دربار قاجار درحقیقت از دومین پادشاه این خاندان شروع میشود، «فتحعلیشاه» بیش از سی و پنج سال سلطنت کرد، به جز زمان جنگهای ایران و روس، کشور به نسبت آرام و بیتلاطم بود. فتحعلی شاه بسیار دوستدار تجمل و شکوه بود. خود را، به تقلید از پادشاهان ایران باستان، شاهنشاه مینامید و به عظمت و طمطراق آنها تظاهر میکرد. در ظاهر به تقلید از طاق بستان کرمانشاه و صحنهی شکار «خسرو پرویز»، گفته بود تا نقش شکار او را در چشمه علی نزدیک تهران، استان فارس و جاهای دیگر بر سنگ بنگارند. همچنین سنگنگاره یدیگری او را با تاج و برتخت و درباریان را با لباس و در حالت رسمی درکنار، ایستاده نشان میدهد. او به ساختن مسجد، کاشیکاری، حجاری و امور ساختمانی دیگر علاقهمند بود و مسجدهای بزرگ و از نظر معماری با ارزشی در زمان او ساخته شد که مسجد شاه تهران یکی از آنهاست.
نقاشی دوره قاجار را که از اول قرن 19 شروع میشود و تا اوایل قرن بیستم ادامه مییابد، میتوان به دو دورهی کلی تقسیم کرد. از آغاز تا سلطنت ناصرالدین شاه یعنی تا سال های 1890 و بعد از آن.
نقاشی کلاسیک دوره قاجار درباری است. شاید این نخستین نکتهای باشد که در این نقاشی جلب توجه میکند. بازار هنر به معنای اخیر وجود ندارد. برخلاف دورهی فئودالی اروپا، روحانیت و سازمانهای روحانی در ایران مشوق و پرورنده هنر نبودند چون دین اسلام به هنر نقاشی نظر خوشی ندارد. به این ترتیب تنها خریدار هنر نقاشی دربار و اشراف دولتی بودند که از هنرمندان، نقاشان، شاعران، موسیقیدانان نگهداری کرده وسیله کارشان را فراهم و زندگیشان را تامین میکردند و در عوض نقاشان هم برای آنها کار میکردند. درچنین شرایطی نقاش با زندگی روزمره مردم عادی تماس چندانی نداشت، هرچند خود از میان آنها برخاسته باشد. همین شرایط کمابیش موضوع نقاشی را معین میکند. وقتی مشتری نقاشی دربار باشد و نقاش برای دربار کار کند، باید چیزهایی را بکشد که خوشایند یا مورد علاقهی دربار است. به همین سبب موضوع تابلوها، تک چهرهی شاه و شاهزادگان و بزرگان دولتی است. رقاص و نوازنده که مایه سرگرمی درباریان بودند و در یک کلمه مجالس بزم از موضوعهای دیگر تابلوهاست.
با توجه به این خصوصیات کار نقاشان این دوره بیشتر شخصی نیست، قراردادی است. اینطور نیست که هر چهرهای یا چیزی حالتی از آن خود داشته باشد، حالتی که آن را، به هر مناسبت و یا به هر علت، از صورتها و چیزهای دیگر متمایز کند. برعکس همانطور که گفته شد قواعد زیباییشناسی قراردادی است و طبق قراری ننوشته اما پذیرفته شده بهطور تقریبی همه چشمها بادامی و کشیده، ابروها پیوسته و پرپشت، صورتها گرد و سرخ و سفید و بهطور معمول سه چهارم لباسها همه فاخر و بدون کهنگی و پارگی است. صورت بچهها هم با حالت بزرگها ترسیم میشود و صورت بزرگترها بیشتر جدی و بیتفاوت است. خنده، گریه و یا هیجان در این آثار دیده نمیشود. قرارداد تا حدی است که عاشق و معشوق در بوس و کنار هم کلاه بوقی و نیمتاج جواهر نشان مرتب را از سر بر نمیدارند. و تار از دست عاشق پایین گذاشته نمیشود. فقط از دست معشوق که زیر چانه عاشق است میفهمیم که موضوع از چه قرار است و الا نشان دیگری برای بیتابی عاشق و معشوق در تابلو وجود ندارد.
تابلوهای این عصر بهطور معمول رنگ و روغن است. در نقاشی سنتی و کلاسیک ایران مینیاتور با رنگ و روغن کار نمیشد. این نوع رنگ را ما از نقاشی اروپایی گرفتهایم چون مواد رنگی که قبلن در مینیاتور بهکار میرفت برای ابعاد کوچک و روی کاغذ مناسب بود نه نقاشی دیواری با ابعاد بزرگ. رنگها طبیعی بود نه فرآورده شیمیایی یعنی آن را از مواد طبیعی میساختند. آشنایی با کیفیات رنگ به مناسبت آشنایی با هنرها و صنایع مختلف و مهمتر از همه قالیبافی از قدیم در میان صنعتگران و هنرمندان ایران وجود داشت. رنگها همانطور که یادآوری شد بهطور معمول طیفها و زمینه های قرمز و بهخصوص قرمز ارغوانی و اخرا، سیاه، سبزهای زنگاری و زمردی و ترکیبهای بینابین، مخلوط قرمز و قهوهای و یشمی و غفایی و بهطور کلی رنگهای شیرین زنده و شاداب هستند که برای چشم خوش آیند و لذت بخشند. از رنگهای تلخ و خفه و ملالآور مثل کبود چرک یا خاکستری کدر کمتر نشانی میتوان یافت.
از بزرگترین هنرمندان عصر و شاید سراسر دوران قاجار «محمودخان ملکالشعرا صبای کاشانی» بود. او را از جهت پیوستگی هنرهای درباری به یکدیگر نیز میتوان نمونه برجستهای دانست. زیرا هم ملکالشعرا هم خطاط و خوشنویس و هم بزرگترین نقاش دربار بود. مثال دیگری از پیوستگی نقاشی، شعر، ادب، تاریخ و رجال را میتوان مدتی بعدتر در وجود «فرصتالدوله شیرازی» جست که هم طراح و هم مورخ و جغرافیادان و هم باستانشناس زمان خود بود. نقاش بزرگ دوره افول قاجاریه «محمدغفاری» یا «کمالالملک» معروف است. او در 1264 در کاشان به دنیا آمد. پس از طی مقدمات، تحصیلات خود را در دارالفنون تهران در رشتههای فارسی و فرانسه، تاریخ و نقاشی ادامه داد. ناصرالدین شاه پس از دیدن یکی از صورتهایی که او کشیده بود، تشویقش کرد و در عمارت بادگیر شمسالعماره وصل به کاخ سلطنتی، نقاش خانهای ترتیب داد و او را در آن محل جا داد و ادامه داد تا زمان تبعیدش. برای مورخان هنر، دفتر نقاشی ایرانی با سقوط صفویه بسته میشود و آنچه را که به دنبال آن میآید یا نادیده میگیرند و به حساب نمیآورند و یا در قیاس با هنر اروپایی قرن هیجدهم و نوزدهم میسنجند و نتیجه میگیرند که نقاشی قاجار با وجود برخورداری از نوعی جذابیت بومی هنری همچنان ابتدایی، سطحی، عامیانه و خام باقی مانده است.
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»
trryaxsts
TWBCJj nwbjtjtsbfiz, [url=http://ykxeulxsxzan.com/]ykxeulxsxzan[/url], [link=http://alooaskvyndp.com/]alooaskvyndp[/link], http://vofknpccpmas.com/