Saturday, 18 July 2015
01 April 2023
مجله جاماندگان-خدایان نجاتشان نمی‌دهند-قسمت پانزدهم

«الله، خدای اشتراکی و پیر»

2011 January 23

شراره سعیدی/ رادیو کوچه

در ادامه روایت انتقادات منتقدان و شکاکان به اسلام و تغییر گویش قرآن در مورد اهل کتاب باید ادامه دهیم که تا قبل از هجرت، محمد پیامبر، اسلام را جزیی از یهودیت و مسیحیت قلمداد می‌کرد و انتظار داشت او و یهودیان جبهه مشترکی علیه شرک قریشیان و دیگر اعراب تشکیل دهند. در تمام سال‌های مکه، محمد در آیین خود از پیوستگی آیینش با دو آیین گذشته سخن می‌گفت و از پرستش خدای ابراهیم و موسا حرف می‌زد. از همین رو شماری از آیین‌های یهودیان  ازجمله نیایش به سوی بیت‌المقدس، روزه روز کیپور «دهم ماه تشرین، روز عاشورا در اصطلاح عربی» و نماز نیم‌روز جز آیین‌های مسلمانان قرار گرفته بود. هم‌چنین در مورد احکام حلال و حرام نیز هم‌چون نجاست، خون، گوشت خوک و مردار احکام یهودیت تبعیت می‌شد. در این دوره عمومن آیاتی ارایه می‌شد که پا به پای تورات در ستایش بنی‌اسراییل سخن می‌گفت:

فایل صوتی را از اینجا بشنوید

 

فایل را از این جا دانلود کنید

«ما به بنی اسراییل کتاب و علم داوری و نبوت عطا کردیم و از چیزهای پاکیزه و خوش روزی‌شان کردیم و بر جهانیان برتری‌شان دادیم»

«و به آن مردمی که به ناتوانی افتاده بودند، شرق و غرب آن سرزمین را که برکت داده بودیم به میراث دادیم، و وعده نیکویی که پروردگار تو به بنی‌اسراییل داده بود بدان سبب که شکیبایی ورزیده بودند، به کمال رسیدند»

حتا این حسن‌نیت تا هفته‌های اولیه هجرت به مدینه ادامه یافت:

«ای بنی‌اسراییل، نعمتی را که بر شما ارزانی داشتم به یاد بیاورید و شما را بر جهانیان برتری دادم»

«کسانی که ایمان آوردند و کسانی که آیین یهودان و ترسایان و صابئان را برگزیدند، اگر به خدا و روز بازپسین ایمان داشته باشند و کاری شایسته کنند، خدا به آن‌ها پاداش نیک می‌دهد و نه بیم‌ناک می‌شوند و نه محزون»

اما با وجود این، یهودیان یثرب به حسن‌نیت محمد آن‌طور که انتظار داشت پاسخ نگفتند و «به نقل از تاریخ طبری» حتا وقتی که فهمیدند محمد عرب است و یهودی نیست اصولن گفته‌هایش را باور نکردند. در ماه‌های اولیه مهاجرت، یک معاهده هم‌کاری میان محمد و سه قبیله یهود منعقد شد، به موجب این قرارداد، محمد در سال‌های پیش از جنگ بدر که خطر حمله قریش به مدینه بود از یهودیان طلب پول کرد اما ایشان تنها در ازای پرداخت سود از سوی محمد، حاضر به این کار شدند. از سوی دیگر خودداری یهودیان از شرکت بی‌قید و شرط در جنگ‌ها علیه مشرکان نیز باعث بدبینی محمد نسبت به یهودیان شد. پس از این دوره کم کم لحن آیات قرآن در خصوص یهودیان تغییر می‌کند.

با وجود این، یهودیان یثرب به حسن‌نیت محمد آن‌طور که انتظار داشت پاسخ نگفتند و «به نقل از تاریخ طبری» حتا وقتی که فهمیدند محمد عرب است و یهودی نیست اصولن گفته‌هایش را باور نکردند

در این دوره محمد با وجود برخی ناکامی‌ها و دل‌سردی‌ها، مایل نیست رشته روابط با یهودیان را به‌کلی بگسلد. در این‌جا قرآن از یهودیان انتقاد می‌کند چنان‌که لحن آن حالت موعظه‌آمیزی در خود دارد:

«ای بنی اسراییل، و به آن‌چه نازل کرده‌ام و کتاب شما را تصدیق می‌کند ایمان بیاورید، و از نخستین کسانی که انکارش می‌کنند مباشید و آیات مرا به بهای اندک مفروشید و از من بیم‌ناک باشید.»

«به تحقیق موسا را کتاب دادیم و از پی او پیامبران فرستادیم و به عیسا‌بن مریم دلیل‌های روشن عنایت کردیم و او را به روح‌القدس تایید نمودیم و هر گاه پیامبری آمد و چیزهایی آورد که پسند نفس شما نبود سرکشی کردید، و گروهی را دروغ‌گو خواندید و گروهی را کشتید.»

«از بنی‌اسراییل آنان که کافر شدند به زبان داود و عیسا‌بن مریم لعنت شدند، و این لعنت پاداش عصیان و تجاوزشان بود. از کار زشتی که می‌کردند باز نمی‌ایستادند و هر آینه بدکاری می‌کردند.»

اما به‌تدریج برخورد یهودیان محمد را واقعن به خشم آورد، خصوصن هنگامی که هیچ‌یک از آن‌ها داوطلب شرکت در جنگ بدر نشدند. هم‌راه با تیرگی روابط محمد با یهودیان ماهیت آیات نیز تغییر کرد و حالتی یهودی‌ستیرانه به خود گرفت.

آیاتی که در این دوره بیان شده‌ است از جدایی قاطع یهودیان و مسلمانان حکایت می‌کند تا به‌ آن‌جا که در سوره بقره آیه 65 از تبدیل‌شدن گروهی از یهودیان به بوزینه نقل می‌شود.

یکی از نشانه‌های این جدایی تغییر قبله از بیت‌المقدس به مکه بود که یهودیان از آن به استهزا سخن می‌گفتند:

«از مردم، آنان که کم خردند، خواهند گفت: چه چیز آن‌ها را از قبله‌ای که رو به روی آن می‌ایستادند برگردانید؟ بگو مشرق و مغرب از آن خداست و خدا هر‌کس را که بخواهد به راه راست هدایت می‌کند.»

در سوره‌های بعد نیز آیات چندی به نکوهش یهودیان می‌پردازد:

«و (به خاطر بیاورید) هنگامی را که خدا، از کسانی که کتاب (آسمانی) به آن‌ها داده شده، پیمان گرفت که حتمن آن را برای مردم آشکار سازید و کتمان نکنید. ولی آن‌ها، آن را پشت سر افکندند، و به بهای کمی فروختند، و چه بد متاعی می‌خرند.»

«ولی به خاطر پیمان‌شکنی آن‌ها، و انکار آیات خدا، و کشتن پیامبران به ناحق، و به‌خاطر این‌که «از روی استهزا» می‌گفتند: «بر دل‌های ما، پرده افکنده شده و سخنان پیامبر را درک نمی‌کنیم» رانده درگاه خدا شدند. آری، خداوند به‌علت کفرشان، بر دل‌های آن‌ها مهر زده، که جز عده کمی از آن‌ها ایمان نمی‌آورند.»

«ولی به‌خاطر پیمان‌شکنی، آن‌ها را از رحمت خویش دور ساختیم، و دل‌های آنان را سخت و سنگین نمودیم، سخنان «خدا» را «از موردش» تحریف می‌کنند، و بخشی از آن‌چه را به آن‌ها گوشزد شده بود، فراموش کردند، و هر زمان، از خیانتی (تازه) از آن‌ها آگاه می‌شوی، مگر عده کمی از آنان، ولی از آن‌ها درگذر و صرف‌نظر کن، که خداوند نیکوکاران را دوست می‌دارد.»

«یهود گفتند که دست خدا بسته‌ است. دست‌های خودشان بسته باد! و بدین سخن که گفتند ملعون گشتند. دست‌های خدا گشاده‌است به هر سان که بخواهد روزی می‌دهد و آن‌چه بر تو از جانب پروردگارت نازل شده‌ است، به طغیان و کفر بیش‌ترشان خواهد افزود ما تا روز قیامت میان‌شان دشمنی و کینه افکنده‌ایم. هر‌گاه که آتش جنگ را افروختند خدا خاموشش ساخت و آنان در روی زمین به فساد می‌کوشند، و خدا مفسدان را دوست ندارد.»

«مثل کسانی که تورات بر آن‌ها تحمیل گشته و بدان عمل نمی‌کنند مثل آن خر است که کتاب‌هایی را حمل می‌کند. بد داستانی است داستان مردمی که آیات خدا را دروغ می‌شمرده‌اند و خدا ستم‌کاران را هدایت نمی‌کند.»

و هم‌چنین منتقدان ریزبین از نحوه تشکیل نطفه و روایت آن توسط قرآن نیز برای متدینین چالشی علمی و واضح را به وجود آورده‌اند:

«پس انسان بنگرد که از چه آفریده شده‌ است، از آبی جهیده آفریده شده‌ است‏، که از میانه پشت (ستون فقرات) و سینه‏‌ها (استخوان‌های سینه) بیرون آید.»

این آیه‌ها محل بارآمدن منی مرد را قفسه سینه مرد معرفی می‌کنند. در حالی‌که انسان امروزی از مدت‌ها پیش، محل بارآمدن منی مرد را نه قفسه سینه، بلکه خیلی پایین‌تر در جایی در لگن خاصره می‌داند.

«بها‌الدین خرم‌شاهی» مترجم و مفسر قرآن، در پایان ترجمه قرآن خود به این آیه‌ها اشاره می‌کند. وی می‌گوید:

«این آیات، به ویژه آخرین کلمه آیه آخر، معرکه آرا مفسران، خصوصن مفسران جدیدی است که می‌کوشند آن را با علم امروز تطبیق دهند. … ترائب جمع است و مفرد آن تریبه به معنی استخوان سینه یا ترقوه است. (اما) بعضی از مفسران آن را قفسه سینه و توسعن قسمت پیشین بدن زن گرفته‌اند و بعضی دیگر از جمله «محمد اسد» (یکی از مترجمان قرآن کریم به انگلیسی) آن را به لگن خاصره ترجمه کرده‌اند.»

خرم‌شاهی با این توضیح نتیجه می‌گیرد:

«باری اگر مترجم به لغت (لغت قرآن) وفادار باشد، ترائب را سینه‌ها یا استخوان‌های سینه ترجمه می‌کند. اما اگر به علم وفادار باشد، آن را به چیزی دیگر باید ترجمه کند.»

«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»

|

TAGS: , , , , , , , , , , , ,