مهشب تاجیک / رادیو کوچه
«یان ورمیر» (jan vermeer) نقاش برجسته قرن هفدهم مکتب باروک هلند است. ورمیر متولد شهر «دلف» بود. یان ورمیر تا قرن نوزدهم نقاشی گمنام بود که تنها چند اثر از خود به جای گذاشته بود اما در اواسط قرن نوزدهم، با کشفشدن تعداد زیادی از نگارههایش شهرت پس از دویست سال از مرگش به او روی آورد و چشمها به سوی او دوخته شد. ورمیر بهطور کلی در دسته هنرمندان سبک باروک جای میگیرد اما تفاوتهای زیادی با دیگر اعضای این سبک دارد.
فایل صوتی را از اینجا بشنوید
ورمیر در دوران اوج تجملگرایی و زرق وبرق سبک باروک و اسطورهگراییهای بازماندههای «رنسانس» راه خود را میرود او نقاش یگانهای است در دوران خودش. ورمیر از تجملگراییها دور است و اساطیر هم جایی در آثارش ندارند، در آثار ورمیر بیشتر زندگی روزمره دیده میشود، زندگی که جریان دارد، اما ورمیر این زندگی را با نورپردازی بسیار دقیق و ترکیب رنگ بهطور کامل حساب شده بر بوم نقاشی میکند. اهمیت دیگر ورمیر اهمیت فوقالعادهی زنان در آثارش است، زن و زنان شاید مهمترین عنصر مفهومی آثار ورمیر باشند. شناخت دقیق آناتومی بدن زن، شناخت زندگی روزمرهی زنان که در نوع لباس پوشیدن و آرایش چهرهشان مشخص است. در مجموع شناخت عمیق زنان، زندگی روزمره و تسلط بر نور و رنگ اثر بینظیری را پدید آورده از نقاشی که دویست سال گمنام ماند.
«یان ورمیر» بیشتر آثارش را از فضاهای داخلی خانههای آدمهای «بورژوا» میکشیده است
«یان ورمیر» بیشتر آثارش را از فضاهای داخلی خانههای آدمهای «بورژوا» میکشیده است. ورمیر به استفادهی دقیق از نور در آثارش معروف است. علاقه شدیدی به کشیدن پرتره داشته و اشیا هم در نقاشیهایش جایگاه ویژهای داشتهاند. «دختری با گوشوارهی مروارید» به گفته خیلی از منتقدین هنری بهترین اثر ورمیر است، اثری که به «مونالیزای هلندی» معروف شده است . بیشتر آثار ورمیر پرترههایی بود ازطبقه معمولی و بورژوا درحین انجام کار از زندگی روزمرهی که درمیان بیش از چهل اثر این نقاش هلندی، «دختری باگوشواره مروارید» تنها اثری است که با دیدی کلی شکل گرفته است و هیچگونه توجهای به حرفه، مکان و زمان درسیماشناسی مدل نشده است. نکتهی دیگری که بهطور تقریبی برای سیصد سال هنوز هم در هالهای از ابهام قرار دارد،خود دختر جوانی است که از پس شانههاش رو به رو را نگاه میکند. درپس زمینهای تیره، مبهم و با پوششی نامتعارف، این دختر جوان در هیچ محیط از پیش تعیین شدهای جای نمیگیرد.
حدسها برای شناسایی این دختر بسیار گسترده بوده است و همهی آنها بهعلت عدم وجود مشخصهای ویژه در صورت، لباس و یا حتا محیط، در حد حدس و گمان باقیمانده است. از این میان میتوان به «ماریا ورمر» دختر بزرگ یوهانس، «مدلیناون رویژون» دختر دوست و حامی یوهانس، «پیترون رویژون» و مدل گمنامی که درخانهی ورمر بهعنوان پیشخدمتکار کار میکرد است، اشاره کرد. جدای از همهی این تفاسیر، این اثر از معدود آثاری است که الهامبخش بسیاری از نویسندگان، نقاشان و فیلمسازان در قرنها بعد از شکل گیریش بوده است. این اثر هم اکنون در موزه «مایریتشویس» در شهر لاهه نگهداری میشود.
ورمیر جزو آن دسته هنرمندانی است که بیشتر نقاشیهایش را تنها در یک فضای مشترک و تنها با تغییر مختصر اثاثیهی اتاق و فیگور مدلهایش خلق میکرده است. هرچند با مطالعات به دست آمده دریافتهاند که حداقل شش اثر از کارهای او حتا زاویهی دیدی مشترک داشتهاند و نقطهی گریز آنها تنها چند سانتیمتر با دیگری فرق داشته است. هرچند به خطوط محیطی ابژکتها و یا فیگورهایش اهمیتی نمیداده است اما باز هم می توان اقرار کرد که ورمیر در عرصهی نقاشی بینظیر است. ورمیر از جملهی اندک نقاشانی است که با وجود نقاشیهای بیشماری که هنوز خیلی از آنها شناخته نشدهاند، سلف پرترهای از او در دست نیست. تنها تصویری که از او هست، مردی است که در تابلوی «هنر نقاشی» پشتش به ماست و ما صورت او را نمیبینیم. این همان تابلویی است که بر دیوار موزهی تاریخ هنر وین نصب است. گویا از تابلوهای محبوب هیتلر بوده و از همین رو هم هست که در میان آثار هنری زیادی که در طول جنگ جهانی دوم از بین رفتهاند، این یکی توانسته جان سالم به در ببرد.
اگرچه نقاشیای موجود است که آن را منسوب به «میشل ون موسشر» میدانند. با نام «پرترهی یک هنرمند جوان». برخی میگویند این سلف پرترهی ورمیر است، اثر خودش. این تنها تصویری است که از او داریم در حد احتمال. ورمیر در انتخاب مدل نقاشیهایش سختگیر نبوده و از هر موقعیت خوبی استفاده میکرده است. هم از آدمهای پولدار نقاشی کرده و هم از آدمهای بیپول. کفپوش اتاق چند عدد از کارهای ورمیر مثل هم است. انگار که اتاق کارش بوده است. درفهرستی که ازنقاشیهایش درسال 1682 تهیه شده بود نام 19 نقاشی از او به ثبت رسیده بود.
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»