مریم انجیدنی/ رادیو کوچه
آن که هیچ نمیداند به چیزی عشق نمی ورزد، آن که از عهده هیچ کاری بر نمیآید، هیچ نمیفهمد، آنکه هیچ نمیفهمد، بیارزش است ولی آنکه میفهمد بیگمان عشق میورزد، مشاهده میکند، میبیند و … (پاراسلسوس)
در کتاب هنر عشقورزیدن «اریک فروم» آمدهاست: «عشق احساسی نیست که هرکس صرفنظر از مرحله بلوغ بتواند به آسانی بدان گرفتار شود و تمام کوششهای انسان برای عشق ورزیدن محکوم به شکست است مگر آنکه خود او با جد تمام برای تکامل شخصیت خویش بکوشد…. اگر آدمی همسایهاش را دوست نداشتهباشد و از فروتنی واقعی، شهامت، ایمان و انضباط بیبهره باشد از عشق فردی خرسند نخواهدشد.
و اما عشق عبارت است از رغبت جدی به زندگی و پرورش آنچه بدان مهر میورزیم، عشق در درجه اول نثارکردن است نه گرفتن … نثارکردن، دلسوزی، احساس مسوولیت، احترام ، دانایی … همه وهمه خصیصههای فعال عشق هستند.
دلدادگی دو جنس مخالف اگرچه جنبهای از عشق است … اما اگر انسان فقط یکی را دوستبدارد و نسبت به دیگران بیاعتنا باشد، پیوند او عشق نیست بلکه یک نوع خودخواهی گسترش یافتهاست. اگر من بتوانم به کسی بگویم تو را دوستدارم باید توانایی این را هم داشته باشم که بگویم من در وجود تو همه کس را دوستدارم، با تو همه دنیا را دوستدارم و در تو حتی خودم را دوستدارم.
و اما انواع عشق که تابع معشوقهای متفاوتی هستند شامل عشق برادرانه که همان احساس مسوولیت، دلسوزی، احترام و …بوده و سرمنشاء عشقهای دیگر است، عشق «مادر به فرزند» ، «عشق جنسی»، «عشق به خود» و «عشق به خدا» است.
و عشق گرچه یک هنر است اما احساسی شخصی است که هرکس فقط خودش میتواند آن را درک کند ولی گامهایی از قبیل نظم در کارها، تمرکز حواس، در اکنون زیستن، فائق آمدن بر خودفریفتگی و واقعبینانهبودن، یاری از خرد در اعمال روزانه، فروتنی، ایمان خردمندانه، شهامت،منصفبودن، فعالبودن و استفاده ثمر بخش از نیروهای خویشتن و پرهیز از گفت وگوهای مبتذل و بیثمر و پرهیز از همنشین حقیر و فرومایه همه و همه تمرینهای هنر عشقورزیدن هستند.
خداوندا به ما کمک کن تا بتوانیم حالت دایمی «عاشقبودن» و «عاشقماندن» را به جای احساس اولیه «عاشقشدن»” در خود نهادینه سازیم.
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»