شراره سعیدی/ رادیو کوچه
برداشت قرآن از زن مشابه برداشتهای تورات و برداشتهای توراتی بخشی از انجیل است:
مردان را بر زنان برتری است. «بقره 228»
فایل صوتی را از اینجا بشنوید
زیرا که خداوند برخی را بر برخی دیگر برتر مقرر فرموده است، و نیز از این بابت که مردان از مال خود و زنان نفقه می دهند. «نسا 34»
زنانی را به نکاح خود درآورید که مورد پسندتان باشند: دو یا سه یا چهار «نسا 30 »
و چنانچه دلپسندتان نبود در امر طلاق آنها دغدغهای به خود راه ندهید.«نسا 19 »
زنانی را که از نافرمانیشان بیمناکید، نخست نصیحت کنید سپس از خوابگاهشان دوری گزینید، و سرانجام آنان را به زدن تنبیه کنید. «نسا 33 »
اینان کشتزار شمایند، پس به هر صورت که خواسته باشید برای کشت آنها نزدیکی بجویید. «بقره 223»
و هر کدام از زنانتان را که مرتکب خطایی فاحش شده باشند و چهار تن از گواهانی که خود تعیین میکنید به خطای آنان گواهی دهند آنقدر در خانه زندانی کنید تا عمرشان به آخر برسد یا آنکه خداوند راه نجاتی برایشان فراهم آورد. «نسا 15 »
خدا به شما فرمان میدهد که ارث یک پسر را دو برابر ارث یک دختر قرار دهید. «نسا 11 »
و برای ادای شهادت دو مرد گواه آورید و اگر دو نفر مرد نیاید یک مرد و دو زن را گواه بیاورید.«بقره 282 »
در جامع ترمذی که یکی از صحاح سته، یکی از معتبرترین کتابهای حدیث جهان تسنن است، از قول «ابوهریره» صحابی معروف محمد از پیامبر اسلام روایت شده است که اگر قرار بود دستور دهم انسانی به انسان دیگر سجده کند، یقینن دستور میدادم زنان به شوهرانشان سجده کنند، و در صحیح بخاری یکی دیگر از صحاح سته روایت شده است که سرزمینی که زنی بر آن حکومت کند حکم تباهی خود را صادر کرده است.
«مونتگمری وات» محقق و مورخ سرشناس زندگانی پیامبر اسلام در کتاب «محمد در مدینه» از قول عایشه، همسر پیامبر آورده است : «هنگامی که پیامبر خدا با من ازدواج کرد شش سال بیشتر نداشتم.
هنوز با دختران خردسال که همسن من بودند بازی میکردم، تا زمانی که نه ساله شدم و همسرم مرا با عروسکهایم به خانه خود برد، در این موقع پیامبر ۵۴ سال داشت.»
البته برای دفاع از تعدد زوجات «محمد» پیامبر که 12 بار ازدواج کرده بود، از تعداد 99 زن برای یعقوب پیامبر نام برده میشود و البته نکته مغفول این ماجرا آن است که هر آنچه قبل از این دین جریان داشت باید به واسطه شریعت جدید و لااقل سمبل آن یعنی پیامبر اسلام تطهیر میگشت و روش درست و قاعدهمند آن آموزش داده میشد، که متاسفانه این چنین نشد، زیرا اگر باور کنیم که نفس انجام این عمل کمک به بیوهزنان و فرزندان آنها بود، پیامبر مقتدر دینی مانند اسلام میتوانست با حرام اعلام کردن تعدد زوجات و قرار دادن ثوابی مانند جهاد برای یاری زنان وامانده و الزام به ایجاد اشتغال برای آنان این مشکل اساسی را که تاکنون در جریان است، برای همیشه «حداقل از منظر دینی» حل کرده و با قرار دادن دیه و ارث مساوی برای آنها، این قشر بزرگ را صاحب کرامتی کند که اسلامگراهای کنونی و متاخر برای توجیه آن متوسل به انواع ترفندهای کلامی نشوند، به هرحال پیامبر الله که «رحمتی بر عالمیان» و یک نمونه و الگو برای انسانها معرفی شده است، رسوم و قواعد اجتماع بدویاش را دنبال کرد و بنابر این مهر تایید بر آنها زد و آنها را به رسومی جاودانه تبدیل کرد که باید از آنها تقلید کرد. البته جوامع بدوی را نمیتوان محکوم کرد، زیرا آنها نمیدانستند که میتوانند بهتر از این نیز رفتار کنند، اما هنوز هستند انسانهای مدرنی که به وسیله دنبال کردن آیینی که نتیجه و محصول اجتماع بدوی بوده، آن جوامع بدوی و کهنه را دنبال میکنند و به واسطه تقلیدشان از آنها ما را وحشتزده میکنند. انسانهای بدوی، حیوانات و انسانها را قربانی میکردند، میان جنس زن و مرد تبعیض قائل میشدند، بردهداری میکردند و به انواع مختلفی حقوق انسانی را زیر پا میگذاشتند، اما در مقابل مقلدان کنونی، بسیار توجیهپذیرند.
محدودیت زنان، ابتدا از زنان پیامبر آغاز شد، حجاب و خانهنشینی ابتدا برای آنان و سپس برای عامه ایجاد گردید و نباید از نقش حجاب غافل شد، محدویت ایجاد شده توسط حجاب آنجا عیان میگردد که ایجاد این پوشش تبعاتی کاملن مشخص ایجاد کرده است، حجاب صرفن یک پوشش نیست، زن متدین با پذیرش حجاب به نوعی تفاوت ساختاری و آسیبپذیری خود را میپذیرد و تنها با یک پوشش سعی در ایجاد مصونیت برای خویش میکند، پوششی که شاید در نگاه اول مصونیت ایجاد کرده، جامعهای گرسنه و حریص از زنان و مردانی منع شده را میسازد که جنس مونث در آن تا به آن حد ضعیف است که تنها به واسطه یک روکش سعی در پنهان نمودن خود میکند.
او باور میکند که هر چه مخفیتر باشد در امانتر است و نتیجه این باور زنست که مردان منتسب با او که او را ضعیف و غیرقابل اطمینان مییابند را بر او استیلا میدهد، هر چه زن متدین خود را بیشتر میپوشاند باور جامعه را نسبت به ضعفش در دفاع از خودش بزرگتر میکند و همین انگاره او را کوچکتر و حقیرتر مینماید، اما از آنجا که اعتقاد دینی، سنن، روایات و کتاب مقدس دینیش کاملن دست در دست هم این پوشش و طرز رفتار را تایید میکنند و حسن میپندارند و این زن متدین مانند خون در رگانش، باورهایش به حیاتش متصل است، راضی به رضای دینش از حقوق خود، مادر و دخترش دست شسته و گاهی شاید این حقوق را نه تنها حق خود ندانسته بلکه وسوسه شیطان پنداشته و از تفکر به آن میرنجد و گاهن حتا از تذکرات نهانی وجودش نیز خجالتزده است. او نیم برادرانش ارث میبرد، نیم پسرش دیه دارد، باید روحش را در تعدد زوجات تقسیم کند، آنگاه که شوهرش با افتخار همسری دیگر اختیار مینماید، اگر به مردی دیگر نظاره کند مستوجب بزرگترین عذاب الهی میشود، زاییده خود را حق سرپرستی نداشته و لیاقت داشتنش را ندارد و … اما با این حال حتا در قرن بیست و یکم، از خود گذشته در راه پاسداشت دین پیرش بر اقتضائات خلقتش خط باطل میکشد و همچنان این شکنجههای روحی و جسمی را ارزش خویش میپندارد .
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»