افشان برزگر/ رادیو کوچه
تو یکی از خیابونای تهران داری قدم میزنی. دستاتو تو جیب پالتوت کردی و به برفی که داره میباره نگاه میکنی و لذت می بری. یکهو یه بچه گوشه پالتوتو میگیره و میکشه.
فایل صوتی را از اینجا بشنوید
خانوم یه فال بخر. نگاش که میکنی با یه کاپشن کثیف و رنگ و رو رفته و با دستکشهای سوراخ و یه دسته فال حافظ جلوت وایستاده و اصرار میکنه. تورو به خدا و پیغمبر و جون پدر و مادرت قسم میده که تو این سرمای زمستون یه فال ازش بخری.
بازم از پشت سرت صدای چندتا بچه میآد. یا خدا، چندتا دختر بچه که تو دستاشون دستمال جیبی و گل و اسکاچ هست، دارن به سمتت میدوان. یا باید خیلی زرنگ باشی که بتونی از دستشون فرار کنی و یا اینکه مجبوری فالی، گلی، دستمالی چیزی ازشون بخری.
شاید اکثر ما ایرانیها در شهرهای خودمان با این کودکان مواجه شده باشیم، کودکانی که برای خیلیها آزاردهنده هستند و عکسالعمل خیلی از شهروندان با این کودکان توهین و تحقیرآمیز است، اما اکثر این کودکان نانآوران خانوادههایشان هستند و بار اداره زندگی بر شانههای کوچک آنها سنگینی میکند. کودکانی که هیچگاه کودکی را با تمام زیباییهایش تجربه نمیکنند و تنها بهدست سخاوتمند دیگران چشم دوختهاند، اینها «کودکان کار» هستند.
گزارش مرکز آمار ایران نیز نشان میدهد که بیش از دو میلیون و 500 هزار کودک کار در کشور وجود دارد که در معرض کودک آزاری جسمی، جنسی و اعتیاد قرار دارند
بر اساس تعاریف بینالمللی کودکان کار به کودکان کارگری گفته میشود که بهصورت مداوم و پایدار به خدمت گرفته میشوند و میتواند شامل کار آنها در کارخانه، معدن، خیابان، مزرعه، کمک در کسب و کار والدین، داشتن کسب و کار شخصی و تنفروشی باشد.
براساس آخرین آمار سازمان جهانی کار 250 میلیون کودک پنج تا 14ساله در جهان مشغول به کار هستند که یکسوم آنها به خودفروشی و تجارت موادمخدر و 106 میلیون نفر دیگر به کارهای قابل تحمل و تقریبن سبک گمارده شدهاند که 127 میلیون نفر از این کودکان در آسیا، 48 میلیون نفر در آفریقا، 4/17 میلیون نفر در آمریکای لاتین، 2/5 میلیون نفر در کشورهای غربی و 2/4 میلیون نفر در کشورهای اروپای شرقی کار میکنند.
گزارش مرکز آمار ایران نیز نشان میدهد که بیش از دو میلیون و 500 هزار کودک کار در کشور وجود دارد که در معرض کودک آزاری جسمی، جنسی و اعتیاد قرار دارند.
البته برخی کارشناسان و فعالان حقوق کودکان آمار واقعی کودکان کار در ایران را نزدیک به هفتمیلیون نفر میدانند که حدود 50 درصد از این کودکان تنها در تهران زندگی میکنند. در این راستا نیز وزارت کشور عنوان کرده که درصدی از کودکان کار و خیابان را اتباع افغان و پاکستانی تشکیل میدهند، اما تعداد دقیق آنها مشخص نیست.
اما آنچه مشخص و واضح است، اکثر این کودکان پس از ترک تحصیل اگر خوششانس باشند به کارهایی مانند واکسزنی، پاککردن شیشه ماشین، فالفروشی، پلاستیکفروشی، آدامسفروشی، روزنامهفروشی، جمعآوری نان خشک و وسایل فلزی در زباله و دعافروشی در سر چهارراهها، بازارها و یا مکانهای شلوغ، کار در کارگاههای رو و زیر زمینی میپردازند و اگر هم شانس و اقبال یارشان نباشد، گرفتار باندهای قاچاق مواد مخدر و انسان میشوند.
عوامل فراوان اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در پیدایش و گسترش پدیده کودکان کار در ایران نقش ایفا میکنند، بهطوری که عوامل اقتصادی مانند فقر، بیکاری و بیعدالتی، وجود فاصله طبقاتی در جامعه، توزیع ناعادلانه ثروت و فقدان حمایت سازمانهای متولی ریشه اصلی این آسیب اجتماعی در کشور قلمداد میشود.
در کنار این موضوع عوامل فرهنگی و اجتماعی همچون ترکیب ساختار و ازدیاد جمعیت، مهاجرت، جنگ، تغییر ارزشهای اجتماعی و فرهنگی، فاصله بین نسلها و تضادهای اجتماعی، نارسایی و کمبود قوانین حمایتی از کودکان، وجود نگرشها و باورهای نادرست و تبعیضآمیز، نقص در سیستم آموزشی کشور، نگرش به کودک بهعنوان منبع درآمد و کمبود سازمانهای حمایتگر از کودکان در بروز این پدیده تاثیرگذارند.
بنا به گفته کارشناسان عوامل خانوادگی و شخصیتی کودک نیز در بروز این معضل موثر است، بهطوری که این آسیب در خانوادههای پرجمعیت، گسسته و پرتنش که سابقه بزهکاری و اعتیاد و اعمال خشونتهای جسمی، روحی و جنسی وجود دارد، بیشتر دیده شده است، حاصل این عوامل باعث شده است که کودکان بهدلیل شرایط نامناسب زندگی، ساعتهای زیادی را در خیابان ها سپری کنند و خیابان را مامنی مناسب برای امرار معاش، کسب درآمد و حتا زندگی و استراحت بدانند.
کودکان کار نه تنها در محیطهای کاری خود مورد بهرهکشی و سواستفادههای اقتصادی قرار میگیرند، بلکه آسیبهای زیادی نیز آنها را تهدید میکند. اولین آسیبی که متوجه کودکان کار است، بحث ترک تحصیل آنهاست، بهطوری که بر اساس آمارهای اعلام شده 35 درصد این کودکان بیسواد، 34 درصد دارای تحصیلات ابتدایی و 24 درصد دارای تحصیلات راهنمایی هستند.
همچنین بنابر اعلام مسوولان دولتی ایران اکثر این کودکان به بیماریهایی همچون کمخونی، کاهش وزن و قد، بیماریهای دهان و دندان، سوتغذیه، بیماریهای پوستی، انگلی و رودهای مبتلا هستند.
بنابر گزارش سازمان بهزیستی حدود 20 درصد کودکان خیابانی به مواد مخدر اعتیاد دارند که از این میان نزدیک به 15 درصدشان معتاد به سیگارند و پنج درصد دیگر به انواع مواد مخدر معتاد هستند. طبق آمارهای جهانی نیز، 30 تا 95 درصد از کودکان کار و خیابان به نوعی از مواد روانگردان و اعتیادآور استفاده کردهاند.
همچنین احتمال ابتلای کودکان زبالهگرد به بیماریهای عفونی و ایدز بهدلیل تماس مستقیم با مواد خطرناک و زبالههای سمی بیمارستانی یا وسایلی چون سرنگهای آلوده بسیار بالاست.
به اعتقاد کارشناسان و فعالان حقوق کودکان، علاوه بر آسیبهای جسمی که متوجه کودکان کار است، احتمال بهرهکشی از آنان بهصورت فروش یا اجاره، مشارکت در ارتکاب جرایم از جمله قتل، سرقت و توزیع مواد مخدر، فروش اعضای بدن، قرار گرفتن در باندهای فساد و قاچاق بسیار بالاست، چراکه کودک با انجام کار کمتر، پول بیشتری دریافت میکند.
با وجود شرایط فعلی و افزایش آمار کودکان کار و آسیبهایی که آنها را تهدید میکند، باید دید که تصمیمگیران و تصمیمسازان برای این کودکان چه کردهاند. نگاهی به عملکرد و اظهارنظرهای مسوولان دولتی نشان میدهد که سرنوشت این کودکان نیز همچون بسیاری از اقشار دیگر کشور با بیقانونی گره خورده است و هر یک از سازمانهای متولی به نوعی از ساماندهی اوضاع این کودکان شانه خالی میکنند.
بر اساس قوانین ایران به کار گماردن افراد کمتر از 15 سال تمام ممنوع است و کودکان 15 تا 18 سال نیز با رعایت شرایط کاری تعریفشده در قانون میتوانند کار کنند، اما بر اساس این قوانین، کار کردن در خیابان جرم تلقی نمیشود.
همچنین چهار سال پیش برای حذف کار نوجوانان نیز مقررات تازهای وضع شد که بر اساس آن 23 نوع شغل برای افراد 15 تا 18 سال همچون جوشکاری و کار با وسایل با ارتعاش بالا، حفر قنات، کار در دامداریها، کشتارگاهها، قالی و زیلوبافی، کوره پزخانهها و نانواییها ممنوع شد، اما گذشت سالها نشان از ناکارآمدی این قانون دارد.
براساس مصوبه سال ۸۴ هیتوزیران، مسوولیت ساماندهی کودکان خیابانی برعهده سازمان بهزیستی و کودکانی که در کارگاهها و غیر از خیابان مشغول کار هستند بر عهده وزارت کار قرار داده شد که البته سازمان بهزیستی کودکان خیابانی 15 تا 18 ساله را از این قانون مستثنی کرد و ساماندهی آنها را از وظایف وزارت کار دانست.
البته بهنظر میرسد تصویب این قانون نیز دردی از کودکان کار دوا نکرد، چراکه بهزیستی بهدلیل همکاری نکردن سایر سازمانها نتوانست شورای هماهنگی ساماندهی کودکان خیابانی را تشکیل دهد و اعتبارات مربوط به ساماندهی این دسته از کودکان نیز حذف شد.
براساس مصوبه سال ۸۴ هیتوزیران، مسوولیت ساماندهی کودکان خیابانی برعهده سازمان بهزیستی و کودکانی که در کارگاهها و غیر از خیابان مشغول کار هستند بر عهده وزارت کار قرار داده شد که البته سازمان بهزیستی کودکان خیابانی 15 تا 18 ساله را از این قانون مستثنی کرد و ساماندهی آنها را از وظایف وزارت کار دانست
تنها کاری که سازمان بهزیستی توانسته در این مدت انجام دهد این است که 37 مرکز نگهداری از کودکان خیابانی تشکیل دهد که این گرمخانهها نیز امکان نگهداری از کودکان، تنها برای چند شب را دارد و طبق آخرین آمار این مراکز در سال گذشته 12 هزار کودک خیابانی را پذیرش کرده است.
وزارت کار نیز که در امور مربوط به اشتغال بزرگسالان دچار مشکلات متعدد است، از اظهارنظر درباره برخورد با کار غیرقانونی کودکان خودداری میکند و بند الف ماده 101 قانون برنامه چهارم توسعه که بر ممنوعیت کار کودکان در کشور تاکید دارد بهدلیل کوتاهیهای سازمانهای مرتبط، مانند بسیاری دیگر از بندها و مادههای آن به تاریخ پیوسته است.
اما در این میان چشم امید کودکان کار به سازمانهای غیردولتی در ایران است، هرچند تعداد این سازمانها در ایران برای پرداختن به این آسیب اندک و حدود 30 سازمان در کل کشور است، اما به نظر میرسد نحوه برنامهریزی و برخورد این سازمانها، کودکان بیشتری را به سوی خود جلب کرده و در این عرصه غیردولتیها با کمبود امکانات و بودجه بسیار کمتر، موفقتر از دولتیها ظاهر شدهاند.
دست آخر باید گفت، در حال حاضر کودکان کار در کوچههای بیقانونی سرگردانند که این امر آسیبهای بسیاری جدی را برای حال و آینده کشور بهدنبال خواهد داشت، چراکه به اعتقاد بسیاری از کارشناسان این کودکان بهدلیل طی نکردن روند طبیعی زندگی خود و محرومیت از حقوق اولیه و تحمل تحقیر و تبعیض، در آینده به مجرمانی بالقوه تبدیل میشوند، در حالی که میتوان با ساماندهی این کودکان و خانوادههایشان از استعدادها و انرژیهای مثبت آنها بهترین بهرهوری را انجام داد.
«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»