شراره سعیدی/ رادیو کوچه
اعراب معمولن در امور داخلی مردمان محلی که مالیات خود را میپرداختند دخالت نمیکردند، در قرون اول اسلامی، سران محلی مسولیت اداره محلات و شهرها را بر عهده داشتند. پس از فتح یک ناحیه، اعراب در پادگانهایی که ساکن میشدند که یا خود تبدیل به شهر میشدند یا اینکه در نزدیکی شهرهای دیگر قرار داشتند. در زمان فتح و دوره بلافاصله پس از آن ارتباط و ادغام کمی بین اعراب و ایرانیان محلی وجود داشت.
فایل صوتی را از اینجا بشنوید
این خط مشی هم توسط خلیفه و هم توسط علمای زرتشتی حمایت میشد. با گرویدن زرتشتیان به اسلام تماسها زیادتر شده، و قوانینی برای ارتباط بین آنها وضع شد. تا زمان قتل عثمان، فتح ایران کامل شده بود و پادگانهای اعراب در چند منطقه جهت اطمینان از اخذ مالیات برقرار شده بود. از زمان معاویه به بعد برنامه اسکان دایمی برخی اعراب در ایران اجرا شد. در زمان امویان اعراب از آمودریا فراتر رفته و وارد کوههای افغانستان شدند.
نوشتههای مورخان در مورد تاثیرات مثبت و یا منفی حمله اعراب آمیخته بوده است
نوشتههای مورخان در مورد تاثیرات مثبت و یا منفی حمله اعراب آمیخته بوده است.
اما گرایش ایرانیان به اسلام فرایندی پیچیده تدریجی و تاریخی بوده که چندین قرن به طول انجامیده و از ناحیه به ناحیه تفاوت میداشته و انگیزه و نیرو محرکه آن مورد به مورد تفاوت داشته است. فرایند مسلمان شدن ایرانیان از زمان محمد در عربستان شروع شد «ایرانیان بسیاری در یمن ساکن بودند» در زمان حمله اعراب اولین گروندگان به اسلام، سربازان ایرانی و سران محلی بودهاند که به گفته «التون دانیل» این گرایش تنها اسمی بوده و به منظور حفظ موقعیت و جایگاه در حکومت جدید صورت گرفته است. پذیرش اسلام در زمان فتوحات توسط بخش یا تمامی یک شهر آنچنان که در قزوین گزارش شده بسیار نایاب است. اکثر ایرانیان در زمان حمله هیچ آشنایی با زبان عربی نداشتند و نه میدانستند که در قرآن چه نوشته شده و محمد دقیقن چه میگوید و اسلام چه آداب و مراسمی دارد. بهگفته التون دانیل اولین تلاش منظم برای ترویج گسترده اسلام در میان ایرانیان در زمان امویان بود. در آن زمان قتیبه بن مسلم در ماوراالنهر با تخریب مکانهای مذهبی محلی، ساختمان مساجد و اجبار مردم سعی در گرواندن مردم به اسلام داشت که حرکتی ناموفق بود زیرا پس از خروج ارتش عرب ساکنان شهر از اسلام باز میگشتند.
البته عموم مورخان معتقد هستند که بهصورت کلی استفاده از زور در ترویج اسلام در قرون اولیه اسلامی بسیار کم بودهاست و مواردی نظیر رفتار قتیبه بن مسلم موارد خاص بودهاند. اعراب به ایرانیان تضمین حفاظت و پیروی آزاد از دینشان را میدادند. اما موارد پراکنده از استفاده از زور مانند تخریب آتشکدهها و به دار آویختن موبدان اتفاق افتاده است. بسته به مورد، انگیزههای گرایش به اسلام، اقتصای، اجتماعی و همچنین شخصی و روحانی بوده است. مسلمانان در مقایسه با زرتشتیان مالیات کمتری میپرداختند و این انگیزهای برای گرویدن به اسلام بود. اعراب مهاجرت کرده به ایران در گرویدن ایرانیان به اسلام نقش داشتند. به عنوان مثال جمعیت کوچکی از اعراب که در اطراف قم ساکن شده بودند و در این شهر تبلیغ میکردند آن ناحیه را به یک پایگاه شیعه تبدیل کردند، بهگفته برنارد لوییس دلیل افول دین زرتشتی این بود که روحانیت زرتشتی از نزدیک با ساختار قدرت در ایران باستان در ارتباط بودهاند. از دست دادن این پایگاه و نداشتن دوستانی در خارج از ایران و همچنین نداشتن مهارتهای خیلی قوی بقا همانند یهودیان باعث دلسردی و کاهش تعداد آنها شد.
زرتشتیان پس از این نقش کمرنگی در احیای فرهنگی و یا سیاسی ایران بازی کردند. بهگفته آمورتی، اینکه اعراب دین خود را بر ایرانیان تحمیل نکردند و به آنها آزادی عمل دادند ویژگی دموکراتیکی است، اما این را نباید فراموش کرد که اعراب با دادن مشوقهای اقتصادی و حقوقی مشخص به نتیجه مورد نظرشان رسیدند. بهگفته سید حسین نصر، بهوجود آمدن تعداد زیاد محققان ایرانی بزرگ مسلمان نشان از تحول درونی، و نه زور و فشار اجتماعی است، زیرا با فشار نمیتوان مشارکت خلاقانه و برجسته را انتظار داشت.
به گفته التون دنیل، از عوامل مهم دیگر گرویدن ایرانیان به اسلام نقش صوفیان بوده است. گزارشهای زیادی از تحول درونی افراد هنگام برخورد با صوفیان – و متعاقب آن گرویدن آنها به اسلام – وجود دارد.
البته با اینحال نباید کتمان کرد که ماهها طول کشید تا جواهرات و خزانه کاخهای ایران تخلیه شد. همین اتفاق در کاخهای زیبای کشورهای دیگر هم افتاد. اما ماجرا به این جا ختم نشد.
تقریبا همه پژوهشگران معتبر در دو قرن اخیر تایید کردهاند که شرایط جدیدی که پس از اشغال ایران بهوجود آمد باعث نابودی کتابها و آثار فرهنگی ایران باستان شد. حالا نیمی از این محققان رای به نابودی عمدی اعراب دادهاند و نیمی دیگر نظر بر این دارند که به جهت عدم حمایت دولت از نوشتهها و پخش و پراکنده شدن آن و همچنین بدون استفاده ماندن آنان، این کتب از بین رفتند و در زمان مامون (پس از دو قرن) تلاش شد تا این آثار را دوباره جمعآوری کنند که موفق نشدند بیش از اندکی از آن را بیابند. اما همه این پژوهشگران از مسلمان و نامسلمان و از ایرانی و غربی یکصدا معتقدند که بهوجود آمدن شرایط جدید باعث نابودی دستآوردهای فرهنگی _ ادبی ایران شد.
البته باور استدلال اسلامگرایانی که فراموشی زبان پهلوی و نابودی کتب فارسی را به دست تازه مسلمان شدههای ایرانی میدانند بسیار دشوار است، زیرا ایرانیان محو و متدین در شریعت جدید زبان عربی را جایگزین پهلوی نکردند بلکه فارسی پهلوی را با نوع دیگری از فارسی جابهجا کردند .
زرینکوب در کتابی با عنوان «دو قرن سکوت» مینویسد :
در طی دو قرن، سکوتی سخت ممتد و هراسانگیز بر سراسر تاریخ و زبان ایران سایه افکنده است و در تمام آن مدت جز فریادهای کوته و وحشتآلود اما بریده و بیدوام، از هیچ لبی بیرون نتراویده است… آنچه از تامل در تاریخ بر میآید این است که عربان هم از آغاز حال، شاید برای آن که از آسیب زبان ایرانیان در امان بمانند و آن را چون حربهی تیزی در دست مغلوبان خویش نبینند، در صدد بر آمدند زبانها و لهجههای رایج در ایران را از میان ببرند. آخر این بیم هم بود که همین زبانها خلقی را بر آنها بشوراند و ملک و حکومت را در بلاد دور افتاده ایران بهخطر اندازد. بههمین سبب هر جا که در شهرهای ایران، به خط و زبان و کتاب و کتابخانه بر خوردند با آنها سخت بهمخالفت برخاستند… نوشتهاند که وقتی قتیبه بن مسلم، سردار حجاج، بار دوم به خوارزم رفت و آن را باز گشود هرکس را که خط خوارزمی مینوشت و از تاریخ و علوم و اخبار گذشته آگاهی داشت از دم تیغ بیدریغ در امان نمیگذاشت و هیربدان قوم را یکسر هلاک کرد و کتابهایشان همه بسوزانید و تباه کرد تا آنکه مردم رفته رفته امی ماندند و از خط و کتاب بیبهره گشتند و اخبار آنها فراموش شد و از میان رفت.
این واقعه نشان میدهد که اعراب زبان و خط مردم ایران را به مثابه حربهای تلقی میکردهاند که اگر در دست مغلوبی باشد ممکن است بدان با غالب در آویزد و به ستیزه و پیکار بر خیزد. از اینرو شگفت نیست که در همه شهرها برای از میان بردن زبان و خط و فرهنگ ایران به جد کوششی کرده باشند. شاید بهانه دیگری که عرب برای مبارزه با زبان و خط ایران داشت این نکته بود که خط و زبان مجوس را مانع نشر و رواج قران میشمرد.
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»