شراره سعیدی/ رادیو کوچه
در مبحث مطرحشده دیگری از سوی منتقدان، طبع جنگجویانه الله و میل آن به نبرد زیر سوال رفته است، تقریبن تعداد 164 آیه در ارتباط با جنگ در قرآن آمده است، جنگ و خونریزی با واژههای متنوعی در قرآن وجود دارد، در بررسى آیات جنگ و بیان آن چه از این آیات استفاده مىشود، به ذکر مهمترین واژههایى مىپردازیم که در قرآن به معناى «جنگ» به کار رفته است. برخى از واژههایى که در قرآن در این زمینه به کار رفته، نسبت به کلمه جنگ در زبان فارسى، مفهومى پیچیدهتری دارند و پارهاى دیگر از آنها داراى مفهومى مساوى با مفهوم جنگ هستند.
فایل صوتی را از اینجا بشنوید
در اینجا این واژهها را با توضیحى پیرامون هر یک مرور مىکنیم، واژههایی که تعداد و عمقشان، مومنان را از دیدگاه منتقدان تبدیل به انسانهایی کرده که در هر مسئلهای ردی از توطئه و جنگ میبینند و بهصورت گریزناپذیری دینشان را به خطی برای جدایی نسبت به سایرین تبدیل نموده و برای حفظ این خط در هر لحظه آماده برای جنگیدنند و از آنجا که مفاهیم متفاوتی در این واژهها مستتر است، در موارد مختلفی که حتا نیاز به جنگ و خصومت نیست، آنان به جنگیدن رقبت بیشتری دارند.
«حرب و محاربه»
مىتوان گفت: «دو واژه «حرب» و «محاربه» تقریبن مفهومى مساوى با مفهوم جنگ در زبان فارسى دارند و مترادف با آن هستند.» در قرآن، واژه «حرب» چهار بار، و از مصدر «محاربه» نیز بهصورت فعل دو بار به کار رفته است. در یکى از آیات درباره قوم یهود آمده:
«هرگاه براى جنگ (با مسلمانان) آتشى بر افروزند، خداوند آن آتش را خاموش سازد، و به فساد و تبهکارى در زمین کوشند، و خداوند فساد پیشهگان و تبهکاران را دوست نمىدارد».
مائده (5)، 64.
در آیهاى دیگر آمده:
«اى پیامبر اگر در جنگ بر ایشان دست یافتى با سرکوبى ایشان کسانى را که در پى ایشان (و پیرو آنان)اند پراکندهساز، شاید به خود آیند و متوجه شوند».
در آیهاى دیگر چنین آمده:
«پس چون (درجنگ) با کفار روبهرو شدید، گردنهایشان را بزنید تا دشمن از پا درآید و زمینگیر شود، سپس بندها را محکم کنید (و اسیر گیرید) و سپس یا بر آنان منت نهید و بدون عوض آزادشان کنید و یا فدیه بگیرید تا این که جنگ پایان پذیرد.»
در این سه آیه واژه «حرب» درست در معناى کلمه «جنگ» در فارسى به کار رفته است.
اما آیاتی، واژه «حرب» در معنایى غیر از مفهوم مصطلح «جنگ» به کار رفته است، یکى از این آیات، درباره «مسجد ضرار» نازل شده است. بنیانگذاران این مسجد که اسلامشان منافقانه تشخیص داده شده بود، در وصف آنان و مسجدشان آمد:
«و آنهایى که مسجدى اختیار کردند که مایه زیان و کفر و پراکندگى میان مومنان است، و (نیز) کمین گاهى است براى کسانى که قبلن با خدا و پیامبر او به جنگ برخاسته بودند، و سخت سوگند یاد مىکنند که جز نیکى قصدى نداشتیم. ولى خدا گواهى مىدهد که آنان قطعن دروغگو هستند.»
پس چون (درجنگ) با کفار روبهرو شدید، گردنهایشان را بزنید تا دشمن از پا درآید و زمینگیر شود، سپس بندها را محکم کنید (و اسیر گیرید) و سپس یا بر آنان منت نهید و بدون عوض آزادشان کنید و یا فدیه بگیرید تا این که جنگ پایان پذیرد
در آیه دیگر، کیفر چنین کسانى را که در جنگ با خدا و رسولند یکى از چهار چیز مىداند:
«محققن کیفر آنان که با خدا و رسول خدا سر جنگ دارند و در زمین به فساد کوشند این است که کشته یا به دار آویخته شوند و یا دست و پایشان به خلاف قطع شود و یا از آن سرزمین (به جاى دیگر) تبعید شوند. این عذاب آنها در دنیا است و در آخرت هم عذابى بزرگ دارند.»
«قتال»
ماده دیگرى که در قرآن به معناى «جنگ» به کار رفته« ق ت ل »است. این ماده در مجموع 170 بار در قرآن استعمال شده است. در این میان باید توجه داشت که «قتل» و «تقتیل» به معناى کشتن یکنفر به دست نفر دیگر است و طبعن یکطرفه خواهد بود، و بنابراین در مفهوم جنگ که به معنى قتال و درگیرى دوطرفه است به کار نمىرود. اما واژههاى «قتال» و «اقتتال» دوطرفه است و در موردى به کار مىرود که هر یک از طرفین تصمیم و تلاش در کشتن طرف دیگر را دارد و دو طرف به یکدیگر هجوم مىبرند. از این رو فقط موارد باب «مفاعله» و «افتعال» به معناى «جنگ» بوده است.
«جهاد»
واژه «جهاد» و مشتقات آن 35 بار در قرآن بهکار رفته است. «جهاد» در لغت به معناى تلاشکردن و به کار گرفتن نیرو و توان خویش براى تحقق بخشیدن به یک هدف مىباشد، لکن چون از باب «مفاعله» است، معمولن در مواردى به کار مىرود که نوعى همکارى، تقابل و رقابت در آن وجود دارد. بنابراین در «جهاد» معمولن طرف دیگرى هم در کار است و دو طرف در برابر هم صف آرایى کردهاند.
البته جهاد همیشه بار مثبت ندارد و گاهى در مصادیق منفى نیز به کار رفته است. نمونه آن، آیه 8 سوره عنکبوت است و جز در دو آیه که در آنها تلاش و کوشش پدر و مادر براى مشرک ساختن فرزندشان جهاد خوانده شده، که طبیعى است هیچگونه ارزش مثبتى بر آن بار نمىشود، واژه جهاد و مجاهده، در آیات دیگر، در مورد کوششهایى به کار رفته که انسان در مسیر تحقق اهداف صحیح و خداپسند انجام مىدهد و بار ارزشى مثبت دارد.
این گونه تلاشهاى مثبت گاهى صرفن با استفاده از ابزارهاى اقتصادى است، که به آن «جهاد مالى» مىگویند، نظیر: تامین هزینه جنگ با کفار و مشرکان و منافقان گاهى نیز این تلاشها جنبه نظامى دارد، که طبعن در آن، خطرها و تهدیدهایى براى جان انسان وجود دارد و گاهى تا حد جان بازى و شهادت ممکن است پیش برود. روشن است که این نوع جهاد است که مرادف جنگ، و محل بحث فعلى ما خواهد بود.
در بسیارى از آیات قرآن واژه «جهاد» برای موارد دیگر نیز به کار رفته است، در این جا به مواردى از آنها اشاره مىکنیم:
«هرکس که جهاد کند حقن که فقط به نفع خود جهاد کرده، زیرا خداوند از همه جهانیان بى نیاز است.»
در آیه اى دیگر چنین آمده:
«کسانی که در راه ما تلاش و جهاد کنند محققن به راههاى خود، راهنمایىشان مىکنیم که خدا با نیکوکاران است.»
به هر حال مصداق روشن جهاد و روشن ترین معنى مصطلح آن، همان جنگیدن در راه خداى است که جهادگر در آن، خود را در معرض شهادت قرار مىدهد. مجاهد فىسبیلاله باید بسیارى از خواستههاى خود را زیر پا بگذارد، به دنیا پشت کند و از زن و فرزند و علایق و اموال خود بگذرد تا به میدان جنگ با دشمن برود و زندگى و سلامتى خود را در معرض تهدید و نابودى قرار دهد تا رضای اله را تامین نماید .
سفک دم «خون ریزى»
تعبیر دیگرى که به مفهوم « جنگ » نزدیک است « سفک دم » است. «سفک دم» که به معناى خونریزى است دو بار در قرآن به کار رفته است. در یک آیه آمده:
«وقتی پروردگار تو به فرشتگان گفت، من در زمین جانشینى قرار داده ام، فرشتگان گفتند، آیا در زمین کسى را قرار مىدهى که فساد و خونریزى مىکند، در حالى که ما با ستایشت تسبیحگوى تو هستیم؟»
بقره (2)، 30.
مورد دوم، آیه 84 سوره بقره است که در آن، خطاب به بنىاسراییل گفته شده:
« هنگامىکه از شما پیمان گرفتیم که خونهاى یکدیگر را نریزید و یکدیگر را از خانه هاتان بیرون نکنید.»
باید توجه داشت که «سفک دم» اعم از قتال است و تنها در مورد جنگ به کار نمىرود، بلکه شامل قتل هم مىشود. یعنى هم در موردى که یکى دیگرى را بکشد و هم در موردى که دو طرف قصد ریختن خون یکدیگر را داشته باشند صدق مىکند، که این مورد دوم مرادف جنگ خواهد بود.
البته لازم است یادآور شویم که در قرآن واژهها و تعبیرهاى دیگرى نیز که مفید معناى جنگ هستند وجود دارد، اما در این بحث نیاز چندانى به ذکر و بررسى آنها نیست.
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»