Saturday, 18 July 2015
30 March 2023
دایره‌ی شکسته

«ما نزدیکیم خداوندا»

2011 January 05

مه‌شب ‌تاجیک / رادیو کوچه

وقتی آن خاموش می‌آید و لاله‌ها را گردن می‌زند

فایل صوتی را از اینجا بشنوید

 

فایل را از این جا دانلود کنید

که می‌برد؟ که می‌بازد؟

چه‌کسی تا لب پنجره می‌رود؟

کیست که نخستین بار نام آن زن را بر زبان می‌آورد؟

او همان‌کسی‌است که موهای مرا می‌پوشد.

می‌پوشدشان، درست مثل کسی که مرگ را بر دست‌های کسی می‌پوشد.

می‌پوشدشان، چون آسمان که موهای مرا به سر کرد، آن سال که عاشق شدم.

می‌پوشدشان، آن‌گونه، عاری از بطالت.

می‌برد. نمی‌بازد.

تا لب پنجره نمی‌رود.

نامش را بر زبان نمی‌آورد.

همان‌کسی است که چشم‌های مرا دارد.

چشم‌های مرا دارد، آن‌گاه که دروازه‌ها بسته‌شدند.

آن‌ها را می‌پوشد چون حلقه‌ها در انگشتانش

می‌پوشدشان چنان تکه‌های یاقوت و شهوت.

از پاییز برادرم بوده‌ است

روزها و شب‌ها را می‌شمارد.

می‌برد. نمی‌بازد.

تا لب پنجره نمی‌رود.

آخرین کسی‌است که نام  آن زن را بر زبان می‌آورد.

همان کسی‌است که صاحب همه‌آن چیزی‌است که من گفته‌ام.

مثال بقچه‌ای زیر بازویش آن‌را می‌برد.

آن‌را با خویش می‌برد چونان ساعتی که ساعات شکستش را با خود می‌برد.

آستانه‌ به آستانه می‌برد آن‌را و هرگزش به دور نمی‌اندازد.

می‌برد. نمی‌بازد.

تا لب پنجره می‌رود.

نخستین کسی‌است که نام زن را بر زبان می‌آورد.

با لاله‌هایی که کسی گردن زده‌است.

«پاول سلان» (Paul Celan) در ۲۳ نوامبر ۱۹۲۰ در «چرنوویتس» در یک خانواده‌ی یهودی دیده به جهان گشود. زادگاه او، که در زمان تولدش در رومانی واقع بود اکنون در محدوده جغرافیایی کشور اوکراین قرار دارد. شمال رومانی و زادگاه سلان ۱۹۴۰ به اشغال سربازان ارتش سرخ شوروی درآمد و یک سال بعد شاهد یورش نیروهای آلمان و ارتش رومانی بود. یهودیان پس از تسخیر این منطقه مجبور به زندگی در «گتو» شدند. عده‌ای را نیز اردوگاه‌های مرگ انتظار می‌کشید. پدر سلان ۱۹۴۲ بر اثر بیماری در اردوگاه از دنیا رفت و مادرش تیرباران شد. پاول سلان نیز مدتی در اردوگاه‌های کار اجباری رومانی به کار گماشته شد. تابستان سال ۱۹۴۴ نیروهای شوروی دوباره این منطقه را اشغال کردند و پاول‌ سلان پس از خاتمه‌ی جنگ تا سال ۱۹۴۷ در این شهر به تحصیل ادامه داد.

کتابی که سلان آن را به عنوان اولین مجموعه از شعرهایش قبول داشت، «خشخاش و حافظه»، سه سال بعد در اشتوتگارت آلمان انتشار یافت

سلان یک سال پس از پایان تحصیلاتش در رشته‌ی زبان و ادبیات رومانیایی، راهی پایتخت اتریش، وین، شد و بعد به پاریس رفت. نخستین مجموعه شعر او نیز در همین سفر در وین منتشر شد، اما غلط‌های چاپی فراوان و صفحه‌بندی نامناسب آن شاعر مهاجر را برآن داشت تا اندکی بعد خواهان جمع‌آوری تمام نسخه‌های کتاب شود. کتابی که سلان آن را به عنوان اولین مجموعه از شعرهایش قبول داشت، «خشخاش و حافظه»، سه سال بعد در اشتوتگارت آلمان انتشار یافت. چاپ این مجموعه و تعدادی شرح در نشریه‌ها شهرت زیادی برای سلان به هم‌راه داشت و راه او را برای تثبیت شدن در میان مهم‌ترین شاعران آلمانی‌زبان پس از جنگ هموار کرد.

روابط او با دو زن شاعر از این میان، «نلی ‌زاکس» و «اینگه‌بورگ‌ باخمن»، ویژگی خاصی دارد. سلان و «نلی‌ زاکس» دوستی عمیقی داشتند که در مورد آن مطالب زیادی منتشر شده است. اما روابط عاشقانه سلان و باخمن موضوعی است که جزییات آن تازه یک سال پیش آشکار شد. پاول سلان در سال ۱۹۵۱ در پاریس با زن هنرمندی به نام «گیزله‌لسترانگه» آشنا می‌شود و یک سال بعد با او ازدواج می‌کند. آن‌گونه که از دفتر یادداشت‌های روزانه‌ی سلان و نامه‌نگاری‌های او با باخمن، که سال ۲۰۰۹ منتشر شد برمی‌آید، این دو شاعر اواخر دهه‌ی چهل و اوایل دهه‌ی پنجاه میلادی رابطه‌ای عاشقانه با یک‌دیگر داشته‌اند که پس از مدتی وقفه در سال‌های ۱۹۵۷ و ۱۹۵۸ نیز از سر گرفته شده‌است. سلان که تا سه سال قبل از مرگش با همسر و تنها پسرش با هم زندگی می‌کردند، از سال ۱۹۶۷ جدا شدد اما روابط دوستانه‌ی خود را حفظ کرد. در ظاهر مجموعه شعر «خشخاش و حافظه» در اصل به باخمن هدیه شده‌است. دل‌مشغولی‌های ادبی این دو شاعر موضوع برخی از نامه‌های آن‌ها است. اما سلان چه در این نامه‌ها و چه در نامه‌ها و یادداشت‌های دیگر نشان می‌دهد که جان بی‌قرار شاعر هرگز از فجایع جنگ دوم جهانی رها نشد. سلان گرچه اعتقاد مذهبی نداشت، تمام عمر با تبار یهودی خود و سرنوشت هولناک این قوم به نوعی درگیر بوده ‌است.

پاول ‌سلان در سال‌های آخر عمرش ماه‌ها کارش به درمان‌گاه و آسایش‌گاه روانی کشید. در واقع یک‌بار نیز، در سال 1966، در حالتی که احساس تعقیب شدن او را دچار جنون آنی کرده بود با چاقو به همسرش حمله می‌کند. تصمیم به جدایی این دو، پس از این حادثه اتفاق افتاد. از شواهد چنین برمی‌آید که او بیستم آوریل ۱۹۷۰ خود را در رودخانه‌ای در پاریس غرق کرده باشد. پیکر بی‌جان پاول سلان ده روز بعد  یعنی اول ماه مه ده کیلومتر دورتر از محلی پیدا شده که او  در ظاهر خود را به آب سپرده بود. تاریخ دقیق مرگ سلان با قطعیت مشخص نیست.

«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»

|

TAGS: , , , , , , , , , , , , , , ,