Saturday, 18 July 2015
21 March 2023
فضای مجازی ما را بس است‌،

«بغض‌»

2011 January 16

مطلب‌هایی که در این بخش تارنمای رادیو کوچه منتشر می‌شود یا انتخاب دبیر روز سایت و یا پیشنهاد دوستان رادیو است که می‌تواند از هر گروه یا دسته و یا مرامی باشد. نظر‌های مطرح شده در این بخش الزامن نظر رادیو کوچه نیست. اگر نقد و نظری بر نوشته‌های این بخش دارید می‌توانید برای ما ارسال کنید.

آذین

این زمستان غم‌زده است‌، این زمستان سرد است‌، هواپیما‌هایمان سقوط می‌کنند ، جان مردم ارزشی ندارند‌،‌ یارانه‌ها بر داشته می‌شوند با زندگی  دست و پنجه نرم می‌کنیم‌،‌ صعود قیمت‌ها .. در فضای مجازی می‌جنگیم‌،‌ در فضای مجازی مبارزه می‌کنیم‌، در فضای مجازی عقده‌گشایی می‌کنیم به دیگر ملت‌ها یاد می‌دهیم چطور از اینترنت در راستای هدفشان استفاده کنند تا توجه جهانیان به آن‌ها  جلب شود‌،‌ در فضای مجازی یک‌دیگر را محکوم می‌کنیم، محکوم  می‌شویم‌، انگ می‌زنیم‌، دفاع می‌کنیم ‌و در فضای مجازی پیروز می‌شویم .

به دنیای واقعی قدم می‌گذاریم با  حسرت به مردم تونس می‌نگریم که اتحاد و در نهایت پیروزیشان ما را به یاد بغض فروخورده سی ساله امان می‌اندازد ،‌با بهت به  افغانستان نگاه می‌کنیم آن مرد افغان می‌گوید این جا کابل است تهران نیست این‌جا مردم حق اعتراض دارند‌. آن‌ها دارند ‌بغض فرو خورده ما را فریاد می‌کشند‌،‌ وزیر کشور کویت‌ پس از مرگ یک نفر تحت شکنجه در یکی از پای‌گاه‌های پلیس کویت استعفا داد.  بولیوی در برابر خواست مردم عقب‌نشینی کرد.

ما را چه شده است‌؟  فضای مجازی ما را بس است‌؟  دوره می‌کنیم این روزهای زمستانی را،‌ دوره می‌کنیم شب را … سیاهی را …

ما را چه شده است‌؟  فضای مجازی ما را بس است‌؟  دوره می‌کنیم این روزهای زمستانی را،‌ دوره می‌کنیم شب را … سیاهی را …

قصه‌های این روز‌هایمان شده غصه‌ی آن نازنینی که در سلول خود شب‌ها از سرما گویی بر یخ خفته است و بیش‌تر سردمان می‌شود … غصه ی نسرینی که باید 11 سال در بند باشد و بیست سال هم از حرفه‌اش محروم‌، غصه‌ی آن پناهی بزرگ که اندیشیدن بر او ممنوع شد‌، ‌غصه‌ی ‌حکم‌های اعدام که دیگر نمی‌دانیم کدام قرار است کی انجام شود‌‌‌،‌ غصه‌ی بازماندگان سقوط هواپیما و آن‌ها که برای همیشه  رفتند،‌ غصه‌ی دروغ‌هایی که هر روز می‌شنویم‌، غصه‌ی خشونت که این‌چنین در لایه‌های جامعه‌مان نهادینه شده‌،‌ غصه چوبه دار‌،‌ غصه‌ی چار پایه که ای کاش دیگر از زیر پای هیج محکومی کشیده نشود‌،‌ غصه‌ی گور‌های بی‌سنگ و بی‌نشان‌،‌ غصه‌ی مادران و کودکان‌،‌ غصه‌ی نان‌،‌ غصه‌ی خون‌هایی که ریخته شد بر سنگ‌فرش این خیابان‌ها، ‌خیابان‌هایی که می‌توان در آن‌ها آدم کشت ولی نمی‌شود در آن‌ها عاشق بود‌،‌ غصه‌ی ترک و کرد و بلوچ‌،‌ غصه‌ی نفس کشیدن که ما هنوز هم در تهران‌،‌ نه،‌ در ایران‌، نمی‌توانیم نفس بکشیم‌.

«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»

|

TAGS: , , , , , , , , , , , , 

۲ Comments


  1. khashayar
    1

    با دورد. واقعا” گل گفتی


  2. ardavan
    2

    حق باشد و حق باشد و حق