مهسا / رادیو کوچه
……………………………………………..
در هر کجای دنیا که باشی و با هر زبان و گویشی که آشنا باشی، بیشک بیلهجه میخندی، شاید این زیباترین هدیهی خداوند به ما باشد که برای لبخندزدن در سرتاسر دنیا، نیازی به گذراندن کلاسهای زبان مختلف نداریم و بیهیچ واسطهای میتوانیم با لبخندی با دیگر انسانها رابطه برقرار کنیم.
……………………………………………..
«تاریخ قسمتی از فرهنگ است و ایران صاحب تاریخی غنی در معماری است و این تاریخ قسمتی از تاریخ معماری جهان نیز هست و از این رو میبایست گرامی داشته شده و نگهداری و حمایت شود.» این جمله بخشی از گفتههای «خانم پروفسور فرشید موسوی» درباره تاریخگرایی و معماری تاریخی در ایران است،
……………………………………………..
به قول استاد نازنینم، آقا توکای نیستانی «روزهایی هست که فکر میکنی نوشتن بیفایده است، لبخند زدن بهتر از لبخند نوشتن است و اخم کردن مؤثرتر از اخم نوشتن و دوست داشتن گویاتر از دوست نوشتن… »
……………………………………………..
سالها پیش در پی طراحی پروژهای به نام «موزه حرکت» تصمیم گرفتم، آن را با استفاده از نور طراحی کنم، موزهای که دیوارهایش همه از نور ساخته شدهاند، آن زمان به پیشنهاد استادی مهربان با آثار معماری آشنا شدم به نام «تادائو آندو» (Tadao Ando) که با وجود خلق آثاری جهانی، کمتر از سایر معماران از او و کارهایش یاد میشود. «مردی که آسمان را قاب میکند.»
……………………………………………..
«شش چیز در آن زلف تو دارد مسکن»
«ابوالحسن قابوسبن وشمگیر»: «بدان ای پسر! بزرگی از آن خرد و دانش است نه از آن نژاد، و به آن نامی که پدر و مادر بر تو نهادهاند بسنده مکن. زیرا آن نام، نشانی بیش نیست. نام آن است که تو با علم و هنر بر خود میگذاری.»
……………………………………………..
بسیار شنیدهایم که هنرمندان آثار خود را با الهام از هنر هنرمندی دیگر ساخته و پرداختهاند و هنگام سخن گفتن از آثار خود آن را برداشتی تازه از هنری دیگر مینامند. هنرمندان و محققان بسیاری این مسئله را مورد بررسی قرار دادهاند و تنها و مهمترین نتیجه حاصل شده، «بیمرز بودن هنرهاست»
……………………………………………..
«سهراب» کوچهها را به دست دو سلام فتح میکرد و امروز من هم همگام با شما در دومین روز سال 2011 میلادی آمدهام برای فتح این کوچه، پس دوباره سلام، سلامی به شما از رادیو کوچه.
……………………………………………..
«ژوژمان روزی که ما پاسخگوی خطهایمان هستیم»
بعد از چند ماه کرکسیونهای پیدرپی و بحث و گفتوگوهای بیپایان با اساتید و سایر دانشجویان بر سر اینکه دیواری را در کجا بگذاریم و یا پنجرهای را در کدام قسمت دیوار و روبه کدام منظره قرار دهیم و یا بررسی اینکه تا چه حد توانستهایم به نیازهای جسمی و روحی ساکنان و استفادهکنندگان از آن بنا پاسخ بگوییم و بارها و بارها اسکیسزدن و ماکت ساختن، در نهایت روز پاسخگویی به اعمالمان یا بهتر بگویم خطهایمان فرا میرسد.
……………………………………………..
«یاد ایامی که در گلشن فغانی داشتم»
هفته پیش، هنگامی که در کنار دوستان و آشنایان در منزل پدربزرگ مهمان بودم و درست زمانی که ذهنم در هزارتوی بایدها و نبایدها، رفتنها و ماندنها بهدنبال ساحل امنی میگشت، تصمیم گرفتم که در این برنامه کوچهرندان از منظری دیگر به معماری نگاه کنم، تا شاید دستکم برای آنهایی که چون من در این روزهای آلوده، دلتنگ نمیدانم چهها می شوند، کمکی باشد.
……………………………………………..
«ساختوساز در راستای دموکراسی»
«فرانک لوید رایت»: «ناگهان ماکت ساختمان را دیدم که وسط میز قرار گرفته، داخل آمدم تا ببینم موضوع چیست. چهارگوشهی ساختمان را گرفتم و آنها را از هم دور کردم و از آنها به عنوان عناصر مستقل استفاده کردم. در این حالت بود که فهمیدم اتفاقی در حال رخ دادن است.
……………………………………………..
«نور در کاسه مس چه نوازشها میریزد»
«نور» نماد عقل و منشا پاکیها و نیکیها است و خارج شدن انسان از تاریکیها و تابیده شدن نور معرفت بر وجودش همواره یک هدف نهایی بوده است. نور همیشه پاسخگوی حس کنجکاوی بشر است. گذار از یک دالان تاریک و امید رسیدن به روشنایی در انتهای مسیر، حس زندگی، حرکت و شوق دیدار ورای آنچه نهان است، همواره برای بشر حسی دلپذیر بوده است.
……………………………………………..
«باغ ایرانی غزل معماری و شهرسازی»
ایرانی در هر دوره از تاریخ، در گوشهای از وجود خود، حضوری از باغ را نهفته است. (پیرنیا 1371) این مفهوم مقدس و صور خیال آن در هزاران آینه منعکس شده است که یکی از رساترین آنها شعر و ادبیات پارسی است.
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»