شکوفه / دفتر ترکیه / رادیو کوچه
در ادامهی برنامههای میکروفن دوباره بر میگردیم به روند اولیهی برنامهها و میرویم به گفتوگوی خانه به خانه از پناهندههای ساکن ترکیه که هرکدام زندگی خاص خود را دارند.
در این برنامه به سراغ خانوادهای رفتم که مدت هشت ماه است که در ترکیه اقامت دارند و در انتظار رفتن به کشور سوم هستند.
فایل صوتی را از اینجا بشنوید
شما چند وقت است اینجا هستید و زندگی اینجا را چطور ارزیابی میکنید؟ این نوع زندگی چه تفاوتی با زندگیتان در ایران دارد؟
خوب مسلمن تفاوتهای زیادی دارد. ما مدتها در ایران زندگی کردیم. در کنار خانواده و دوستان و فامیلها بودیم اما اینجا تنها شدیم. دیگر دور و برمان شلوغ نیست. خیلی به یادشان میافتیم. گاهی دلمان از این تنهایی میگیرد اما با توجه به اینکه اینجا مسئلهی کار اینقدر جدی نیست، بنابراین وقت کافی داریم برای کارهای مختلف. اینجا وقت داریم برای تفکر، مطالعه، یادگرفتن زبان انگلیسی، رفتن به کلاس برای یادگیری کارهای دستی.
نمیتوانم بگویم از این وضع ناراضی هستم. من سعی میکنم همیشه خودم روی شرایط تاثیر بگذارم. سعی میکنم خودم شرایط را کنترل کنم و به دست بگیرم و نگذارم که مشکلات محیطی و شرایط بر من اثر بگذارد.
گفتید که کلاسهای آموزشی میروید. مگر ایرانیها اینجا میتوانند از کلاسهای ترکیه استفاده کنند؟
بله. اتفاقن همه میتوانند بروند و در رشتههای مختلف کارهای دستی مختلف را یاد بگیرند. روباندوزی، سوزندوزی، نقاشی، خراطی، چوببری و کارهای بسیار دیگر. اینجا حتا فرصت کار هم هست. اینجا بسیاری از کارخانهها و مجتمعها هم به کارگر احتیاج دارند. افراد میتوانند ضمن کار در این مجموعهها، کارهای جدید یاد بگیرند.
«سوالات از مرد خانواده»:
از هجرت خوشم میآید
شما در اینجا کار میکنید. این کار را چه کسی به شما پیشنهاد کرده؟
من در کارخانهی شیشه و آینه سازی کار میکنم. یکی از پناهندههای ایرانی این کار را برایم پیدا کرد. از کارم راضی هستم اگرچه با آنچه در ایران بودم خیلی تفاوت دارد. خوب به هر حال در ایران برای خودمان رییس بودیم اما اینجا باید کارگری کنیم. اما از هجرت خوشم میآید. دارم با خودم وحدت عالم انسانی را تمرین میکنم. مشکل اینجا زبان است. اینجا مردم با مردم هیچ مشکلی ندارند. به نظرم تفاوتی هم با فرهنگ ما ندارند. خواستههای خانوادگیشان هم همین است. اگر کسی زبان ترکی بلد باشد، خیلی راحت میتواند با مردم کنار بیاید. اگر افراد زبان هم را بفهمند میتوانند ایرانیها هم وارد جمعهایشان بشوند. اگر بقیه هم بتوانند زبان یاد بگیرند میتوانند به راحتی با این مردم کنار بیایند.
بچههای شما کجا هستند؟
آمریکا هستند. ما دوباره داریم پیش آنها میرویم. حقیقتن به خاطر آنها این سختیها و جابهجاییها را انجام میدهیم.
خانم شما کلاس زبان میروند. شما برای تکمیل زبان انگلیسی خودتان برای کشور سوم چه اقداماتی میکنید؟
راستش من کمی میخوانم اما ترجیح میدهم بروم در کشور سوم و همانجا با فرهنگ خودشان زبان یاد بگیرم. فکر میکنم بتوانم در مدت یک سال آنچه که باید یاد بگیرم.
خیلی از افرادی که اینجا هستند احساس بلاتکلیفی میکنند و از این وضع ناراضی هستند. شما چطور؟ این احساس را دارید؟
مرد خانواده: ما به خاطر اینکه در ایران بلا تکلیف بودیم، آمدیم اینجا و البته بازهم به این سد بلا تکلیفی برخورد کردیم. برای اینکه سازمان پناهندگان جواب قطعی به ما نمیدهد و ما باید همچنان منتظر باشیم تا لحظهها بگذرد و کمکم کارمان راه بیفتد. البته این سازمان شاید کمی حق داشته باشد که مدام ما را از برنامههایش باخبر نکند برای اینکه آن وقت ما مثل مریضهایی میشویم که دوست داریم دکتر همیشه بالای سرمان باشد.
زن خانواده: راستش من هنوز این احساس را به دست نیاوردم. شاید اگر کارمان بیشتر طول بکشد نگران بشوم اما همان موقع هم که از ایران میآمدم، شنیده بودم که وضع همین است. اما از وقتی آمدم سعی کردم خودم را با کارهای مختلف مشغول کنم و اینجا هم زندگی با این شرایط را بپذیرم تا به کشور سوم بروم. در واقع دیر و زود دارد اما سوخت و سوز ندارد.
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»