محبوبه شعاع / رادیو کوچه
چهارم ژانویه برابر با درگذشت «آلبر کامو» نویسنده، فیلسوف و از نویسندگان مشهور سوسیالیست است. او که زاده سال 1913 میلادی بود، خالق کتاب مشهور «بیگانه» و همچنین برنده جایزه نوبل ادبیات بوده است. وی سرانجام در سال 1960 در اثر سانحه رانندگی درگذشت.
فایل صوتی را از اینجا بشنوید
«کدام یک را ترجیح میدهی: آنکه نانات میدهد و آزادیات میگیرد، یا آنکه نانات میبرد و آزادیات میدهد؟»
«آلبر کامو» هفتم نوامبر ۱۹۱۳ در دهکدهای کوچک در «الجزایر» به دنیا آمد. پدرش یک سال بعد از به دنیا آمدن او در جنگ جهانی اول کشته شد و از آن به بعد آلبر همراه با مادرش که اصلیتش اسپانیایی بود در الجزیره زندگی میکرد. خانواده کامو جزو آن دسته از مهاجرانی بودند که از فرانسه برای گرفتن زمین و کشاورزی به الجزایر رفته بودند.
زندگی فقیرانهی کامو در کودکی، احترام به رنج و همدردی با بی چارگان را، به او یاد داد. خود او گفته است: «فقر مانع این شد که فکر کنم زیر آفتاب و در تاریخ، همه چیز خوب است و آفتاب به من آموخت که تاریخ، همه چیز نیست.»
کدام یک را ترجیح میدهی: آنکه نانات میدهد و آزادیات میگیرد، یا آنکه نانات میبرد و آزادیات میدهد؟
کامو کودکی با استعداد بود به موجب پافشاری «لویی ژرمن» معلم مدرسه ابتداییاش بود، توانست تحصیلاتش را ادامه دهد. او در طی سالهای 19328 تا 1930 دروازبان تیم دانشگاه الجزیره بود اما با تشخیص اولین آثار بیماری سل او تبدیل به یک تماشاچی فوتبال شد.
آلبر در سال 1935 لیسانس فلسفه را گرفت در ماه مه سال ۱۹۳۶ پایاننامه خود را درباره «فلوطین» ارایه داد و سه سال بعد در روزنامه تازه تاسیس «الجزایر جمهوریخواه» به عنوان خبرنگار آغاز به کار کرد او تمام مقالههای خود را به صورت اول شخص مینوشت که تا آن زمان در شیوه گزارشگری فرانسوی متداول نبود. سپس او در سال ۱۹۳۹، مجموعه مقالاتی به عنوان «فقر قبیله» را منتشر کرد.
با نزدیکتر شدن جنگ جهانی دوم، کامو به عنوان سرباز داوطلب شد، اما به دلیل بیماری سل او را نپذیرفتند. او در این زمان سردبیر روزنامه عصر جمهوری شده بود که در ژانویه سال ۱۹۴۰ دستگاه سانسور الجزایر آن را تعطیل کرد. در مارس همان سال فرماندار الجزیره، آلبر کامو را به عنوان تهدیدی برای امنیت ملی معرفی کرد و به او پیشنهاد کرد که شهر را ترک کند.
در این هنگام کامو به پاریس رفت و کار خود را در روزنامه «عصر پاریس» شروع کرد و سال بعد رمان «بیگانه» و مجموعه مقالات فلسفی خود تحت عنوان «افسانه سیزیف» را منتشر کرد. در ۱۹ دسامبر ۱۹۴۱ کامو اعدام «گابریل پری» را شاهد بود که این واقعه به قول خودش موجب متبلور شدن حس شورش علیه آلمانها در او شد.
او در سال ۱۹۴۲ عضو گروه مقاومت فرانسوی به نام نبرد شد و در اکتبر ۱۹۴۳ به کمک دیگر اعضای گروه شروع به فعالیت روزنامهنگاری زیرزمینی کردند. وی در این گروه مقاومت با «ژان پل سارتر» آشنا شد. کامو بعد از جنگ سفری به ایالات متحده داشت و در آنجا در مورد اگزیستانسیالیسم سخنرانی کرد.
آلبر «نمایشنامه کالیگولا» را در سال ۱۹۴۳ به چاپ رساند و همان سال کتابی را به نام «نامههایی به یک دوست آلمانی» نیز به صورت مخفیانه منتشر کرد. رمان «طاعون» نیز در سال ۱۹۴۷ به چاپ رسید که در زمان خود پرفروشترین کتاب فرانسه شد.
اما از دیگر آثارش نمایشنامه «عادلها» بود که در سال ۱۹۴۹ منتشر ساخت و اثر فلسفی خود به نام «انسان طاغی» را نیز درسال ۱۹۵۱ به چاپ رساند.
در اوایل سال ۱۹۵۴ بمبگذاریهای گستردهای از جانب جبهه آزادیبخش ملی در الجزایر رخ داد. کامو تا پایان عمر خود مخالف استقلال الجزایر و اخراج الجزایریهای فرانسویتبار بود ولی در عین حال هیچگاه از گفتگو در مورد فقدان حقوق مسلمانان دست برنداشت.
سال 1955 کامو مشغول نوشتن در روزنامه «اکسپرس» شد. او در طول هشت ماه ۳۵ مقاله تحت عنوان «الجزایر پاره پاره» نوشت. در ژانویه ۱۹۵۶ وی برگزاری یک گردهمایی عمومی در الجزایر را عهدهدار شد که این گردهمایی مورد مخالفت شدید دو طرف مناقشه، جبهه تندرو فرانسویان الجزایر و مسلمانان قصبه، قرار گرفت.
کامو در آخرین مقالهای که در مورد الجزایر نوشت تلاش کرد از گونهای فدراسیون متشکل از فرهنگهای مختلف بر مبنای مدل سوییس برای الجزایر دفاع کند، که این نیز با مخالفت شدید طرفین دعوا روبهرو شد.
از آن به بعد کامو به خلق آثار ادبی پرداخت و داستانهایی کوتاه که مربوط به الجزایر بود را منتشر ساخت. او در عین حال به تاترنیز روی آورد. دو نمایشنامه اقتباسی در «سوگ راهبه» و «جنزدگان» اثر داستایوسکی از کارهای کامو در تاتر بود که با استقبال زیادی روبهرو شد.
در سال ۱۹۵۷ جایزه نوبل ادبیات را برای نوشتن مقاله «اندیشههایی درباره گیوتین» علیه مجازات اعدام، دریافت کرد. او از نظر جوانی دومین نویسندهای بود که تا آن روز جایزه نوبل را گرفتهاند.
و اما سرانجام آلبر کامو در سن 47 سالگی در چهارم ژانویه ۱۹۶۰ هنگامی که در صندلی عقب خودرو در سفر بود، در سانحه رانندگی که همراه خانواده دوست ناشرش «میشل گالیمار» بود، درگذشت.
منبعها:
گوگل
ویکیپدیا
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»
ardavan
دست مریزاد