Saturday, 18 July 2015
30 March 2023
نگاهی به وضعیت ایرانیان معترض در سوئد،

«آقای بیلستروم به چه حقی ما را تبعید کرده‌اید»

2011 January 28

برمک بهداد / روزنامه‌نگارمستقل

این نوشته در پی آن‌ است که به‌طور اجمالی به برخورد دو جانبه و دور از ذهن  اداره‌ی مهاجرت سوئد و وزیر مهاجرت آن آقای توبیاس بیلستروم بپردازد.

در حالی که آزادی بیان و حقوق مدنی و و حقوق شهروندی  از خصایص و  نمونه‌هایی بارز از یک جامعه‌ی باز و پیش‌رفته را نشان می‌دهد و روز‌به‌روز بر اهمیت و جنبه‌های آن بیش‌تر تاکید و  اضافه می‌شود‌ بر دولت‌مردان لازم است که هرچه بیش‌تر بر حفظ و گسترش این دست‌آوردهای مهم بشری  پافشاری بکنند.

یکی از بهترین کشورهایی که تابه‌حال توانسته است چهره و سیمایی درخور توجه و مدرنی از این مفاهیم را  به جامعه‌ی خود و به تبع آن تاثیر مثبتش برکشورهای دیگر متبادر بکند سوئد بوده است. یکی از نمونه‌های برجسته‌ی چنین موردی‌، قانون مربوط به مطبوعات است که در سال 1766 به تصویب رسیده است و به مثابه‌ی اولین منشور آزادی بیان به‌شمار می‌رود.

در این‌جا بیش‌تر مقصد این است که نقبی به مسئله‌ی آزادی بیان و حقوق مدنی و نیز ارتباط آن با برخوردهای نامعقول و عجیب‌ و غریب اداره‌ی مهاجرت‌ با روزنامه‌نگاران و فعالان سیاسی‌ ایرانی  زده بشود.

سوال اصلی این‌جاست که اداره‌ی مهاجرت و وزیر آن آقای بیلستروم به چه حقی و تحت چه شرایطی  به‌خود اجازه می‌دهند در زمانی که بیش از همیشه مبارزات آزادی‌خواهانه‌ی مردم ایران گسترش پیدا کرده است‌ و صدای اعتراضات توده‌های به جان آمده‌ی مردم از دولت جمهوری اسلامی و رژیم بیش‌تر از هر زمان دیگری قابل شنیدن است‌، با سیاست و عمل‌کردی بحث‌برانگیز و با دور کردن فعالان سیاسی و روزنامه‌نگاران از مراکز فرهنگی و سیاسی شهرهای بزرگ و نیز با تبعید کردن قانونی آن‌ها به دهکوره‌ها و شهرستان‌ها و قصبات‌، چه اهدافی را پشت رو دارند؟

چرا اداره مهاجرت سوئد فعالان سیاسی‌ و روزنامه‌نگاران مستقل ایرانی را به مکان‌های دور گسیل می‌دارد؟

این حرکت مستقیم و غیر‌مستقیم  چه اهدافی را دنبال می‌کند؟

آیا این است جواب یک حکومت سکولار و داعیه‌ی آزادی‌های بیان و آزادی سیاسی و حقوق بشر به مبارزان و فعالان جامعه‌ی مدنی؟

در زمانی که در هر هشت ساعت یک نفر اعدام می‌شود و جمهوری اسلامی بر شدت اعدام کردن جوانان کرد و فعالان دگر اندیش سیاسی‌ در کردستان و شهرهای بزرگ ایران  افزوده است این برخوردهای اداره‌ی مهاجرت چه پیام‌هایی را حمل می‌کنند

در زمانی که در هر هشت ساعت یک نفر اعدام می‌شود و جمهوری اسلامی بر شدت اعدام کردن جوانان کرد و فعالان دگر اندیش سیاسی‌ در کردستان و شهرهای بزرگ ایران  افزوده است این برخوردهای اداره‌ی مهاجرت چه پیام‌هایی را حمل می‌کنند؟

تا چه حد در این زمینه حکومت سوئد به  میثاق‌های  بین‌المللی و نیز  تحریم‌های روابط با جمهوری اسلامی ایران وفادار مانده است؟

در این زمینه لازم است به نکته‌ای نیز اشاره کنم.

«بیورن لیند هال» مقاله‌نویس روزنامه «سونسکا داگ بلادت»، هفته گذشته در مقاله‌ای در این روزنامه نوشت که حدود ۱۰۰ شرکت سوئدی با جمهوری اسلامی روابط تجاری دارند که بزرگ‌ترین آن‌ها شرکت‌های ولوو، اسکانیا، و اریکسون هستند. تحریم علیه ایران در چارچوب صادرات این شرکت‌ها نبود اما با وجود فشارهایی که به‌خصوص از ماه ژوئن در رابطه با تحریم علیه ایران اعمال شد، از میزان صادرات این شرکت‌ها به ایران کاسته شد. آمریکا دریکی دوهفته اخیر نیز بر دولت سوئد فشار آورد تا معاملات دو شرکت سوئدی  بنام‌های «کلنکو و ماهاکو» را با جمهوری اسلامی متوقف سازد. آمریکا این معاملات را علیه قطع‌نامه شورای امنیت در تحریم جمهوری اسلامی و کمکی در راستای دست‌یابی جمهوری اسلامی به سلاح هسته‌ای دانسته بود.

شرکت اریکسون نیز در زمینه خدمات مخابراتی و تلفن، هم‌کاری‌های نزدیک و گسترده‌ای با جمهوری اسلامی داشته و دارد که به ویژه در رابطه با فروش برنامه‌های شنود تلفنی در ناآرامی‌های سال گذشته درایران، ازجمله با انتقادشدید شیرین عبادی، برنده جایزه صلح نوبل روبه‌رو شد.

موارد بالا برای آن ذکر شد که مخاطب زمینه‌ای بهتر و بیش‌تر از موضوع مورد بحث پیش روی داشته باشد.

در مورد سیاست اهمال و تبعیض و دوگانه برخورد کردن اداره‌ی مهاجرت با فعالان سیاسی و روزنامه‌نگاران و فعالان حقوق بشر لازم است که هرچه زودتر اداره‌ی متبوع و نام‌برده به رفع تبعیضات و سو‌تفاهمات پایان بدهند.

در غیر این‌صورت ،  این تصور ایجاد می‌شود که این حرکت و به حاشیه راندن این فعالان و پرت کردن آن‌ها به نواحی دوردست و فاقد امکانات متعارف از دید نگارنده‌ی این سطور غیرمستقیم کمک کردن به سرکوب کردن جنبش انقلابی و توده‌ای مردم ایران به‌شمار می‌رود. فعالانی که خود حکومت سوئد آن‌ها را از طریق سازمان ملل پذیرفته است‌  و از یک سوی پای‌بندی خود را به کنوانسیون ژنو 1951 اظهار می‌دارد و از سوی دیگر شماری از چهره‌های شاخص و سیاسی و روزنامه‌نگاران ایرانی را که تحت پوشش این قرارداد قبول می‌کند و با فرستادن آن‌ها به نواحی مهجور و تقریبن خالی از سکنه و بریدنشان از نبض جامعه و نیز متعاقب آن خفه کردن صدای اعتراضی این طیف از مبارزان می‌باشد که سال‌های آزگاریست با جمهوری اسلامی ایران درصفوف نخستین نبردهای نابرابر بوده‌اند.

در این راستا جای دارد که کمون (ایالت)های دوردست و دورافتاده از پذیرفتن این طیف از فعالان سیاسی خودداری کنند و عملن کاری بکنند که خود اداره‌ی مهاجرت اقدامات و تسهیلات لازم را انجام بدهد. ولی متاسفانه تا نوشتن این سطور مدیران کمون ذیربط هم کماکان به سهل‌انگاری و اهمال خود ادامه می‌دهند.

English

«نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزامن نظر رادیو کوچه نیست»

|

TAGS: , , ,