شراره سعیدی/ رادیو کوچه
در چنین شرایط سیاسی، فرهنگی و اقتصادی محمد پیامبر مسلمانان در عربستان ادعای پیامبری کرد، سرزمینی که مناسبترین شرایط را برای این ادعا فراهم میآورد و همزمان با او و پیش و پس از او و حتا تاکنون نیز ادعاهای بسیاری حتا از سوی زنان عرب برای پیامبری مطرح است.
فایل صوتی را از اینجا بشنوید
آن ویژگی و شرایط به قرار ذیل بود:
1) در شبهجزیره عربی بهخصوص سرزمین «حجاز» حکومت مقتدر مرکزی وجود نداشت و خلا حکومتی یکی از زمینههای موفقیت در نهضتها و قیامها است. اگر حکومت مقتدری همانند حکومتهای ایران و روم وجود داشت، مجالی برای «محمد» باقی نمیماند تا دینش را تبلیغ کند.
ما حال میدانیم مردمان بدوی عربستان با آنکه خدایان گوناگون داشتهاند، اما میتوانستند بدون درگیری به یک مکان برای عبادت مراجعه کرده و هرکدام تنها با پندارهای خود، بدون آزار مذهبی دیگران عبادت نمایند، خدایانشان آنها را تشویق و تنبیه میکردند
2) برقراری نظام قبیلگی و پایبندی افراد به حمایتهای گسترده از افراد قبیله، این امر سبب میشد که اگر فردی همانند محمد بر خلاف نظام حاکم آن دیار که نظام حکومتی اشرافی یا «آریستوکراسی» بود، بخواهد اقدامی صورت دهد، افراد قبیله در مجموع از او حمایت میکردند. این حمایت چشمگیر سبب میشد که چندان گزندی به وی نرسد، همانگونه که در دوره مکه به رغم آن همه ادعاهایش، نتوانستند او را بکشند، یا آسیبی به او برسانند و او را شکنجه دهند. حال اگر محمد در بین مردم ایران مبعوث میشد، به جهت این که ایرانیها همانند عربها تعصبات قومی و قبیلگی نداشتند، در برابر هجوم حکومت سپر دفاعی قوی نداشته و زود شکست میخوردند.
3) وجود قانون ماههای حرام، در محیط عربستان و سرزمین حجاز در چهارماه از سال، یعنی ماههای «ذیالقعده، ذیالحجه، محرم و رجب» جنگ و خونریزی ممنوع بود. جنگ در ماههای حرام را گناهی بزرگ و نابخشودنی (فجار) می دانستند. چنین قانونی آن هم با آن گستره حمایتی و پشتوانه فرهنگی، فرصت خوبی برای رساندن پیام محمد به گوش دیگران پدید آورد که این زمینه و بستر در کشورهای دیگر نبود.
4) مکه و حرم، در میان اعراب از قدیم قانون حرم و حرمت کعبه و اطراف آن وجود داشت. این امر موجب شد تا محمد تا حدودی از شر دشمناناش آسوده باشد.
5) قانون امان، در میان عربهای جاهلی به رغم ضعفهای اخلاقی، برخی از خصلتهای پسندیده و مترقی رواج داشت که از آن جمله قانون امان و پناهندگی بود. طبق این قانون اگر کسی حتا دشمن در پناه فرد یا قبیلهای قرار میگرفت، در امان میبود و با تمامی وجود از او دفاع میکردند.
حالا با شناخت کشور و شرایط عربستان و موقعیت ممتاز خانوادگی «محمدبنعبداله» در آغاز نبوت بهتر میتوان در مورد پیروان این دین و روحیات متدینین این پندار مذهبی ادراک داشت.
ما حال میدانیم مردمان بدوی عربستان با آنکه خدایان گوناگون داشتهاند، اما میتوانستند بدون درگیری به یک مکان برای عبادت مراجعه کرده و هرکدام تنها با پندارهای خود، بدون آزار مذهبی دیگران عبادت نمایند، خدایانشان آنها را تشویق و تنبیه میکردند و به واسطه اجنه آنها را تسخیر میکردند در این کشور هزاران قبیله وجود داشت و با آنکه در قبایلی دختران را زنده به گور میکردند اما در همان شرایط زمانی خدایان مونث را پرستش کرده و زنان شاعر و مدعی پیامبری و بازرگان موفق هم بودهاند که آزادانه فعالیت میکردند و وابستگیهای قبیلهای از سوی طایفههای مادری بود، این مردمان سختکوش صحرانشین با احکام خود که به تبع محیط زندگیشان شکل گرفته بود، نخستین متدینان به آیین جدید شدند، آیینی که دقیقن در همان قالب تدوین شد.
با نگاهی موشکافانه به رسوم و مرزهای اخلاقی، سنتی و فرهنگی آن قبایل ما مشاهده مینماییم که احکام دین جدید از نام خدایش تا احکام خردش با آنچه که قبل از آن مرسوم بود تفاوتی جدی نداشت، تنها آنچه تغییر یافت انسجام آن خدایان در یک خدا و اتحاد این قبیلهها زیر پرچم خدایی واحد و در راستای اهداف «ناسیونالیستی» عرب واحد و مقتدر بود، عربی که در لوای نام دینی جدید توانست به اتحادی دست یابد که این اتحاد حتا توانست امپراطوری ایران را سرنگون کند.
آنچنان که قبلن بیان شد، اعراب بالقوه و بالفعل دارای تعصبات قبیلهای بوده و به هر آنچه که متعلق به خودشان بود با دیده احترام مینگریستند و به آن مومن بودند، این اعتقاد از خدایانشان تا شترانشان را شامل میشد، پس از اسلام و اتحادهایی که در ابتدا خونین بود، در نهایت با حسابهای منطقی این قبایل متقاعد شدند که در زیر لوای خدایی واحد و قدیمی انتفاعی مشترک و همهجانبه حاصل میشود و آنها خواهند توانست متمدنانه به جای جنگ با هم و راهزنی از هم بهصورت مشترک صاحب قدرتی شوند که بر تمدنهای بزرگ نیز چیره شوند.
ضمن آنکه برای آنها باور بزرگی تغییر نیافته بود، شاید کجخلقیهای اولیه و جنگهای ابتدایی این قبیلهها را باید به حساب عدم توجیه آنها گذارد، زیرا آنها پس از درک آنکه از این پس نیز دقیقن به همان شیوه زندگی خواهند کرد اما بدون بیم از هم، در مدت کوتاهی متحد گشتند، آنچه به منوال گذشته رواج داشت سروری و ولایت بزرگان قبایل بزرگتر و متمولتر بود که پس از اسلام میتوانستند با پشتوانهی نیروی انسانی و جنگاوری قبایل کوچکتر آنها را نیز در غنایم شریک نمایند .
اما حکایت مومنان نخست: دین محمد، با آنکه دینی است کاملن موافق با طبع و باورهای عربی، اما در ابتدا با سرسختی اعراب روبهرو گشت، پیش از این علت این مقاومت توضیح داده شد، ترس از دست دادن مزایای بزرگی، نخستین علت این مقاومت بود، در این راستا مومنان ابتدایی این دین طی 10 جنگ اصلی توانستند اعراب مخالف را شکست داده و از غنایم بهرهمند شوند، اگر کشتگان این جنگها، اهل کتاب و بردگان را در این محاسبه نگنجانیم، شاید اولین قربانیان متدین به این دین، زنان باشند، زنانی که قبل از فراگیری این دین، مانند مردان در صورت ابراز لیاقت میتوانستند بهصورت آزادانه در محافل تردد کرده و مناصب سیاسی و تجاری و هنری داشته باشند پس از ایمان به اسلام درگیر شرایطی شدند که شاید در ابتدا بهصورت اختیاری انتخاب شد، اما پس از گذشت زمان، بهصورت عرفی نامطبوع با گونهای بدوی و تحقیرآمیز حتا تاکنون ادامه یافته است.
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»