Saturday, 18 July 2015
23 March 2023
دایره‌ی شکسته

«من این‌گونه روایت می‌کنم»

2011 January 19

مه‌شب‌ تاجیک/ رادیو کوچه

«دیوید فینچر» جزو کارگردانانی در سینما محسوب می‌شود که به آن‌ها کارگردانان سینمای مستقل هالیوود می‌گویند، حال چقدر این دسته‌بندی می‌تواند درست باشد یا شامل حال این فیلم‌سازان بشود موضوع مورد بحث ما نیست. دیوید فینچر حداقل از نظر ایده و تفکر در زمینه‌ی ساخت فیلم‌هایش به‌طور کامل مستقل و نوگراست و فیلم‌های بسیار خوب و درخشانی در میان انبوه‌سازان هالیوودی دارد. بردن جوایز گلدن گلاب و یا حداقل بخش زیادی از این جوایز توسط فیلم آخر او شبکه‌ی اجتماعی باعث شد که امروز درباره‌ی او و فیلم‌هایش صحبت کنیم، البته کارنامه‌ی او پربار است ولی ما تنها سه فیلم او را بررسی می‌کنیم، امیدوارم زمانی دیگر بتوانیم دیگر شاه‌کارهای او مثل بازی و هفت نیز را مورد بررسی قرار دهیم.

فایل صوتی را از اینجا بشنوید

 

فایل را از این جا دانلود کنید

فیلم‌نامه «شبکه اجتماعی» آخرین فیلم دیوید فینچر را «آرون سارکین»، فیلم‌نامه‌نویس فیلم‌های مشهوری چون «جنگ چارلی ویلسون»، از روی کتاب «میلیونرهای اتفاقی» نوشته‌ی «بن مزریچ» اقتباس کرده است. فیلم هرچند درباره‌ی موسس جوان سایت فیس‌بوک، «مارک زوکربرگ» و داستان چگونگی به راه افتادن این سایت اینترنتی است، اما خود زوکربرگ و البته هیچ‌کدام از کسانی که در تاسیس فیس‌بوک نقشی داشته‌اند در تولید این فیلم با فینچر هم‌کاری نکرده‌اند. «شبکه اجتماعی» در نگاه اول داستان یک دانش‌جوی مبتکر رشته‌ی کامپیوتر دانش‌گاه هاروارد است که در پی اتفاقاتی تصمیم به راه‌اندازی سایتی می‌گیرد که دانش‌جویان دانش‌گاه‌های مختلف را با هم پیوند دهد. یک‌جور سایت تفریحی برای دور هم جمع شدن دانش‌جویان. پروژه‌ای که وقتی وارد فاز مالی می‌شود و حامی قدرت‌مندی چون «شان پارکر» با بازی «جاستین تیمبرلیک» پیدا می‌کند، که خودش جزو افراد قدرت‌مند اینترنت است و یک سایت دانلود موسیقی دارد، ابعاد گسترده‌تری پیدا می‌کند. سبک فینچر برای روایت این ماجرا مثل همیشه مسحور کننده است، یعنی داستانی ساده به روایت آدمی مانند فینچر تبدیل به روایتی جذاب و دیدنی می‌شود. و هم‌چینین روایتی درباره‌ی نسلی که نسل تکنولوژی، اینترنت، تبادل اطلاعات و کلیلک است.

دوازده سال پیش باش‌گاه مشت‌زنی فینچر پس از اکران ناموفقش کم‌کم تبدیل به یکی از مهم‌ترین و معروف‌ترین آثار سینمایی شد و همیشه در فهرست فیلم‌های برتر تاریخ سینما از آن نام برده می‌شود

فیلم بعدی «ماجرای غریب بنجامین باتن» است فیلمی ازلی و ابدی است و داستان مردی را روایت می‌کند که در سال 1918 و در پیروزی اروپا، به دنیا می آید، اما تفاوتش با سایر نوزادان در این است که او در زمان تولد هم‌چون پیرمردی هشتاد ساله با چشمانی بسیار ضعیف، انگشتانی شکننده و پوستی چروکیده، زاده می‌شود. مادرش در زمان تولد او از دنیا می‌رود و پدرش با بازی «جیسون فلمینگ»، او را در خانه‌ی سالمندانی رها می‌کند و از آن پس زن سیاه‌پوستی به نام کویین با بازی «تاراج پی. هنسون» از او مادرانه مراقبت می‌کند تا بزرگ شود و بدین ترتیب شخصیت بنجامین در میان آفریقایی-آمریکایی‌ها و هم‌چنین سالمندانی که گویی به دست فراموشی سپرده شده‌اند، شکل می‌گیرد. چندی بعد و در حالی که بنجامین هفت سال به جوانی نزدیک‌تر شده است با دختر بچه‌ای به نام دیزی با بازی «ال فانینگ» آشنا می‌شود و خیلی زود میان آن‌ها عشق و علاقه‌ای عمیق و جاودانه پدید می‌آید و این در حالی‌ست که یکی از آن‌ها به سمت پیر شدن حرکت می‌کند و دیگری با گذشت ایام از پیری به جوانی رجعت می‌کند. تا این‌که زمانی می‌رسد که بنجامین با بازی «براد پیت» و دیزی با بازی «کیت بلانشت»، قادر به برقراری رابطه‌ی عاشقانه خود در فضایی ملموس و باورپذیر می‌شوند. فیلم در طول مدت به‌طور نسبی طولانی خود ضمن بررسی وقایعی که زمانی قریب به یک قرن را در بر می‌گیرد، به تشریح رابطه‌ی عاشقانه میان بنجامین و دیزی می‌پردازد..

فینچر به امید بازگشت به روزهای اوجش با هنرپیشه‌ی محبوبش، برد پیت، دست به خلق تصویری از ایده‌ی جسورانه‌ی «فیتز جرالد» زد. فیلم راوی ایده‌ی عجیب زندگی وارونه می‌شود. چیزی که شاید به نظر این‌قدر عجیب و احمقانه بیاید که خنده‌دار باشد، اما کنجکاوی درباره‌ی این‌که اگر چنین چیزی امکان داشت چطور می‌شد، بیننده را میخکوب می‌کند و با مسیر داستان پیش می‌برد. داستانی که روایت‌گر بخشی از حوادث مهم تاریخی جهان است.

اما این بن‌مایه از قدرت کافی برخوردار نیست و به همین دلیل برد پیت در بیش‌تر صحنه‌های فیلم در حالی که گریم کهن‌سالی بر چهره‌اش نقش بسته است با چشمانی غم‌بار درست مانند فرشته‌های که در حال مشاهده رنج بشریت است به بیرون خیره می‌شود و هیچ‌کار دیگری نمی‌کند. البته نام‌گذاری بنجامین به عنوان پروتاگونیستی منفعل همه‌ی ماجرا نیست چرا که وی هیچ واکنشی نشان نمی‌دهد و فیلم هم به‌طور تقریبی وی را فقط در خلال فرآیند گذران عمرش تعریف می‌کند. بنجامین فاقد هر گونه آرزویی است، علاقه‌مند چیزی نیست و خواسته‌ای جز به دست آوردن دیزی ندارد. در واقع وی آدمی غیرجذاب است که به دلایل پزشکی توجه اندکی جلب می‌کند. نتیجه همه این عوامل چیزی جز تبدیل شدن «بنجامین باتن» به اثری سرد نیست، مجموعه‌ای از چند میان پرده که در یک گل‌خانه به نمایش گذاشته شده‌اند. به همین دلیل بعد از یک ساعت ابتدایی تا حد زیادی کسل‌کننده می‌شود. مسئله جایی بیخ پیدا می‌کند که در پایان مشخص می‌شود فیلم حرفی هم برای گفتن ندارد جز این‌که زمان رحم ندارد و میرایی بشر به‌طور صرف یک اتفاق ناراحت کننده است.

دوازده سال پیش باش‌گاه مشت‌زنی فینچر پس از اکران ناموفقش کم‌کم تبدیل به یکی از مهم‌ترین و معروف‌ترین آثار سینمایی شد و همیشه در فهرست فیلم‌های برتر تاریخ سینما از آن نام برده می‌شود.

داستان دو دوست  با بازی «ادوارد نورتون» و «برد پیت» است که تصمیم می‌گیرند یک باشگاه مشت‌زنی زیرزمینی راه انداخته و زندگی جدیدی را شروع کنند. داستان نسل جوان و افسرده‌ای که به قول تایلر «در هیچ جنگ و رکود اقتصادی» آزموده نشده است. همه‌چیز آن‌قدر در اختیارشان بوده که فاصله میان میل و ارضا از میان رفته است، و آن‌چه برایشان مانده فقط مصرف بیش‌تر و بیش‌تر است. با پذیرش این توهم که مصرف دایم محصولات کارخانه‌ی سرمایه‌داری، قرار است کمبودهایشان را بگیرد. پس باید غرایز حیوانی شان را احیا کنند. باید همه چیز را از دست بدهند تا برای تولدی دیگر در قلب این اجتماع یک سان ساز آماده شوند. باید بفهمند توهمی را که اجتماع برایشان از مفهوم موفقیت می‌سازد از هم بدرند تا فردیت از دست رفته شان را بازیابند. باید سیستم را بشکنند. فیلم این ایده‌ها را به صورت مخاطب می‌کوبد.

باشگاه مشت‌زنی ورطه‌ای‌ست برای به چالش کشیدن درون و پیرامون انسان در دنیای به معنای واقعی مدرن. دنیایی که قهرمان ندارد، دنیایی که هویت و شخصیت انسان براساس برند و محصولات مصرفی تعیین و شناخته می‌شود. دنیایی پر از آدم کوتوله‌ها که بر شانه‌های غول تاریخ ایستاده‌اند و با وجود این‌که وسعت دیدشان بیش‌تر از تمامی گذشته است، اما توانایی فرد در آن به مراتب کم‌تر است. دنیایی پر از انسان‌هایی با تناقضات درونی. دنیایی که در آن هویت، تنها با یک انقلاب، آن هم توسط خود انسان و آن جنبه از انسان که با آن به شدت بیگانه است و تا حد زیادی از آن ابا و واهمه دارد باید صورت بگیرد، قابل تغییر است. در هر صورت گفتنی‌ها و لایه‌های این فیلم بسیار بیش‌تر از مجال یک نظر ساده است. باشگاه مشت‌زنی فیلمی است بسیار زیبا و خوش ساخت با بازی عالی بازی‌گران و فیلم‌نامه‌ای بسیار بسیار قوی.

«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»

|

TAGS: , , , , , , , , , , , ,