رضا افتخاری/ رادیو کوچه
r.eftekhari@koochehmail.com
کرشاسپنامه
در ادامهی مطلب هفتهی گذشته به کتاب حماسهسرایی در ایران، تالیف استاد دکتر «ذبیحاله صفا» خواهیم پرداخت.
فایل صوتی را از اینجا بشنوید
گفتار نخست کتاب با نشات و تکوین حماسهی ملی در ایران اختصاص دارد و پس از گزارشی کوتاه از تاریخ مهاجرت قوم هندو اروپایی و اقامت ایشان در فلات ایران به سوابق روایات و اساطیر کهن، روایات و اساطیر دینی و ظهور داستانهای حماسی و گسترش آنان میپردازد و در فصل دوم کتاب از گفتار نخست به کتاب اوستا و نقش آن اشاره میشود .
اکنون در ادامه ما به فصل دوم از گفتار سوم کتاب میرویم و به بررسی کتب بزرگ حماسی زبان فارسی خواهیم پرداخت. از آنجا که کاملترین و مشهورترین آنان شاهنامهی حکیم ابوالقاسم فردوسی است و مجال کوتاه ما اجازهی بررسی زوایای گوناگون آن کتاب بزرگ را به ما نمیدهد، از آن در میگذریم و به کتب دیگر خواهیم پرداخت .
دومین اثر بزرگ حماسی بعد از شاهنامه، «کرشاسپنامه»ی «اسدی طوسی»، شاعر بزرگ ایران در قرن پنجم هجری است، از کرشاسپنامهی منثور در شرح شاهنامههای منثور و آثار ابوالموید بلخی تا آنجا از فحص در کتب اطلاع یافتیم خبر دادهایم. این کتاب ظاهرن در قرن پنجم و ششم شهرتی بسیار داشت. چنانکه صاحب تاریخ سیستان هرجاکه بدان رسید اشارتی مجمل کرد و داستانهای کرشاسپ را به کتاب کرشاسپ حوالت داد و از آن گذشت. اما عجب در این است چگونه فردوسی بدان داستان و کتاب مشهور توجهی نکرد. با این احوال در شاهنامه چنانکه خواهیم دید نام کرشاسپ چندین بار آمده است .
داستان کرشاسپ در ظاهر نخستین داستان حماسی است که پس از شاهنامهی استاد طوس به نظم در آمد و سازنده آن شاعر مشهور قرن پنجم، اسدی طوسی است. «ابو نصر علیبن احمد اسدی» طوسی از شعرای قرن چنجم هجری است که ظاهرن به سال 465 هجری درگذشت. «دولتشاه سمرقندی»، اسدی را به غلط استاد فردوسی خوانده و گفته است که چهار هزار بیت اخیر شاهنامه اثر طبع اسدی است که به خواهش شاگرد خود، فردوسی در بیست و چهار ساعت سرود. برخی از مستشرقان مانند «هرمان اته» و به تقلید از «ادوارد براون» این افسانهی کودکانه را پذیرفتند و به حدسهای عجیب و تازهای متوصل شدند و به دو اسدی شاعر یکی احمد، اسدی پدر، و دیگری علی اسدی پسر معتقد شدند و نخستین را صاحب مناظرات و استاد فردوسی و ثانوی را صاحب کرشاسپنامه و لغت فرس دانستند، ولی اساس این حدس و خود آن هر دو باطل و دور از تحقیق است و اساسن قابل توجه نیست و از میان مستشرقان «چایکین» آن را مردود دانسته و در ایران نیز پیش از انتشار عقیدهی چایکین، «بدیعالزمان فروزانفر» استاد دانشمند دانشگاه به بطلان این عقیده پی برده است .
کرشاسپنامه داستان منظومی است که نسخ مختلف آن از هفت یا ده و یازده هزار بیت به بحر متقارب مقصور یا محذوف دارد و اسدی آن را به سال 458 به پایان برد.
شد این داستان بزرگ اسپری به پیروزی و روز نیک اختری
زهجرت به دور سپهری که گشت شده چهارصد سال و پنجاه و هشت
و ظاهرن حدود سال 456 به نظم آن شروع کرده چه خود گوید «سه سال اندر آن صرف شد روزگار» و از سال 456 تا سال 458 سه سال است .
کرشاسپنامه، چنان که از نام وی بر میآید راجع است به داستان کرشاسپ، پهلوان بزرگ سیستان و جد اعلای رستم. اسدی برای شرح داستان کرشاسپ از شرح سلسلهی نسب او و از فرار جمشید پس از آشفتن حال وی به سیستان و پناه بردن به خانهی کورنگ شاه و عشق با دختر او و تزویج وی آغاز کرده به زادن تور از پشت جمشید رسیده و از «اثرط» پسری آمد به نام «کرشاسپ» و از اینجا داستان کرشاسپ پهلوان آغاز شده و سرگذشت او به تفصیل آمده. سفرهای وی به طوران و افریقیه و هند و جنگها و هنرنماییهایش در آن نواحی و مفاوضات کرشاسپ با برهمن و خوارق عاداتی که در جزایر اقیانوس هند دیده و کارهای بزرگ و دور از عادتی بر دست او گذشته وصف شده است.
اسدی طوسی در این کتاب خواسته است خشکی این داستان را با افزودن بعضی بحثها مانند بحث در ستایش و چگونگی دین و نکوهش جهان و صفت آسمان و صفت طبایع چهارگانه و ستایش انسان و وصف جان و نکوهش مذهب دهریان و بحث در مذهب فلاسفه و و صفهایی در باب شب و روز و رود امثال آنها، تا درجهای از میان ببرد و بدان طراوت و لطفی بخشد. اما بدبختانه با این کار او غالبن بر درجهی خشکی و بیروح بودن منظومهی وی افزوده شده است. اگر خشکیهای این داستان را در حساب نیاوریم، کرشاسپنامه اثر حماسی کاملی است.
«ژول مول» در باب این منظومه چنین گفته است: «این منظومه کاملن حماسی و دارای خصوصیتهای منظومههای پهلوانی است، منابع آن نیز با منابعی که فردوسی از آنها استفاده کرده همسان است. و تنها در این اثر عمدهای از حکایات غریب راه یافته و آن عبارت است از عجایبی که کرشاسپ در جزایر اقیانوس هند دیده بود و ظاهرن این افسانهها و عجایب بهوسیلهی بحر پیمایان خلیج فارس در داستان ایرانی نفوذ کرد و وقتی ما این قسمتها از کرشاسپنامه را میخوانیم چنان است که سندبادنامه را ملاحظه میکنیم .»
اسدی خود در باب سبب نظم کتاب و چگونگی آن و استفاده از یک متن منثور و افزودن بحثهایی از خود بر اصل داستان سخنانی در کرشاسپنامه دارد .
کرشاسپنامهی اسدی در سال 520، یعنی سال تالیف مجملالتواریخ شهرتی داشت که نویسندهی کتاب از آن نام برده است، در داستان کرشاسپ بعضی عناصر سامی نیز راه یافته و از آن جمله است نام «هود» پیامبر، که عقد زناشویی جمشید را با دختر کورنگ شاه بست .
چنان دان که هود اندر آن روزگار پیمبر بد از داور کردگار
به آیین پیمانش با او ببست بپیوند بگرفت دستش به دست
و علاوه بر این عجایب و شگفتیهایی که در باب جزایر و اقیانوس هند و ساکنان و موجودات آنها و حیوانات دریایی در داستان کرشاسپ میبینیم، همچنان که «مول» حدس زد، اصلی و متعلق به این داستان در ایام پیش از اسلام نیست و ظاهرن در دورهی اسلامی از روایات و داستانهای بحر پیمایان خلیج فارس و بحر عمان استفاده شده است .
در پایان بعضی از چاپهای شاهنامه برخی روایات حماسی به بحر متقارب و به نام ملحقات میبینیم که راجع به هریک از آنها به موقع سخن خواهیم گفت، یکی از این روایات، داستان خروج ضحاک بر جمشید و جنگ این دو پادشاه و شکست جمشید و گریختن او، و رفتن به زابلستان و به زنی گرفتن دختر کورنگ، شاه زابلستان است .
گذشته از این برخی از قطعات کرشاسپنامه علاوه بر پارهای از مفردات در بعضی از نسخ شاهنامه وارد شده است، ژول مول در مقدمهای که بر شاهنامه نوشته است چنین میگوید: «من نسخهای از شاهنامه دارم که سه هزار بیت از کرشاسپنامه در یک جای آن نقل شده است و نسخهای دیگر هزار و دویست بیت از این کتاب و نسخهی ثالثی قسمت بسیار بزرگی از کرشاسپنامه در موار مختلف از دفتر اول شاهنامه پراکنده است.» و همچنین نسخهای از شاهنامه متعلق به کتابخانهی بدیعالزمان فروزانفر، استاد دانشگاه دیده شده است که مقدار بسیاری از اشعار کرشاسبنامه را در آن آوردهاند.
پانوشت:
الف – متن را عینن از کتاب تالیف «دکتر صفا» آوردهایم
ب – کلمهی «توس» را در کتاب بهصورت «طوس» نوشته شده و ما نیز به تبعیت از آن همانگونه میآوریم
پ – کتاب کرشاسپنامه بهصورت «گرشاسبنامه» و یا «گرشاسپنامه» نیز صحیح است و تلفظ نزدیک ایمن لغات به یکدیگر دلیل تفاوت در نگارش آنان میشود، که البته همگی آنان صحیح هستند.
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»