اردوان طاهری/ رادیو کوچه
در سال گذشته در برنامهای به نام «روزگار غریبی است نازنین!» شرایط موجود ایران را «معلول علل فرهنگی – اجتماعی گستردهای در ارتباط با روحیهی ایرانی» دانستم «که در مجموع، فرهنگ ایرانی را شکل میدهد.» آن برنامه به مذاق خیلیها خوش نیامد و حتا یکی از رادیوهای محلی ایرانی در ونکوور کانادا، گفتوگویی انتقادی با من داشت و مجری برنامه از نگاه – به قول خودش – یک طرفه و منفی من نسبت به فرهنگ و ملیت ایرانی ناخوشنود بود.
فایل صوتی را از اینجا بشنوید
قرار نیست این برنامه مروری باشد بر برنامه پیشین، اما لازم دیدم تا موضوع را از نگاه دیگری بیان کنم. از سرود «ای ایران»، ساختهی زنده یاد «روحاله خالقی» بر شعری از مرحوم «حسین گل گلاب» آغاز میکنیم که ما ایرانیها حسابی به آن تعلق خاطر داریم و خود من بارها در کنسرتهای داخل و خارج از کشور شاهد بودهام که جمعیت حاضر در سالن کنسرت، به احترام این سرود یا ایران – نمیدانم – از جا برمیخیزند و رفتاری از خود نشان میدهند که مختص سرودهای ملی است. البته، اینکه مردم ایران، این اثر زیبا را – فارغ از حکومتها – به عنوان سرود ملی پذیرفتهاند، محل اشکال نیست، اما این که پس چرا به محتوای شعر این آهنگ جاودان پایبند نیستند، همیشه برای من دردآور بوده است.
آن مرد نامحترم و بیوجدان حتا یک لحظه با خودش فکر نکرد که شاید پشت آن پنجره هم یک کودک در حال تماشای آخرین آتشبازی زندگیاش با چشمان بینا بوده است
تصور کنید مردمی را که به احترام «ای ایران ای مرز پرگهر/ ای خاکت سرچشمهی هنر» قیام میکنند، اما آمار تجاوز به زن باردار و دختر نابالغ در جامعهی آنها چندان بالاست که گاهی آدم با شنیدن این سرود، احساس شرم را بیشتر از غرور ملی تجربه میکند. یا مردمی که همصدا میخوانند: «مهر تو چون، شد پیشهام/ دور از تو نیست اندیشهام» و میبینید که دغدغهها آنقدر شخصی و گاه حقیر است که هرکس به کار و بار دنیای خود مشغول است و به قولی از همسایه بیخبر است و تنها آنها فریاد میزنند و از نابرابری شکایت به بنده و دادار میبرند که ظلمی بر خود دیدهاند.
ما ایرانیها، همواره درگیر تاریخی هستیم که حتا از محتوای آن نیز اطلاعات درخوری نداریم و جالب است بدانید که در همین تاریخ پیش از اسلام و به عنوان مثال در آگاهیهای ما دربارهی دین زرتشتی – به عنوان اصلیترین دین توحیدی پیش از اسلام ایران – وامدار مستشرقین آلمانی زبان هستیم و تا همین امروز، جامعترین تحقیقات در این زمینه، یا توسط آلمانیزبانها صورت گرفته یا بر اساس تحقیقات آنها انجام شده است. به عبارتی، اگر غیرایرانیها آستین بالا نمیزدند، ما همچنان اطلاعات محدودی از دین زرتشتی داشتیم، چرا که آداب و رسوم جاری زرتشتیان، با اندیشههای زرتشت که در متون اولیهی زرتشتی آمده چندان سنخیتی ندارد و تنها راه تمییز سره از ناسره مراجعه به متون کهن و اولیه بود که به همت غیرپارسیزبانان عملی شد. خلاصه که مایهی افتخارات ما ایرانیها اطلاعاتی است که غیرایرانیها برای ما بر جای گذاشتهاند و اگر به خود ما بود که معلوم نبود به چه باید افتخار میکردیم.
[youtube]http://www.youtube.com/watch?v=_gW1oRevCpc[/youtube]
شب سال نوی مسیحی در رستوران ایرانی «آپادانا»، شهر و مردم وین را در برگزاری جشن سال نو همراهی میکردیم. بچههای اروپا دنیا آمدهی چند خانواده ایرانی که سالهاست در اتریش زندگی میکنند با آن موشکهای آتشبازی، شیشهی اتاق خواب یکی از آپارتمانهای بالای رستوران را شکستند. پدر یکی از بچهها آمده بود بیرون و به آنها یاد میداد که اگر کسی از شما پرسید که شیشه را چهکسی شکسته، بگویید که ما خبر نداریم. آن مرد بیفرهنگ خبر نداشت که یک روزنامهنگار او را زیر نظر دارد و پس از گفتن این حرفها، بچههای بیگناه را که از ترس توبیخ، در کلاس دروغگویی او دروغ گفتن را تمرین میکردند، به داخل رستوارن هدایت کرد تا مبادا یکی از والدین مجبور شود جریمهای بابت این اتفاق پرداخت کند. در کشوری که پرداخت هزینهی آن شیشه بر عهدهی شرکتهای بیمهی ساختمان است، آن مرد نامحترم و بیوجدان، حتا یک لحظه با خودش فکر نکرد که شاید پشت آن پنجره هم یک کودک در حال تماشای آخرین آتشبازی زندگیاش با چشمان بینا بوده است.
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»
رها
بسیار به جاست.
ایرانی بودن و میراث دار تمدن ۲ هزار و پانصد ساله و گاهی چهار هزار ساله و ۷ هزار ساله به عمل است نه به زبان ….
مهسا
بسیار عالی
به راستی که روزگار غریبی ست !
Avideh Motmaen-Far
excellent!
اردوان طاهری
سپاس از همراهی همه ی شما دوستان