اردوان روزبه / مجله توریست
آدمی از در تو میآید یک حرفه ای است، شوخ طبعی و بذله گویی اش را می شود از همان صورت پر خنده اش تشخیص داد. متواضع و ساده است. وقتی با حرارت و جدیت یک استاد دانشگاه از فراز و نشیب های فرستادن یک ماهواره به هوا صحبت میکند، باور نمیشود کرد که او دارد در مورد یکی از نو ترین و پیچیده ترین صنعتهای استراتژیک جهان صحبت می کند: ساخت و طراحی ماهواره.
دکتر علی عبادی استاد دانشگاه، مدیر سازمان حل اختلافات فضایی سازمان ملل، جدی ترین مرجع رسیدگی به اختلافات در فضا و فرستنده اولین ماهواره مالزیایی به مدار زمین، کسی است که به راحتی به یک گفت و گوی بلند تن میدهد.
باید گفت که او با خضوع حرف می زند دست کم برای من روزنامه نگار دیگر قابل تشخیص است که چه در کسی در پشت میز مصاحبه با چه نگرشی پای حرف میآید. این استاد دانشگاه اهل حرفهای روشن و ساده است. از آمدنش به مالزی میگوید، از ساختن ماهوارههای سبک و سنگین و ایدههایی که در سر دارد.
یادش بخیر، مادربزرگی داشتم که همیشه وقتی میخواست کاری محال را مثال بزند میگفت: «فلانی مگر میخواهد آبولو هوا کند…» حال برایم جالب بود با مردی گفتوشنود میکردم که به روایت همان مادر بزرگ، جدی جدی «آپولو» هوا میکند.
آن چه در پی میآید ما حصل یک ساعت و نیم گفت و شنود با دکتر علی عبادی، طراح ماهوارههای فضایی است.
سوالی همیشگی، علی عبادی کیست؟
من فرزند یک فرهنگی هستم. در همدان متولد شدم. در دوران دبستان و دبیرستان در همدان بودم اما بعد بهدلیل انتقال پدرم به شیراز، به عنوان رییس فرهنگ شیراز به آنجا رفتیم. بعد به تهران آمدم و مشغول درس خواندن شدم.
کار من طراحی است. به عنوان مثال شما زمینی را دارید، آرشیتک طرح ساختمان را میدهد، مجری ساختمان را میسازد. کار ما این است که طرح ماهوارههای ارتباطی را میدهیم و در مورد مشخصات، تکنولوژی، قدرت و پوششهای آن اظهار نظر میکنیم. بهطور مثال اگر شما بخواهید خانهای بسازید ابتدا میبینید که چه چیزهایی لازم است. چند اتاق باید داشته باشد، پشتبام و بالکن آن چطور باشد.
در مورد کار ما هم بههمین صورت است که باید ببینیم چه فرکانسهایی را میخواهیم و چه مقداری را باید پوشش دهیم و چه کشورهایی را میتوانیم ساپورت کنیم. تکنولوژیهایی که در فضا استفاده میشود باید به اندازه کافی کیفیت آن تست شده باشد و در کل حداقل ریسک را میکنیم و چون ریسک اگر بالا برود دیگر امکان دسترسی وجود ندارد باید ابتدا آن را بررسی کنیم. نباید فراموش کرد این کار سرمایه هنگفتی را میطلبد و معمول 250 میلیون دلار آمریکا هزینه برمی دارد.
چند سال است که به مالزی آمدهاید؟
من در سال 1986 از ژاپن و به قصد دیدار همسرم آمدم. من در ژاپن کار میکردم و همسرم در دانشگاهی در مالزی تدریس میکرد. ایشان این جا فردی ایرانی را دیده بودند که در مورد بنده صحبت کزده بود. او پس از دیدار با من پرسید که آیا حاضر هستید در مالزی کار کنید؟ من با او قرار ملاقاتی گذاشتم و پس از توافق به دانشگاه UITM رفتم و به مدت پنج سال تدریس کردم. حتا بلیط برگشتی که برای ژاپن داشتم را هنوز نگه داشتم.
مدتی هم بهطور موقت با دانشگاه UM همکاری داشتم و بعد از آن حدود سال 1991 بود که کمپانی «می سات MEASAT» از من درخواست همکاری کرد، کار اول من استفاده از ماهواره بود. بعد از چند ماه که در مورد ماهواره صحبت کردم، آنها گفتند که میخواهیم در مالزی هم ماهواره داشته باشیم. شرکت تلکام در مالزی این طرح را قبول نکرد و به هر صورت شرکت ما قبول کرد که اولین ماهواره مالزی را پرتاب کند و من به تنهایی در این پروژه کار کردم.
کمکم مهندسین مالایی را استخدام کردیم و بعد از آن با کارخانهی «هیوز» وارد مذاکره شدیم و برای پرتاب آن با کارخانهی «ارین اسپیس» وارد مذاکره شدیم. البته چون ماهواره درآمد زیادی نداشت روی لایسنسهای دیگر کار میکردیم. تا سال 1994 طول کشید تا ما بتوانیم لایسنسها را بگیریم و در سال 1994 اولین قرارداد ماهواره مالزی را با هیوز منعقد کردیم و بعد هم کارخانهی ارین اسپیس وظیفه پرتاب آن را بر عهده گرفت. از سال 1994 تا سال 1996 در آمریکا بودم و ساخت ماهواره اول را نظاره میکردم . تیم ما را در حال حاضر حدود 100 نفر تشکیل میدهند که تعداد 57 نفر آنها تکنیکال هستند.
مسیر کار این است که زمانی که ماهواره آماده شد باید نقطه فضایی ثبت کنیم. از سال 1992 ما شروع به ثبت نقاط فضایی کردیم و تاکنون حدود 17 نقطه فضایی داریم. در حال حاضر از سه تای آن استفاده میکنیم که این تا چند ماه دیگر به چهار میرسد. اینها سرمایههایی است که برای تجارت با کشورهای دیگر خیلی مهم است. خیلی از کشورها ماهواره پرتاب کردهاند، اما نقطهی فضایی ندارند. کارهای ثبت این نقاط بر عهدهی سازمان ملل است.
در سال 2006 توسط دولت مالزی بعد از رای گیری و انتخاب به UN معرفی شدم و برخی از فعالیتها را با UN انجام دادم. در حال حاضر ما 12 نفر هستیم که بهصورت کنسول کار میکنیم. سه نفر از آسیا، دو نفر از آمریکای شمالی و جنوبی، دو نفر از اروپای شرقی، دو نفر از اروپای غربی و سه نفر از آفریقا هستند. ما تمام مسایل فرکانسی کشورها را بررسی میکنیم. مسایلی که «رادیو رگولیشن» نمیتواند تصمیم بگیرد را ما تصمیم میگیریم که حق با چه کسی است.
در واقع شما نماینده قضایی ماهوارهها هستید؟
فقط ماهوارهها نیست. ما دربارهی تمام مسایل فرکانسی صحبت میکنیم. فرض کنید ایستگاه زمینی یک کشور با کشوری دیگر مداخله میکند یا یک سری در فضای فرکانسی در نقاط مرزی تداخل دارند، اینها شکایات خود را به کمیته ما میفرستند و ما در طول سال چهار نشست داریم که در ژنو برگزار می شود و در کل چون ما کارمند UN هستیم پاسپورت آنجا را هم دادهاند. در حال حاضر مدیر آن گروه من هستم و البته این در سال 2010 تغییر خواهد کرد . این برای اولین بار است که یک نفر از مالزی این پست را میگیرد.
این برای اولین بار است که یک نفر از مالزی این پست را میگیرد
این بدین معناست که از جنگ جهانی سوم جلوگیری میکنید؟
مسایل زیادی داریم و یک سری از کشورها همکاری میکنند و یک سری نه. ما قدرت اجرایی نداریم ولی قطعنامههایی که صادر میکنیم در کنفرانسهای بینالمللی مطرح میشود.
اینجا بحث جنگ سایبر مطرح میشود. به نظر شما جنگ سایبر حقیقت است یا افسانه؟
اینک بحث سایبر در مالزی مطرح شده و دولت هزینه زیادی برای آن گذاشته و در حال حاضر تازه شروع به کار کردهاند تا ببینند چه خواهند کرد و این جریان به کجا خواهد رسید. ولی من مطمئنم که یکی دو سال دیگر میتوانیم با دقت و جدیت بیشتری در این مورد با شما صحبت کنیم اما اکنون مرحلهی ابتدایی را میگذراند.
منظور شما از مرحلهی ابتدایی، در بررسی جنگ سایبر است یا اساسن شروع کردن این بحث؟
در حال حاضر کمیتهای شکل گرفته و از تمام کشورها دعوت شدهاند که برای بررسی مقالههایی میدهند اما تازه شروع شده است. ولی اطمینان دارم که بعد از یک سال نتیجه آن را میبینیم و همانطور که گفتم دولت مالزی سرمایه زیادی را گذاشته و خیلیها از آن استقبال کردند.
اجرای اولین ماهواره مالزی همانطور که گفتید از طراحی تا پرتاب بر عهده شما بود. چه احساسی داشتید؟
اولین چیز موفقیت در کار بود. دوست داشتم با موفقیت انجام شود و در هر مرحله که از کار نتیجه میگرفتم حس خوبی داشتم. در پرتاب یک ماهواره بعد از هفت روز که آماده میشود و به مدار میرود حدود یک ماه طول میکشد تا آن را تست کنیم. تست که با موفقیت انجام شود حالتی مانند آزادی به من دست میدهد. اما در لحظهی پرتاب حالت گریه به من دست میدهد. تاکنون مدیریت برنامههای چهار ماهواره بر عهدهی من بوده است. با فرانسویها و شورویها برای پرتابش همکاری میکردیم و همچنین کارهای زیادی کردیم تا ریسک آن را پایین بیاوریم.
به نظر شما مالزی از نظر علم فضایی در چه جایگاهی قرار دارد؟
در سال 1995 ما یک کنسرسیومی در مالزی درست کردیم که طی آن تمام دانشگاهها را دور خود جمع کردیم تا بتوانیم ماهوارههای کوچک بسازیم. بعد از شروع، کنسرسیوم به شرکت تبدیل شد و بعد آژانس و کمکم دانشگاهها دعوت شدند و شروع به ساخت ماهوارههای کوچک کردند. اولین ماهوارهی که ساختند پنجاه کیلو و دومین آن سیصد کیلو بود. ما با آن شروع کردیم و بعدها تبدیل به یک کمپانی دیگری شد و بعد هم بهطور کامل مجزا شدند و ما از آنجا بیرون آمدیم. البته آنها هنوز ماهوارههایی میسازند و سعی میکنند که به ماهوارههای بزرگتری برسند.
ماهوارهایی که در اینجا ساخته شده چقدر وزن دارد؟
اولین آن که با کمک دانشگاه «سرهی SERE» ساخته شد 50 کیلوگرم بود ولی «رزاک سات RAZAK SAT» حدود 300 کیلوگرم است.
آیا شما خود را مالزیایی میدانید یا یک شهروند ایرانی؟
پدرم میگفت: کشورت آنجایی است که کارت آنجاست. البته کاری که ما میکنیم مرز و حدی ندارد و ملیتی نیست و بیشتر بینالمللی است. من ایرانی هستم و با ایران هم کار کردم و با شرکت مخابرات همکاری داشتم، اما متاسفانه بهدلیل تحریمهای اقتصادی ادامهی کار مشکل شد.
عدهای میگویند چیزی به نام نشستن ماهنورد و اینکه کسی بر ماه فرو بیاید، انجام نشده است. آیا به نظر شما واقعن یک ماهنورد بر روی ماه نشسته است؟
با تکنولوژی که الان هست خیلی راحت میتوان به ماه رفت.
اما میگویند آمسترانگ در 45 سال پیش بر روی ماه نشسته است. پس چرا در طول این مدت تاکنون دوباره چنین چیزی تکرار نشده است؟
من تکنولوژی زمان آقای کندی را نمیدانم اما الان خیلی راحت میتوان به این موضوع دست یافت.
البته در زمان آقای کندی همیشه جنگ سرد بود و آمریکا نیز از شوروی عقبتر بود و همچنین اولین ماهواره را شوروی پرتاب کرد و یوری گاگارین اولین کسی بود که رفت و آمریکاییها در کل از آن مسابقهی فضایی عقب بودند. آمریکا با تبلیغاتی که بهوجود آورد این ذهنیت را ایجاد کرد که میتواند این کار را انجام دهد در صورتیکه امکانات شوروی چندین سال جلوتر از آمریکا بود و این کار را هم نکرد در آن زمان.
شما مدرس دانشگاه هستید. در ایران صحبت از پدیدهای به نام فرار نخبگان یا فرار مغزها می شود. آیا شما هم باور بر این دارید که در ایران فرار مغزها وجود دارد؟
مسلمن اینطور است. شما ببینید تحصیلات چه در ایران و چه در مالزی و سایر کشورها چقدر سخت است و چقدر هزینه نیاز دارد. اما پس از اینکه فرد از دانشگاه فارغالتحصیل شد کشوری دیگر میآید و از آن فرد استفاده میکند و کشور خود فرد نمیتواند از آن علم شخص استفاده کند. در حال حاضر کشورهای استرالیا و کانادا و آمریکا این نخبگان را جذب میکنند.
به نطر من فرار مغزها دو علت دارد: یکی (کمبود)جاهایی است که اینها میتوانند کار کنند. ما نمیتوانیم آن محیط را فراهم کنیم. اگر کسی مدرک PHD بگیرد نمیتواند کار مناسب تحقیقش را پیدا کند اما به راحتی به آمریکا یا کشور های دیگر میرود و مشغول به کار میشود. دوستی داشتم که در دانشگاه صنعتی شریف فارغالتحصیل شد و بعد به آمریکا رفت و در حال حاضر در یکی از دانشگاههای آمریکا تدریس میکند. ولی اگر او به ایران بازگردد حقوق مناسبی ندارد. نکتهی اصلی آن هم عدم موازنه ایران با کشورهای خازجی است. نکتهی دوم ایجاد(زمینه) رشدی است که میتوان انجام داد چون وقتی شخصی چهار – پنج سال تحقیقات انجام دهد فقط میتواند در همان کشور ادامه دهد و اگر به ایران برگردد دیگر محیط مناسبی برای ادامه تحقیق وجود ندارد.
فرار مغزها دو علت دارد: یکی (کمبود)جاهایی است که اینها میتوانند کار کنندنکتهی دوم عدم ایجاد(زمینه) رشد است
یکی از دوستانم در ژاپن طرحی دادهبود برای حروف الفبای ژاپنی بدین صورت که ماشینی طراحی کرده بود که حروف نوشتاری را از هم تشخیص میداد. بدلیل مشکلاتی که برایش بوجود آمد به ایران برگشت. حدود 20 سال است که در مرکز تحقیقات مخابرات مشغول به فعالیت است ولی من ندیدم که بالاتر از آن پست برود. زمانی که در ژاپن بود محیط ایجاب میکرد که به جلو برود اما در ایران آن محیط رشد وجود ندارد.
بعضیها میگویند که ماهوارهی امید را شما ساختید. این حقیقت دارد؟
نه.
ماهوارهی امید از نظر علمی چه جایگاهی دارد؟
من زیاد از آن اطلاع ندارم اما تا آنجایی که میدانم تاکید بر ماهواره نبود. بیشترین تاکید بر روی موشک ماهواره بود.
به نظر شما وضعیت ما از نظر سیستم ماهواره در چه وضعی است؟
ما برای ماهواره زهره همکاری کردیم و سفرهای زیادی هم به شوروی و هند رفتیم متاسفانه تحریمهای اقتصادی به ایران اجازه نمیدهد که هیچگونه ماهوارهای داشتهباشد و نمیتوانیم زهره را پرتاب کنیم. حتا ایران با شوروی قرارداد بست اما بعد از چند ماه آنها قرارداد را لغو کردند. بعد فرانسویها جلو آمدند ولی بعد پشیمان شدند. ایران باید سعی کند که خودکفا شود. در زمان جنگ خیلی خودکفاییها انجام شد. متاسفانه در این مقطع زمانی بهدلیل بحرانهای سیاسی کسی به ایران تکنولوژی نمیفروشد و هیچ کشوری برای پرتاب ماهواره به ایران کمک نمیکند.
به نظر شما آدم فضایی هم وجود دارد؟
در کهکشانها میلیونها ستاره و سیاره هست که هنوز اکتشاف نشدهاست. بیتجربگی است اگر بگوییم چنین چیزی وجود ندارد. نه میتوان تکذیب کرد و نه میتوان تاییدکرد.
در مالزی ایرانیها خیلی زیاد هستند. شاید در 25 سال پیش زمانی که شما به اینجا آمدید جمعیت ایرانیان به 1000 نفر هم نمیرسید اما الان ما به روایتی حدود 48000 ایرانی داریم. آیا تماس با ایرانیها دارید؟ نگاه شما به ایرانیهای مقیم این ولایت چیست؟
در 25 سال پیش جمعیت به 10 نفر هم نمیرسید. من فکر میکنم ایرانیانی که به مالزی میآیند دو دسته هستند. یک دسته کسانی که مشکل سیاسی و اقتصادی دارند،میآیند. دستهی دیگر کسانی هستند که نمیتوانند از جای دیگر ویزا بگیرند. الان اینجا برای ایرانیان خیلی راحتشده است. یک سری برای درس خواندن میآیند و گروهی میآیند که بتوانند در اینجا اقامت بگیرند و خانهای بخرند ولی متاسفانه شاهد هستیم که بعضی از اینها مسئلهساز هستند و خلاف انجام میدهند.
به عقیده من در اینجا کنترلی بر جامعه ایرانی نیست و خوبها و بدها با هم میمانند چون بعضی از ایرانیها فرزندان خود را در اینجا میگذارند و برمیگردند. در کل باید دید برای چه هدفی به اینجا میآیید. به فرض مدرک لیسانس هم در اینجا گرفتید بعد از آن چه برنامهای دارید؟ متاسفانه زمانی که من با ایرانیها صحبت میکنم هدفی نمیبینم. در کل این روند را زیاد خوشآیند نمیبینم.
به عقیده من در اینجا کنترلی بر جامعه ایرانی نیست و خوبها و بدها با هم میمانند.در کل باید دید برای چه هدفی به اینجا میآیید
اما در قدیم به عنوام مثال در سال 1982 آقای دکتر کاظمجوادخانی بزرگترین جراح مغز و اعصاب از انسانهای صاحبنظر هستند به این جا می آیند. آقای بهرامعابدی و آقای کامران شواربی هم که هر دو استاد دانشگاه بودند، کسانی بودند که در مالزی بودند و چند خانم ایرانی هم که شوهر مالایی داشتند. همه یکدیگر را میشناختند. البته الان آن محیطها از بین رفته است. من یک روز روزنامهای میدیدم که تیتر زده بود «چشم بر روی ایرانیان» متاسفانه بعضی کارها لطمه زننده است. البته تعدادی هم هستند که در حال حاضر به عنوان دکتر و پروفسور مشغول به کارند و باعث افتخارند اما به عقیده من بدها بیشتر از خوبها هستند.
یک روز شخصی از آقای دکتر حسابی که در آن زمان در دانشگاه سوییس تدریس میکردند سوال کرد: «جهان سوم چگونه جایی است؟» ایشان گفتند که جهان سوم جایی است که اگر بخواهید جامعهی خود را درست کنید باید خانهی خود را خراب کنید و اگر بخواهید خانهی خود را آباد کنید باید جامعه را خراب کنید. شما چه دیدی دارید؟
به نظر من هم این درست است. در جهان سوم اگر بخواهید جامعه را درست کنید باید خود را به فنا بکشید و مبارزاتی انجام دهید و یا اینکه کلن جامعه را به حال خود رها کرده و به دنبال زندگی خود باشید. فکر نمیکنم بین اینها هم چیزی باشد.
چرا این اتفاق برای جهان سوم میافتد ولی برای جهان اولیها نمیافتد؟
به این علت که همیشه جهان سوم دارای فقر اجتماعی و فرهنگ عقب و بیعدالتی است. اگر حکومت دارای چند حزب باشد که بتوانند بطور عادلانه با هم مبارزه کنند مردم میتوانند آزادی را حس کنند. بهخاطر میآورم که مردم میگفتند آزادی گرفتنی است و نه دادنی. اما به نظر من آزادی یاد گرفتنی است. نه دادنی است و نه گرفتنی. فقط باید آن را یاد گرفت. تا نتوانیم آن آموزش را داشته باشیم جهان سوم همیشه جهان سوم است.
مالزی شما را راضی میکند؟
بله و به این علت که من با تکنولوژی در تماس هستم و تمام وقت خود را در کارخانهها بودم. تکنولوژی که برای ساخت ماهواره انجام میدهیم همیشه چند سال جلوتر از زمان است و این علت راضی بودن من هست. اینجا یادگیری علم و مطالب تازه است. علاوه بر آن خدمت کردن است. یعنی اینکه بتوانیم از علم خود استفاده کنیم.
آخرین باری که یک سوال در ذهنتان پیش آمده چه بوده است؟
همیشه یک سوالی هست که نمیتوانم جواب بدهم. من در استرالیا بودم و کار میکردم. با خودم میگویم اگر آنجا میماندم چه میشد و اکنون چه میشود. من سالهای قبل به ژاپن رفتم در حالیکه از آمریکا بورس داشتم. من نفر اول دانشگاه بودم بههمین علت میتوانستم بورس بگیرم و استخدام شوم. سوال اینجاست که اگر من به ژاپن نمیرفتم چه میشد.
آن زمان طرح سربازی آمد. من هم در ذوبآهن و هم در رادیو و تلویزیون قبول شده بودم. چون در آن زمان فقط به نفر اول بورس تعلق میگرفت، نفر دوم که شخصی بود به نام آقای کریم محمدی فلاورجانی، به من گفت که اگر در رادیو تلویزیون استخدام شوید من به جای شما بورس میگیرم. همیشه این سوال برای من مطرح است که اگر من نمیرفتم چه میشد. بعدها ایشان به آمریکا رفت و دکترا گرفت و به مدت 30 سال رییس برق دانشگاه علم و صنعت بود و بعد هم بازنشسته شد.
حرف آخرتان چیست؟
زمانی بود که من به آخر خط رسیده بودم. یاد جملهی «خواستن، توانستن است» افتادم . در زندگی اگر هدفی داشته باشید به آن میرسید. از زمانهای مرده باید استفاده کرد. از وقتها باید استفاده کرد. نحوه درس خواندن خیلی مهم است. وقتی پروژهای دارید و به موفقیت میرسید، وقتی بچههای شما به جایی میرسند که شما دوست دارید، وقتی از زندگی خانوادگی خود راضی هستید، به موفقیت رسیدید.
در زندگی اگر هدفی داشته باشید به آن میرسید. از زمانهای مرده باید استفاده کرد. از وقتها باید استفاده کرد. نحوه درس خواندن خیلی مهم است
راستی اگر شرایط بازگشت شما به ایران فراهم شود و بخواهید در آنجا ماهواره راهاندازی کنید آیا برمیگردید؟
همهی ما دوست داریم که به ایران برویم اما مشکل تحریم باعث میشود که نتوانیم کار کنیم. به خاطر تحریم اقتصادی ما دسترسی به آن علم و تکنولوژی نداریم. ایران برای ما خاطره است و این محال است که بتوانیم خاطراتمان را فراموش کنیم. اما اگر محیط علمی باشد و بتوانیم در آنجا کار کنیم شرایط رفتن محیا است.
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»
۱ Comment