مطلبهایی که در این بخش تارنمای رادیو کوچه منتشر میشود یا انتخاب دبیر روز سایت و یا پیشنهاد دوستان رادیو است که میتواند از هر گروه یا دسته و یا مرامی باشد. نظرهای مطرح شده در این بخش الزامن نظر رادیو کوچه نیست. اگر نقد و نظری بر نوشتههای این بخش دارید میتوانید برای ما ارسال کنید.
نیلوفر آز
وقتی که ۱۵ ساله شدم به دیدنت خواهم آمد
فایل صوتی را از اینجا بشنوید
میدانم جوان میمانی تا بیایم و پشت در زندان منتظر آزادیت بنشینم
سارا میگوید نمیدانم مادر که بیاید هنوز صدای زندگی را میشنود؟
راستی صدای زندگی یعنی چه؟
میگوید نمیدانم بازهم گل نرگس دوست دارد؟
میگوید نمیدانم به خوبی گذشته آلبالو پلو میپزد؟
من امروز برایت یک چادر سفید خریدم
مثل چادر مادر امیر علی
از زندان که میایی سر کنی
دیگر نمیگذارم بدون حجاب جایی بروی
آخر آن موقع تا ۳۰ سالگی باید صبر کنم
مادر مگر از که دفاع کردهای؟
بدر که میگفت تو از آدمهای بیگناه دفاع میکنی
مادر؟بیگناه یعنی چه؟
راستی وقتی ۱۵ ساله شدم باز هم من را میشناسی؟
بیا مسابقه بدهیم
اگر شناختی کل آرش کمانگیر را از حفظ میخوانم
مادر؟ اعتصاب یعنی چه؟ چرا غذایت را نمیخوری؟
اگر غذایت را نخوری تنبیهت میکنند؟
مادر؟ سارا همیشه برای تو گریه میکند
و نمیدانم چرا پدر گاهی از پشت شانههایش میلرزد
مگر آنجا که هستی اینقدر بد است؟
مادر آخر چرا روسریت را نپوشیدی؟
چرا از زندانیها نباید دفاع کنی؟ شاید آنها دزدی کردهاند؟
مادر؟ امروز تمام اتاق را خودم تمیز کردم
پدر میگوید دیگر باید روی پای خودم بیاستم تا ۱۵ سالگی
مادر؟ اگر غذایت را بخوری با تمام عیدیهایم یک اسلحه میخرم تا قاضی مرتضوی را بکشیم
شاید هم آنقدر قوی شدم که میلههای اتاقت را بشکنم
آخر چرا غذایت را نمیخوری؟
مادر؟چرا این تلویزیونها که همیشه عکس تو را نشان میدهند نجاتت نمیدهند
چرا این آدمهایی ک هر روز اینجا میآیند و از من عکس میگیرند تو را نجات نمیدهند
مادر؟ میدانی؟
من هروز شیر میخورم تا زودتر ۱۵ ساله شوم
آخر پدر میگوید ۱۵ ساله که شوم تو باز میگردی
مادر؟ پدر راست میگوید؟
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»